Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
direct read after write
U
خواندن مستقیم پس از نوشتن
he cannot read or write
U
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
read write cycle
U
چرخه خواندن و نوشتن
read write head
U
نوک خواندن و نوشتن
read write privilege
U
امتیاز خواندن- نوشتن
read/write
U
خواندن- نوشتن
read/write file
U
فایل خواندنی / نوشتنی
read/write head
U
نوک خواندن / نوشتن
read/write head
U
هدخواندن- نوشتن
read/write memory
U
حافظه خواندنی / نوشتنی
scatter read gather write
U
خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
write once read many
U
یکبار نویس
write once read many
U
چند بار بازیاب
write once read many
U
چند باربخوان
He can neither read nor write.
U
نه می تواند بخواند نه بنویسد
Every one is supposed to know to read and write .
U
فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
Other Matches
Read out the letter. Read the letter aloud.
U
نامه را بلند بخوان
write-off
U
از دفتر خارج کردن
write off
<idiom>
U
پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
asking to write
U
استکتاب
to write off
U
زود نوشتن وفرستادن
write off
U
قلم زدن
write off
U
حذف کردن
write-off
U
مستهلک کردن
write-off
U
حذف کردن
write-off
U
قلم زدن
write-off
U
زود نوشتن
write off
U
از دفتر خارج کردن
write off
U
زود نوشتن
write-up
U
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-up
U
به تفصیل نوشتن
write off
U
مستهلک کردن
write-up
U
ستودن
write up
<idiom>
U
مقامی را به حساب آوردن
write this way
U
اینطور بنویسید
write down
U
ثبت کردن
write out
U
به تفصیل نوشتن
to write off
U
قلم زدن
to write out
U
مفصلانوشتن
to write out
U
بتفضیل نوشتن
to write up
U
ستودن
write down
U
تنزل دادن بهای اسمی سهام
write this way
U
این جوربنویسید
write-in
U
رای دادن به کسی که نامش در فهرست کاندیدها نیست
write off
<idiom>
U
تسویهحساب کردن
over write
U
جای نوشت
over write
U
جای نوشتن
pc write
U
IB و کامپیوتر سازگار با ان برنامه مشهور پردازش کلمه برای PC
Please write it like this (this way).
U
اینطور بنویسید
to write off
U
به اسانی نوشتن
write-in
U
وابسته به اینگونه رای
write-in
U
شخصی که نام او در فهرست کاندیدها نیست ولی به او رایمیدهند
write up
U
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write down
U
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
write
U
با اب وتاب شرح دادن
write
U
وسیله ارسالی که میتواندداده راسوی رسانه مغناطیسی بنویسد
write
U
سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان یک عمل نوشتن به همراه چندعمل خوا ندن روی فایل می دهد
write
U
وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
write
U
سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان نوشتن به همراه چندین عمل خواندن روی فایل میدهد
write
U
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write
U
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write
U
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
write
U
قراردادن متن یا داده روی دیسک یا نوار
write
U
سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
write
U
تالیف کردن
write up
U
به تفصیل نوشتن
write up
U
ستودن
write
U
نوشتن
write
U
انشاکردن
write
U
تحریر کردن
write
U
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write
U
ثبت رای کتبی
write
U
رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف
write
U
کسر کردن
read
U
استنباط کردن
read
U
تعبیر کردن
read
U
رسانه ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن است
read
U
کانال حمل داده که در دو جهت حرکت میکند
read
U
عملیات خواندن که در آن داده ذخیره شده پس از بازیابی پک میشود
read
U
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
to read over something
U
چیزی را کاملا خواندن
read in
U
ارسالی داده از منبع خارجی به کامپیوتر اصلی
read
U
بازخواندن
read only
U
تنها خواندنی
to read out
U
بلند خواندن
to read too much into
U
تفسیر ناموجه کردن
to read off
U
از روی چیزی خواندن بلندخواندن
read out
U
بازخوانی
read
U
قرائت کردن
read
U
خواندن
read only
U
فقط خواندنی
read
U
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read
U
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
read
U
اسکن کردن متن چاپ شده
well read
U
با اطلاع
well read
U
اهل مطالعه و تحقیق
read
U
گیرندهای که میتواند داده از سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فالاپی دیسک بخواند یا بنویسد
read
U
بازیابی داده از رسانه ذخیره سازی
read
U
1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
to read through something
U
چیزی را کاملا خواندن
read
U
بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
well-read
U
اهل مطالعه و تحقیق
read
U
وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست
read
U
ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
well-read
U
با اطلاع
Read me right ...
