Perdic | The future of the team is shrouded in uncertainty. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 135 (8 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	The future of the team is shrouded in uncertainty. U	آینده این تیم بلاتکلیف است.

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	She resolved to give him a wide berth in future. [She decided to steer clear of him in future.] U	او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
	shrouded U	در زیرحجاب نگاه داشتن
	shrouded U	طناب از دکل به عرشه برای کمک به دکل
	shrouded U	1 guy
	shrouded U	کفن کردن
	shrouded U	کفن
	shrouded U	پوشش
	shrouded U	لفافه
	shrouded U	طناب اتصال بادبان بنوک عرشه کشتی
	shrouded U	پوشاندن
	Shrouded in mystrey. U	در پرده اسرار
	uncertainty U	عدم حتمیت
	uncertainty U	ابهام
	uncertainty U	بلاتلکیفی
	uncertainty U	اجمال
	uncertainty U	نامعلومی
	uncertainty U	چیزنامعلوم
	uncertainty U	شک
	uncertainty U	خطای تخمینی
	uncertainty U	عدم قطعیت
	uncertainty U	تردید
	uncertainty U	عدم اطمینان
	uncertainty principle U	اصل عدم قطعیت
	uncertainty principle U	اصل نایقینی
	measurement uncertainty U	خطای اندازه گیری [ریاضی]
	heisenberg uncertainty principle U	اصل عدم قطعیت
	There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] U	آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
	the future U	عاقبت
	the future U	دنیای دیگر عقبی
	the future U	جهان اینده
	look to the future U	باینده نظر افکندن
	future U	اخرت
	future U	بعد اینده اتیه
	future U	مستقبل
	in the near future U	در آینده نزدیک
	future U	اینده
	future U	بعدی
	for the future <adv.> U	برای آینده
	future-oriented <adj.> U	پایدار [نسبت به آینده]
	future tense U	زمانآینده
	he could read the future U	خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
	future shock U	اضطراب دگرگونی
	to mortgage one's future U	خسارت زدن به آینده خود
	future promissory U	زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
	future perfect U	شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
	office of the future U	ادارهای که استفاده گستردهای از کامپیوتر
	office of the future U	ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
	prospect of the future U	دورنمای اینده
	future-oriented <adj.> U	آینده گرا
	a rosy future U	آینده امید بخشی
	remote future U	آینده دور
	fear of the future U	وحشت از آینده
	I am hopeful about the future. U	درباره آینده امیدوارهستم
	future attacks U	حملههای اینده را پیش بینی نکردند
	to look forward expectantly to the future U	با انتظار به آینده نگاه کردن
	This is important, not only today, but also and especially for the future. U	این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
	future perfect tense U	زمان ایندهای که انجام کاری پیش از وقت معینی پیش بینی میکند
	This must not happen in future at any cost. U	در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
	I wonder what lies in store for me in the future. U	من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
	debt due at a future time U	دین موجل
	Any reform of the pension law must be left to the future. U	هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
	Any reform of the insurance law must be left to the future. U	هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
	It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U	این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
	These talks are crucial [critical] to the future of the peace process. U	این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
	team U	تیم
	team U	دسته درست کردن
	team U	گروهان تقویت شده
	team U	تیم گروهانی
	team U	بصورت دسته یاتیم درامدن
	team U	گروهه
	first team U	تیم اصلی
	team U	گروه
	team U	دسته
	team U	دست جفت
	team U	یک دستگاه
	team up U	تشریک مساعی
	team up U	هم دست شدن [در کار]
	team up U	توحید مساعی کردن
	team-mate U	همگروه
	team spirit U	روحیهوفاداریمابینیکتیم
	team shirt U	لباستیم
	team-mate U	یار
	team bench U	نیمکتبازیکنان
	team-mates U	همگروه
	team-mates U	یار
	prosecution team U	تیم دادرسی
	work team U	دسته
	crisis team U	گروه ضد بحران
	helicopter team U	تیم سوار بر هلی کوپتر
	work team U	گروه کار
	boat team U	تیم قایق اب خاکی
	boat team U	تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
	factory team U	تیم کارخانه اتومبیل سازی
	team area U	محدوده بین دو خط 53 یاردی در هر دو طرف زمین فوتبال امریکایی
	specialty team U	تیم ذخیره ها
	special team U	تیم ذخیره ها
	combat team U	تیم رزمی
	programming team U	تیم برنامه نویسی
	pararescue team U	تیم تجسس و نجات
	combat team U	گروهان مرکب رزمی گروه رزمی پیاده
	company team U	تیم گروهانی
	company team U	تیم مرکب
	double team U	تیم دونفره
	embarkation team U	تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
	functional team U	تیم عمل کننده
	functional team U	تیم اجرایی
	four man team U	تیم چهار نفره
	team foul U	خطای مهم
	team game U	بازی گروهی
	team teaching U	تدریس گروهی
	expansion team U	تیم تازه وارد به لیگ
	team roping U	مسابقه تیم 2 نفره گاوبازی جهت کمنداندازی و بستن گاودر حداقل وقت
	team pursuit U	مسابقه تعقیبی تیمی
	triple team U	سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
	team line up U	به صف ایستادن تیم
	team tennis U	بازیهای مختلف تنیس
	battalion landing team U	تیم ساحلی گردان
	heavy fire team U	تیم اتشهای زمینی سنگین
	central planning team U	تیم طرح ریزی مرکزی
	combat control team U	تیم کنترل رزمی
	brigade landing team U	تیم پیاده شونده تیپی
	chief programmer team U	سرپرست یک تیم برنامه نویسی
	Both of us will make a good team. U	ما دو تا تیم خوبی میسازیم.
	team handball court U	زمین بازی هند بال
	team handball court U	مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
	army assault team U	تیم هجومی نیروی زمینی
	battalion landing team U	تیم پیاده شونده گردانی
	combined arms team U	تیم مرکب
	control and assessment team U	تیم کنترل و ارزیابی نتایج تک ش م ر
	mobile training team U	تیم اموزشی سیار
	member of the national team U	عضو تیم ملی
	combined arms team U	تیم رستههای مرکب
	light fire team U	تیم دو هلی کوپتره
	light fire team U	تیم اتش سبک