Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
There is a hitch in this project.
U
این طرح یک جایش گیر دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hitch
U
گرفتاری
hitch
U
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitch
U
تکان دادن
hitch
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitch
U
خفت
hitch
U
اویختن
hitch
U
اتصال
hitch
U
بند
hitch
U
انداختن
hitch
U
بستن
hitch up
U
خفت زدن به
hitch up
U
اسب را یراق کردن
hitch
U
پیچ وخمیدگی
hitch
U
هل دادن
hitch
U
مانع محظور
hitch
U
گیر
There is a hitch somewhere.
U
یک جای کار گره خورده است
hitch and go
U
نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
to hitch
U
اوتو استاپ زدن
to hitch
U
مجانی سوار شدن
to hitch
U
سرجاده ایستادن و با شست جهت خود را نشان دادن
half hitch
U
نیم گره
half hitch
U
نیم خفت
clove hitch
U
بند دو خفت
half hitch
U
گره نیم خفت
hitch kick
U
شوت قیچی
clove hitch
U
نوعی گره
clove hitch
U
گره دو خفت
hitch tie
U
گره اویزان
hitch kick
U
پرش طول با دو گام برداشتن درهوا و دست بالای سر
blackwall hitch
U
گره قلاب
clove hitch
U
گره کشتی بان
buntline hitch
U
گره حلقه
hitch-hikes
U
اتواستاپ زدن
marline hitch
U
گره ننوmarlin
hitch-hiking
U
مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hiking
U
اتواستاپ زدن
cow hitch
U
گروهگاوی
hitch pin
U
سوزنگره
towing hitch
U
حالتاتواستاپزدن
hitch-hiker
U
کسیکهدرسرجادهباانگشتشصتخودتقاضایماشینمیکند
last-minute hitch
U
گیریی در لحظه آخر
hitch-hikes
U
مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hiked
U
اتواستاپ زدن
hitch-hiked
U
مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch tie
U
گره شستی
hitch-hike
U
مفتی سوار ماشین کسی شدن
marlinespike hitch
U
گره درفش
midshipman's hitch
U
گره دانشجو
rolling hitch
U
گره سه خفت
swab hitch
U
bend sheet
timber hitch
U
گره تیر
timber hitch
U
گره وصل کردن زه به شاخه پایین کمان
hitch-hike
U
اتواستاپ زدن
project
U
پرتاب کردن
project
U
پیشنهاد کردن
project
U
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
project
U
فاهر کردن نشان دادن
project
U
طرح نقشه
project
U
طرح یا پیشنهاد کردن
project
U
پروژه
project
U
پیشنهاد پلان
project
U
نقشه کشیدن
project
U
کاربرنامه ریزی شده
project
U
طرح ریزی کردن
project
U
پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
project
U
تصورکردن تصویر کردن
project
U
برجسته بودن
project
U
پیش افکندن
project
U
پروژه پروژه افکندن
project
U
نقشه
project
U
طرح
project
U
پیش افکند
hitch one's wagon to a star
<idiom>
U
دنبال هدف رفتن
basket hitch tie
U
گره اویزان دو خفتی
to hitch a lift
[ride]
from somebody
U
سواری شدن
[در خودروی کسی]
To implement a project.
U
طرحی را پیاده کردن
The project fell through ( got nowhere).
U
این طرح بجایی نرسید
to shunt a project
U
کنارگذاشتن یک پروژه
project section
U
بخش تهیه طرحها
housing project
U
تهیهمسکن
features of project
U
اجزاء اصلی یک طرح
project manager
U
مدیر پروژه
project manager
U
مدیر پروژه ها
project manager
U
مدیر طرحها
project loans
U
قرضههای مربوط به انجام طرحهای توسعه
project loans
U
قرضههای مربوط به پروژه ها
project library
U
کتابخانه پروژه
project evaluation
U
ارزیابی طرح
project control
U
کنترل پروژه
project appraisal
U
ارزشیابی طرح
project appraisal
U
ارزشیابی پروژه
project method
U
روش اموزش طرحی
project plan
U
طرح پروژه
project planning
U
نقشه کشی ساختمان
scale of project
U
وسعت طرح
scale of project
U
اندازه طرح
research project
U
طرح پژوهشی
project selection
U
گزینش طرح
project schedule
U
زمان بندی پروژه
project selection
U
انتخاب پروژه
project section
U
بخش تهیه پروژه ها
The project was terminated as of July 1.
U
پروژه از اول ژولیه به پایان رسید.
economic life of a project
U
دوره اقتصادی طرح
band project filter
U
فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
long term project
U
پروژه طویل مدت
multi prupose project
U
طرح چند منظوره
When we get this project off the ground we can relax.
U
وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
water utilization project
U
پروژه بهره برداری از منابع اب
Public opinion is against the project.
U
عقیده وآراء عمومی برضد این طرح است
The project is not fully developed yet.
U
این طرح هنوز پخته وآماده نیست
project technical report
U
گزارش فنی پروژه
project technical report
U
گزارش فنی طرح
project management program
U
برنامه مدیریت پروژه
project management system
U
سیستم مدیریت پروژه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com