U
من را درست درک بکن ...
to read through something
U
چیزی را از اول تا آخر خواندن
read
U
تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
to read over something
U
چیزی را از اول تا آخر خواندن
read
U
گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
read
U
وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
write-offs
U
زود نوشتن
write off capital
U
مستهلک شدن سرمایه
write-offs
U
قلم زدن
write me the result
U
نتیجه را برای من بنویسید
write-ups
U
ستودن
write-ups
U
به تفصیل نوشتن
type write
U
ماشین نویسی کردن
type write
U
با ماشین تحریر نوشتن
type write
U
ماشین کردن
to write up an accident
U
شرح واقعهای را بتفضیل نوشتن
write head
U
نوک نوشتن
to write in ink
U
بامرکب یاجوهرنوشتن
write head
U
هد نوشتن
write me every week
U
هر هفته برای من نامه بنویسید
write-offs
U
حذف کردن
write-offs
U
مستهلک کردن
ghost-write
U
کتاب مقاله یا سخنرانیکهبنام شخصدیگریارائهگردد
to write out a report
U
به تفصیل نوشتن گزارشی
He cant reade let alone write.
U
خواندن هم بلد نیست چه رسد به نوشتن
I have some letters to write .
U
چند تا کاغذ باید بنویسم
to write an exam
U
امتحان کتبی نوشتن
i write an article
U
مقالهای مینویسم
Teach him how to write .
U
نوشتن را باو یاد بده
he dose not know how to write
U
نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
to write up a report
U
به تفصیل نوشتن گزارشی
write-offs
U
از دفتر خارج کردن
write-ups
U
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write protect
U
قسنت کوچکی در فلاپی دیسک که حرکت داده شود مانع هر گونه نوشتن یا پاک کردن دیسک میشود
Please write down your new address .
U
لطفا" آدرس جدیدتان را بنویسید
write protect
U
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
write protect
U
شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
to sight-read something
U
از روی ورقه
[نت موسیقی]
آلت موسیقی بازی کردن
read between the lines
<idiom>
U
پیدا کردن مفهوم ضمنی
I read through the letter.
U
من این نامه را کاملا میخوانم.
Read the story
U
فرم تریو
to read wrong
U
اشتباه
[ی]
خواندن
he read other than distinctly
U
همه جورخوانده جز شمرده
destructive read
U
خواندن مخرب
deep read
U
با اطلاع
read head
U
هد خواندن راس خواندن
deep read
U
بسیار خوانده
read ink
U
ink nonreflective
backward read
U
یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
read mostly memory
U
حافظه بیشتر خواندنی
read only memory
U
حافظه فقط خواندنی
read head
U
نوک خواننده
i had a quiet read
U
فرصت پیدا کردم
he read other than distinctly
U
شمرده نخواند
i had a quiet read
U
که باارامش چیز بخوانم
i read him to sleep
U
برایش خواندم تا خوابش برد انقدر خواندم تا خوابش برد
he could read the future
U
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
nondestructive read
U
خواندن غیرمخرب
sight-read
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
read head
U
نوک خواندن
digital read out
U
نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
reed or read
U
شیر دادن
read only storage
U
انباره فقط خواندنی
he can read the sky
U
ستاره شناس است
to read between the lines
U
معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
to read one a lecture
U
کسیرا سرزنش کردن
to read one a lesson
U
کسیرا اندرزدادن
to read one a lesson
U
بکسی نصیحت کردن
lip-read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip-read
U
لب خواندن
destructive read out
U
بازخوانی مخرب
lip read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip read
U
لب خواندن
sight read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
scatter read
U
پراکنده خوانی
sight-read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
read pulse
U
تپش خواندن
sight-read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight read
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
read strobe
U
بارقه خواندن
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
sight read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
scatter read
U
دستیابی وخواندن داده ذخیره شده در محلهای مختلف
to read a book
U
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
It is not any thing to write home about .
U
مردقابلی است
write protect notch
U
شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
Write on this side of the paper only.
U
فقط روی این طرف کاغذ بنویس
write protect tab
U
حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
write protect ring
U
حلقه حفافت از نوشتن
write protect disable
U
بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
Vote (write) against a proposallll.
U
بر ضد پیشنهادی رأی دادن ( مطلبی نوشتن )
write permit ring
U
چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد
write white engine
U
موتور سفید نویس
write inhibit ring
U
حلقه ممانعت از نوشتن
write enable ring
U
حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
write black engine
U
موتور سیاه نویس
write black printer
U
چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
Write down your full name and address .
U
نام ونشان کامل خودتان را بنویسید
commonly read paper
U
روزنامه کثیر الانتشار
read the riot act
<idiom>
U
به کسی هشدار دادن
read restore cycle
U
چرخه خواندن و ترمیم
the bill was read for the first time
U
شور اول لایحه تمام شد
to read people's hands
U
کف بینی کردن
control read only memory
U
حافظه فقط خواندنی کنترلی
I premise that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
fusible read only memory
U
MORP که از ماتریسی از اتصالات موجود تشکیل شده که به طور انتخابی به برنامه وصل می شوند
programmable read only memory
U
حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
To read someone s mind (thoughts).
U
فکر کسی را خواندن
I assume that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
Pass the write thru the key-hole.
U
سیم را از سوراخ کلید رد کن
the heart's letter is read in the eyes
<proverb>
U
رنگ رخساره نشان می دهد از سر ضمیر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com