English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
thin film U لایه نازک
thin film U غشای نازک
thin film circuit U مدار غشایی نازک
magnetic thin film U فیلم نازک مغناطیسی
thin film memory U حافظه غشایی نازک
magnetic thin film U غشاء نازک مغناطیسی
magnetic thin film memory U حافظه فیلم نازک مغناطیسی
transistor transistor logic U منطق TTL
transistor U ترانزیستور
transistor U تقویت کننده کریستالی
transistor U ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی
transistor U وسیله الکترونیکی نیمه هادی که جریان را در یک مدار کنترل میکند.
transistor U برای ایجاد تابع منط قی
transistor U هر لایه یک emitler برچسب شده در ترمینال , base شدت جریان را کنترل میکند بین emitter,collector
transistor U معروفترین خانواده دروازه و طرح مدار ترانزیستوری که ترانزیستورهای دو قط بی آن مستقیماگ کنترل میشود.
most transistor U ترانزیستور ماس
pnp transistor U طرح ترانزیستور دوقط بی که collector
planar transistor U ترانزیستور مستوی
npn transistor U طرح ترانزیستور و قط بی با نیمه هادی نوع P برای پایه و نوع n برای collector و emither
pnp transistor U emiher آن از نوع نیمه هادی P هستند و base آنها نوع n است
pnp transistor U ترانزیستور پی ان پی
cut off transistor U ترانزیستور قطع
npn transistor U ترانزیستور ان پی ان
saturated transistor U ترانزیستور اشباع شده
field effect transistor U ترانزیستور اثر میدان
integrate circuit transistor U ترانزیستور در مدار مجتمع ترانزیستور مجتمع
low power transistor U ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
intermediate power transistor U ترانزیستور با قدرت متوسط
field effect transistor U ترانزیستور اف ای تی
field effect transistor U اف ای تی ترانزیستور با اثر میدان
diode transistor logic U DTL
high frequency transistor U ترانزیستور فرکانس بالا
high power transistor U ترانزیستور قدرت
direct coupled transistor logic U سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
high frequency alloy juction transistor U ترانزیستور الیاژی فرکانس بالا
insulated gate field effect transistor U ترانزیستور اف ای تی باگیت عایق
thin U کم جمعیت
thin U نازک
thin U نازک کردن
thin U بطور رقیق
thin U کم مایه
thin U رقیق و ابکی
thin U سبک
thin U باریک
thin U لاغر
thin U رقیق
thin U کم پشت
thin U نزار
thin U کم چربی
thin U کم کردن
thin U بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
thin U رقیق کردن
thin U پنجره نمایش داده شده تک خط
thin U تیم متوسط
thin U کم پشت کردن
thin U وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thin U نازک شدن
thin U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thin U با یک فاصله کم بین دو سطح
thin U رقیق کردن لاغر کردن
thin Ethernet U شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل loaxial و اتصالات BNC و محدود به چند متری میشود
wafer-thin U بینهایتنازکومسطح
thin skinned U حساس
out of thin air <idiom> U ازهیچ یا ازهیچ جا
through thick and thin U درهمه حالی
thin skinned U نازک نارنجی
thin skinned U پوست نازک
thin board U لا
thin bearded U تنک ریش
thin skinned U دارای پوست نازک
into thin air <idiom> U بطور کامل
wear thin <idiom> U بی ارزش شدن
through thick and thin <idiom> U دربین زمانهای خوب وبد،از بین مشکلات وسختیها
as thin as lath <idiom> لاغر
wear thin <idiom> U به مرور زمان لاغر شدن
thick and thin U در هر حال
thick and thin U در دشواری وسهولت
thick and thin U راسخ
thin bearded U کوسه
as thin as a rake <idiom> U مثل نی قلیان
thin layer chromatography U کروماتوگرافی لایه نازک
thin plate battery U باتری صفحه نازک
thin plate weir U سرریز لبه تیز
It vanished into thin air. U دود شد ورفت هوا
to vanish into thin air <idiom> U گم و گور شدن
to vanish into thin air <idiom> U دود شد و به هوا رفت
spread oneself too thin <idiom> U با یک دست چند هندوانه برداشتن
to vanish into thin air <idiom> U آب شد و به زمین رفت
skate on thin ice <idiom> U ریسک کردن
thin window display U نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
