Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
The football players are warming up before the game ( match) .
U
هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
These football players are the pick of the bunch .
U
این فوتبالیست ها گل سر سبد هستند
football game
U
بازی فوتبال
players
U
بازیکن ها
players
U
بازیگران
to substitute out
[players]
U
عوض کردن بازیگر
[ورزش]
record players
U
گرامافون
players' bench
U
نیمکتبازیکنان
house-warming
U
ولیمه خانه تازه
house-warming
U
جشن ورود
global warming
U
مشکلگرم شدنسطحکرهزمین
warming plate
U
صفحهگرم کننده
house warming
U
جشن ورود بخانه تازه
house-warming
U
جشن ورود بخانه تازه
house warming
U
جشن ورود
house warming
U
ولیمه خانه تازه
heart-warming
U
دلگرم کننده
heart-warming
U
امیدبخش
heart-warming
U
مهربان
warming pan
U
منقل
warming pan
U
اتشدان
football
U
بازی فوتبال
football
توپ فوتبال
football
U
توپ فوتبال آمریکایی
[توپ بیضوی]
football
U
توپ فوتبال فوتبال بازی کردن
association football
U
اتحادیه فوتبال
football pools
U
استخر
rules of football
U
قوانین یا قواعد فوتبال
six man football
U
فوتبال دو تیم 6 نفره
I am stiff with football.
U
بعد از بازی فوتبال بدنم چوب شده ( خشک شده )
canadian football
U
فوتبال کانادایی
touch football
U
نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
football cleats
U
کفش گل میخ دار فوتبال آمریکایی
he is a novice in football
U
در بازی فوتبال تازه کار است
football hooligan
U
خرابگر پر سر و صدای فوتبال
American football
U
فوتبال آمریکایی
[ورزش]
to play football
U
فوتبال بازی کردن
football boot
U
کفشفوتبالی
flag football
U
نوعی فوتبال با 6 تا 9 نفر درهر تیم
The football field must be marked out.
U
زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
I have lost my interest in football .
U
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
scrimmage in Canadian football
U
بازیتمرینیفوتبالدرکانادا
american football player
U
بازیکنفوتبالآمریکایی
Playing football is not my idea of fun .
U
فوتبال هم بنظر من تفریح نشد
football fan
[American English]
U
طرفدار فوتبال آمریکایی
football fan
[British English]
U
طرفدار فوتبال
football club
[British Englisch]
U
باشگاه فوتبال
playing field for American football
U
زمینبازیفوتبالامریکایی
playing field for Canadian football
U
زمینبازیفوتبالکانادایی
Football pool
[British English]
U
قماربازی روی نتیجه بازی تیمهای فوتبال
match
U
نظیر
match up
U
یارگیری
an out match
U
مسابقهای که بیرون از زمین بازی خانگی برپا کنند
match
U
رویارویی بازیهای دو جانبه
match
U
قرینه سازی در طرح یا بافت
match
U
چوب کبریت
match
U
مسابقه کبریت
match
U
بهم امدن
match
U
جور بودن با
match
U
جفت
match
U
وصلت دادن حریف کسی بودن
match
U
ازدواج زورازمایی
match
U
لنگه همسر
match
U
همتا
match
U
حریف
match
U
تطبیق تطابق
match
U
مطابقت
match
U
مطابقت کردن
match
U
تطابق
match
U
تطبیق
match
U
تنظیم ثبات معادل با دیگری
match
U
جستجو در پایگاه داده برای اطلاع مشابه
match
U
همتا کردن
match
U
علامت دوبدو گذاشتن چوب
match
U
جور کردن
match
U
مسابقه
match point
U
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
safety match
U
کبریت بی خطر
slow match
U
کبریت کند سوز
match maker
U
ترتیب دهنده مسابقه
sparring match
U
مبارزه تمرینی بوکس
match point
U
اخرین امتیاز
telex match
U
رویارویی تلکسی
to strika a match
U
کبریت زدن
match points
U
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
winner of a match
U
برنده مسابقه
Test match
U
مسابقه بین المللی کریکت
Test match
U
مسابقات قهرمانی کریکت انگلیس واسترالیا
radio match
U
رویارویی رادیویی
match mark
U
جفتن و جور کردن قطعات
match penalty
U
خطای اسیب رساندن عمدی واخراج
love match
U
عروسی ای که پایه اش عشق باشد و بس
match race
U
مسابقه دو بین دو نفر
match foursome
U
مسابقه بین دو تیم دونفره بایک گوی برای هر تیم
postal match
U
مسابقهای که در محل انجام میشود و نتیجه ان با پست نزد داوران ارسال می گردد
match play
U
مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
match fishing
U
مسابقه ماهیگیری درانگلستان
quick match
U
فتیله توپ یا ترقه
wresthing match
U
مسابقه کشتی
wrestling match
U
مسابقه کشتی
To strike a match.
