Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
The planes pin- pointed the enemy targets .
U
هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pointed
U
تیز
First pointed
U
سبک سرنیزه ای
pointed
U
کنایه دار نیشدار
pointed
U
نوک دار
pointed bracket
U
پرانتز شکسته
pointed arch
U
قوس تیزه دار
pointed chisel
مغار موج سوزنی
pointed style
U
سبک قوس تیزه دار
Pointed shoes
U
کفشهای نوک تیز
pointed remark
<idiom>
U
تفکید روی چیزی
continuously pointed fire
U
اتش روانه شده مداوم
pointed tab end
U
برگردانسرآستین
equilateral pointed arch
U
قوس پا تو پا
raised pointed arch
U
قوس جناغی
planes
U
صاف هواپیما
planes
U
مسطح
planes
U
سطح مستوی
planes
U
صفحه
planes
U
صاف مسطح
planes
U
هموار
planes
U
جهش شبیه پرواز سطح تراز
planes
U
صاف کردن پرواز
planes
U
افقی سطح افق افقی کردن
planes
U
یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planes
U
سطح تراز مسطح
planes
U
سطح هموار
planes
U
سطح صاف
planes
U
رنده
planes
U
رویه هموار
planes
U
با رنده صاف کردن
planes
U
رنده کردن
planes
U
هواپیما
tail planes
U
سطوح دم
dividing planes
U
سکانهای قوسی هواپیما
dividing planes
U
بالههای قوسی
enemy
U
خصم
enemy
U
دشمن
enemy
U
عدو
One enemy is one too many.
U
یک دشمن هم زیاد است
the enemy
U
کشتی دشمن
enemy
U
دشمن کردن
the enemy
U
نیروی دشمن
alien enemy
U
دشمن خارجی
enemy forces
U
نیروهای دشمن
arch enemy
U
شیطان
arch enemy
U
ابلیس
enemy state
U
حکومت دشمن
enemy alien
U
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
enemy state
U
دولت دشمن
We cloced in on the enemy .
U
حلقه محاصره خودمان را روی دشمن تنگ تر کردیم
no enemy is insignificant
U
دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد
to locate the enemy
U
جای دشمنی را معین کردن
arch enemy
U
دشمن بزرگ
to triumph over the enemy
U
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
potential enemy
U
دشمن اصلی
potential enemy
U
دشمن حتمی
to fight with the enemy
U
همراه = با
be your own worst enemy
<idiom>
U
از ماست که بر ماست
[کسی که به دست خودش برای خودش دردسر می تراشد.]
targets
U
نشانگاه
targets
U
هدف مشخص
targets
U
نشان
targets
U
هدف گیری کردن
targets
U
هدف
targets
U
تیر نشانه
targets
U
پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
targets
U
حد و مرز
targets
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets
U
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targets
U
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targets
U
دیسکی که روی آن فایل کپی میشود
targets
U
کامپیوتری که نرم افزار روی آن اجرا میشود.
targets
U
مدت زمانی که برنامه هدف اجرا میشود
targets
U
هدفی که می خواهید به آن برسید
targets
U
سینه حریف
targets
U
هدف فرود هدف شمشیرباز
targets
U
گل
targets
U
اماج
targets
U
سپر
targets
U
نقطه برداشت یا قرائت
targets
U
تخته هدف
targets
U
سیبل
One enemy is too many, a hundred friend are too few.
<proverb>
U
یک دشمن زیاد است صد دوست کم .
to pierce the enemy's line
U
دشمن رخنه کردن
to roll up the enemy line
U
بخط دشمن کردن
to roll up the enemy line
U
حمله جناحی
enemy in liken of friend
U
دشمن در لباس دوست
to pierce the enemy's line
U
در خط
surface targets
U
هدفهای روی سطح اب
deep targets
U
هدفهای عمیق
deep targets
U
هدفهای باعمق زیاد هدفهای دوردست
group of targets
U
گروه اماجها
group of targets
U
گروه هدفها
list of targets
U
لیست اماجها
monetary targets
U
اهداف پولی
list of targets
U
لیست هدفها
program of targets
U
برنامه اماجها
surface targets
U
هدفهای سطحی
schedule of targets
U
برنامه هدفها
schedule of targets
U
برنامه اماجها
program of targets
U
برنامه هدفها
priority targets
U
هدفهای دارای تقدم
plan targets
U
اهداف برنامه
Though thy enemy seen a mouse , yet watch him like.
<proverb>
U
گر چه دشمنت موش است او را شیر بین .
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces .
U
درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
Enemy troops poured into the city.
U
سربا زان دشمن ریختند داخل شهر
Carrie is her own worst enemy, she's always falling out with people.
U
کری همیشه با همه بحث و جدل می کند و برای خودش دردسر می تراشد.
Our heavy guns pounded ( away at ) the enemy positions .
U
توپخانه سنگین ما مواضع دشمن رادرهم کوبید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com