Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
association in information systems
U
انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
association in information systems
U
professionals
information processing systems
U
نظامهای خبرپردازی
systems
U
تشکیلات
systems
U
نظام سیستم
systems
U
روش اصول
systems
U
ترتیب
systems
U
سازمان
systems
U
نظام
systems
U
نظم منظومه
systems
U
قاعده رویه
systems
U
طرز اسلوب
systems
U
جهاز
systems
U
مجموعه سازمان
systems
U
اسلوب
systems
U
اصول وجود
systems
U
طرز روش
systems
U
رشته دستگاه
systems
U
سلسله
systems
U
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
systems
U
منظومه
systems
U
دستگاه
systems
U
سلسله رشته
systems
U
طریقه
systems
U
نظم ترتیب
systems
U
هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
systems
U
سازگان
systems
U
سیستم
systems
U
همست
systems
U
همستاد روش
systems analysis
U
شخصی که بررسیهای سیستم را انجام میدهد
systems analysis
U
نظام شناسی
systems analysis
U
تحلیل سیستم
systems software
U
نرم افزار سیستم
systems analyst
U
تحلیلگر سیستم
pos systems
U
فروشگاههای زنجیرهای وسوپرمارکتها که اخیرا " ازسیستمهای POS استفاده می کنند
embedded systems
U
سیستمهای تعبیه شده
framing systems
U
سیستمهای قابدار
systems analyst
U
تحلیل گر سیستم
systems analysis
U
سیستمی که نرم افزار سیستم می نویسد
bifurcated systems
U
سیستمهای دو چنگاله
systems analysis
U
ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
operating systems
U
سیستم عامل
nervous systems
U
سلسله عصب
nervous systems
U
دستگاه پی
nervous systems
U
دستگاه عصبی
systems console
U
پیشانه سیستم ها
systems approach
U
رویکرد نظام نگر
systems analyzer
U
تحلیل گر سیستم
systems analysis
U
تحلیل سیستم ها
systems analysis
U
1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
systems analysis
U
برنامهای که نحوه کار سیستم کامپیوتری را کنترل میکند
systems console
U
میزفرمان سیستم ها
systems library
U
کتابخانه سیستم ها
Monetary systems.
U
سیستم های پولی ( مالی )
systems programming
U
برنامه نویسی سیستم
systems programmer
U
برنامه نویس سیستم
systems programer
U
برنامه نویس سیستم
systems program
U
برنامه سیستم
systems progarmmer
U
برنامه نویس سیستم ها
systems manual
U
کتاب راهنمای سیستم
systems disk
U
دیسک سیستم ها
systems house
U
خانه سیستم ها
systems flowchart
U
روندنمای سیستم
systems engineer
U
مهندس سیستم
systems application architecture
U
معماری کاربردی سیستم ها
public address systems
U
دستگاه بلندگو مخصوص اجتماعات بزرگ
computerised ordering systems
U
سیستم سفارش کامپیوتری خرید کامپیوتری
systems network architecture
U
روشهای طراحی IBM که نحوه ارتباطات در شبکه را بیان میکند و امکان ارتباط سخت افزارهای مختلف را فراهم میکند
man machine systems
U
نظامهای انسانی- ماشینی
systems network architecture
U
معماری شبکه سیستم ها
certified systems professionals
U
CSP
small computer systems interface
U
واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
a comparison of the tax systems in Italy and Spain
U
مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
for your information
U
برای اگاهی شما
Where can I get information?
U
از کجا می توانم بپرسم؟
information
[on]
about somebody]
[something]
U
آگاهی
[در باره کسی یا چیزی]
further information
U
آگاهی بیشتر
information
[on]
about somebody]
[something]
U
داده ها
[در باره کسی یا چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
U
معلومات
[در باره کسی یا چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
U
خبر
[در باره کسی یا چیزی]
information
U
نمایش اطلاعات روی وسله خارجی
information
U
مفروضات اطلاعات
information
U
تهمت
information
U
معلومات اگاهگان
information
U
پرسشگاه
information
U
اعلام جرم صادره از ناحیه مامورتعقیب
information
U
اخبار
information
U
اتهام
asking for information
U
استعلام
information
U
داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی
information
U
دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
information
U
معلومات معیطات
information
U
سوابق
information
U
داده ها
information
U
استخبار خبر رسانی
information
U
اطلاعات
information
U
اطلاع دادن
information
U
خبر
information
U
اگاهی
information
U
معلومات
information
U
اطلاع
information technology
U
تکنولوژی اطلاعات
a few scraps of information
U
یک خرده اطلاعات
[ناکافی]
false information
U
اطلاعات نادرست
information on demand
U
اطلاعات با تقاضا
stationary information
U
اطلاعات لایتغیر
pieces of information
U
چندها تکه اطلاعات
information service
U
سرویس اطلاعاتی
spacial information
U
اطلاعات فضایی
[فاصله ای]
spatial information
U
اطلاعات فضایی
[فاصله ای]
oral information
U
اطلاعات گفتاری
[شفاهی]
false information
U
خبر نادرست
wrong information
U
اطلاعات نادرست
information console
U
کنسولاطلاعاتی
information counter
U
جایگاهاطلاعات
information explosion
U
انفجار اطلاعات
information office
U
دفتر اطلاعات
Where is the information desk?