U
کبریت زدن
These gloves do not match .
U
این دستکشها لنگه به لنگه است
Test match
U
مسابقه ازمایشی
return match
U
بازیبرگشت
cable match
U
رویارویی تلگرافی شطرنج
brimstone match
U
کبریت گوگردی
match box
U
قوطی کبریت
shouting match
U
بحثوجدلپرسروصدا
slanging match
U
بزنبزن کتککاری
ballistic match
U
تطابق شرایط بالیستیکی خورند بالیستیکی
discounting match
U
ادامه ندادن به مسابقه کشتی
a good match
U
زن و شوهری که خوب بهم بخورند
international match
U
مسابقه بین المللی
[ورزش]
friction match
U
کبریتی که با اصطکاک ومالش روشن میشود
match points
U
اخرین امتیاز
to strike a match or light
U
کبریت زدن
The craps should match the curtains.
U
پرده ها با قالیها باید بخورد ( جور در آید )
rugby test match
U
مسابقه بین المللی رگبی
To win the match(race,contest).
U
مسابقه رابردن
i was very u. at that game
U
خیلی در ان بازی بد اوردم
the game is up
U
بازی باخت
the game is on
U
بازی دایر است
the game is up
U
بازی تمام شد
the best game out
U
بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
name of the game
<idiom>
U
قسمت اصلی یک موضوع
game and game
U
یک بیک
game
U
هرنوع ورزش بامقررات
game
U
شکار گرفته شده
game
U
چلاق
game
U
معیوب
game
U
کامپیوتر مخصوص
game
U
joystick و آداپتور نمایش فقط برای بازی کردن
game
U
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
game
U
وسیلهای که در دست قرار می گیرد تا نشانگر یا تصویر گرافیکی را در بازی کامپیوتری حرکت دهد
game keep
U
پاسبان شکار
game keep
U
قرق چی
game
U
اتصالی که joystick را به کامپیوتر وصل میکند
game
U
بازی کامپبیوتری با نرم افزار مخصوص
game
U
آنچه برای لذت و آرامش بازی شود
game keep
U
شکاربان
game and game
U
یکدست ویکدست
game
U
سرگرمی دوربازی بازی کردن
game
U
شکار
game
U
مسابقه
game
U
سرگرمی شکار
game
U
جانور شکاری
game
U
بازی
game
U
یک دوربازی
game
U
مسابقههای ورزشی
game
U
شوخی
game
U
دست انداختن
game
U
تفریح کردن
game
U
سرحال
game
U
اهل حال
waiting game
U
صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
four knight's game
U
بازی چهار اسب
fair game
U
شکار قانونی
fair game
U
آماج روا
fair game
U
طعمهی حاضر و آماده
four handed game
U
بازی چهارنفره
fair game
U
دست انداختنی
fair game
U
مسخره کردنی
board game
U
بازی روی تخته
ball game
U
شرایط وضعیت
ball game
U
هماورد
game bird
U
یک امتیاز
war game
U
بازی جنگ
game ball
U
توپ بازی
game bag
U
خرجین شکاری
war game
U
بازی جنگ کردن
war game
U
اجرای بازی جنگ
zero sum game
U
بازی با جمع صفر در تئوری بازیها
ball game
U
ورزش یا بازی با توپ
ball game
U
گوبازی
ball game
U
مسابقه
exhibition game
U
بازی نمایشی به نفع خیریه
game cartridge
U
محلورودیبازی
acrade game
U
نوعی بازی تصویری کامپیوتری که توسط ماشین هایی با سکه پول کار می کنند
video game
U
بازی دیدنی
power game
U
بازی قدرتی
big game
U
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
big game
U
شکار حیوانات بزرگ
fair game
U
شکار مجاز
fair game
<idiom>
U
موضوع تهاجم
a whole new ball game
<idiom>
U
یک ماجرای کاملا متفاوت
Now that you're here, it's a whole new ball game.
U
حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
a game of chess
U
یک مسابقه شطرنج
adventure game
U
بازی کامپیوتری که در آن کاربر در یک میدان خیالی قهرمان است و باید از موقعیتهای مختلف خط رناک عبور کند
arcade game
U
بازی پیشرفتهای که روی یک ماشین در محل عمومی انجام میشود
crampet game
U
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
crampet game
U
بازی شطرنج
computer game
U
بازی کامپیوتری
complete game
U
یک بازی کامل از طرف توپزن
closed game
U
بازی بسته
choose up game
U
بازی غیررسمی
parlour game
U
بازیخانوادگیمثلبازیباکلمات
centre game
U
بازی مرکزی
baseline game
U
بازی در انتهای زمین تنیس
Do you know how to play this game ?
U
این بازی رابلد هستید ؟
skin game
U
تقلب درقمار
open game
U
بازی باز شطرنج
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com