thin walled cylinder U استوانه جدار نازک
film U فیلم سینما
film U سینما
film U غبار
film U تاری چشم فیلم برداشتن از
film U پوسته
film U فیلم
film U غشا
film U پرده نازک
film U فیلم عکاسی
The guy vanished into thin air . U طرف یکدفعه غیبش زد
Thick ( sparse , thin ) hair . U موی پرپشت ( کم پشت )
thin boards for inlaid work U لای مثلث
thin boards for inlaid work U لای بغل شیش
positive film U فیلم مثبت
lidding film U سرپوش لیوان
instruction film U فیلم اموزشی
lidding film U کلاهک لیوان
instruction film U فیلم درسی
magnetic film U غشاء مغناطیسی
film disc U صفحهفیلم
magnetic film U لایه فیلم مغناطیسی
gas film U لایه یا قشر گازی
negative film U فیلم منفی
x ray film U فیلم رونتگن
cartridge film U فیلمفشنگی
cassette film U فیلمدوربین
film leader U سر
film leader U فیلم
film pack U جایفیلم
film speed U ضبطشتاب
roll film U فیلملولهای
sheet film U فیلمصفحهای
film star U ستارهیکفیلم- سوپراستار
reversal film U فیلم معکوس
unwatchable [film, TV] <adj.> U ارزش دیدن نداشته باشد [فیلم یا تلویزیون]
oxide film U قشر اکسیدی
oxide film U لایه اکسیدی
oxidation film U قشر اکسید
The message of the film is that ... U پیام این فیلم این است که ...
film sprocket U پایهنگهدارفیلم
film developer U سازنده فیلم
film recorder U فیلم نگار
film recorder U ضباط فیلم
film reader U فیلم خوان
acetate film U پوسته استاتی
film evaporator U تبخیر کننده پوسته
acetate film U فیلم استاتی
film cutout U فیوز پوستهای
film badge U علامت تشعشعات اتمی
film badge U برگ شناسایی فیلم
film resistor U مقاومت غشایی
film strip U نوار فیلم
film-strips U نوار فیلم
film-strip U نوار فیلم
still video film disc U سطحفلاپیدیسک
film cassette chamber U محلقرارگیریفیلم
film rewind system U دستگاهپرگردانفیلم
film rewind knob U دکمهچرخشفیلم
thick film circuit U مدار غشایی ضخیم
film advance mode دکمه رد کردن فیلم
Make three copies of each film. U از هر فیلم سه تا کپی بکنید.
film leader indicator U راهنمایفیلمخودکار
film guide roller U حلقهراهنمایفیلم
She portrays a dancer in the film. U او [زن] نقش یک رقاص [زن] را در فیلم بازی می کند.
film drying cabinet U مخزنخشککنندهعکس
film guide rail U ریلراهنمایفیلم
To take pictures. To photograph. To film. U عکس انداختن
magnetic film memory U حافظه با فیلم مغناطیسی
magnetic film storage U ذخیره فیلم مغناطیسی
It was a sI'lly boring film (movie). U فیلم لوس وخنکی بود
screen U تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen U نقاب
screen U صفحه تصویر
screen U صفحه
screen U روی پرده افکندن
screen U الک کردن غربال کردن
screen U الک پرده چتر
screen U تور سیمی نصب کردن
screen U روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screen U جدار
screen U انتخاب کردن
screen U پاسیوری کردن
screen U محافظ
screen U محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screen U اشغالگیر
screen U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen U پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screen U جدا کردن
screen U پرده پوشش
screen U وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screen U ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screen U سد کردن
screen U escort :syn
screen U تیغه
screen U تور سیمی پنجره توری دار
screen U پرده
to screen [from] U [با پرده] محافظت کردن [از]
on screen U که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
on-screen U که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
one way screen U اینه یکسویه
screen U پرده سینما
screen U صفحه تلویزیون
screen U غربال
screen U دیوار تخته حفاظ
split screen U صفحه تقسیم بندی شده
split screen U صفحه شکافته
split screen U صفحه شکسته
touch screen U صفحه نمایش لمسی
altar-screen U [پرده محراب که رواق خدمتگاه کشیشان را از بقیه جدا می کند که بسیار پر نقش و نگار از جنس سنگ، چوب یا فلز است.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com