U
میز اطلاعات کجاست؟
troop information
U
مرکزاطلاعات پادگان پست اطلاعات پادگان
troop information
U
برنامه اگاه سازی
to dig for information
U
جویای خبرشدن
Please send me information on ...
U
خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
information sheet
U
برگه اطلاعات
Ministry of Information .
U
وزارت اطلاعات
a piece of information
U
یک تکه اطلاع
to dig for information
U
خبرجویی کردن
teachnical information
U
اطلاعات فنی مربوط به یک وسیله
information desk
U
میز اطلاعات
information theory
U
نظریه خبر
information hiding
U
یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
information networks
U
شبکههای اطلاعاتی
information processing
U
تقویم اخبار
information processing
U
نتیجه گیری ازاخبار
information processing
U
پردازش اطلاعات
We would appreciate it if you could provide us with some information about ...
U
ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
information program
U
برنامه اگاه سازی
information program
U
اگاه سازی برنامه اطلاعات
information providers
U
تهیه کنندگان اطلاعات
information retrieval
U
بازیابی اطلاعات
information revolution
U
تحول اطلاعات
information routing
U
مسیریابی اطلاعاتی
information science
U
علم اطلاعات
information flow
U
روانه خبر
information center
U
مرکز جمع اوری اطلاعات
information center
U
مرکز اطلاعات
flow of information
U
گردش اطلاعات
to pump somebody for information
<idiom>
U
یک دستی زدن به کسی
[اصطلاح روزمره]
to fish for information
<idiom>
U
یک دستی زدن به کسی
[اصطلاح روزمره]
genetic information
U
اطلاعات وراثتی
leakage of information
U
نشت اطلاعات
information approach
U
روش کسب اطلاعات
information banks
U
بانکهای اطلاعاتی
information bits
U
بیتهای اطلاعاتی
information box
U
قسمت یا کادر حامل اطلاعات مربوط به عکس هوایی
information bureau
U
دفتر اطلاعات
information bureau
U
مرکز جمع اوری اطلاعات
information capacity
U
فرفیت خبری
information science
U
علوم اگاهی علوم اطلاعاتی
information service
U
خدمت اطلاعاتی
derived information
U
اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
lay an information against someone
U
بر علیه کسی اعلام جرم کردن
defense information
U
اطلاعات دفاعی
[pieces of]
information
U
اطلاعات
market information
U
اطلاعات و دادههای بازار
ministry of information
U
وزارت اطلاعات
to gather information
[about; on]
U
جمع آوری کردن اطلاعات
[در مورد]
perfect information
U
اطلاعات کامل
hidden information
U
اطلاعات پنهان کرده
defense information
U
اطلاعات نظامی
public information
U
اطلاعات عمومی
public information
U
اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
lay an information against some one
U
نسبت به کسی اعلام جرم کردن
inside information
U
اطلاعاتی که بمردمان بیرون داده میشود
information service
U
خدمات اطلاعات
information source
U
منبع اطلاعات
information system
U
سیستم اطلاعاتی
information system
U
سیستم اطلاعات
information test
U
ازمون معلومات
information theory
U
نظریه اگاهی
information theory
U
نظریه اطلاعات
redundant information
U
یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
information transmission
U
انتقال اطلاعات
information unit
U
واحد اطلاعات
input information
U
اطلاعات ورودی
information utility
U
utility computer
input information
U
اطلاعات اولیه
To obtain first-hand information .
U
خبر دست اول کسب کردن
to give
[provide]
somebody
[some]
information
U
به کسی آگاهی دادن
essential elements of information
U
عناصراصلی اطلاعات
machine readable information
U
اطلاعات خواندنی توسط کامپیوتر
management information system
U
نرم افزاری که به مدیران شرکت امکان دستیابی و بررسی داده را میدهد
management information system
U
سیستم مدیریت اطلاعات
on line information service
U
سرویس اطلاعاتی مستقیم
personal information manager
U
برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
command information program
U
برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
survey information center
U
مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
combat information center
U
اطاق عملیات
combat information center
U
مرکز اطلاعات رزمی
executive information system
U
نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
