Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interrupt
U
وقفه
interrupt
U
وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود
interrupt
U
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupt
U
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupt
U
خط وقفه که فعال شده است
interrupt
U
حرکت دادن وقفه
interrupt
U
اصط لاحی در برنامه نویسی کامپیوتری که خط وط وقفهای که باید فعال شوند را انتخاب میکند
interrupt
U
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupt
U
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupt
U
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupt
U
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupt
U
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupt
U
توقف
interrupt
U
توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
interrupt
U
توقف ارسال طبق عملی در مرحله نهایی سیستم
interrupt
U
سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupt
U
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupt
U
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupt
U
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
interrupt
U
اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
interrupt
U
ناتوان کردن وقفه
interrupt
U
جدا کردن
interrupt
U
سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
interrupt
U
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupt
U
گسیختن
interrupt
U
حرف دیگری را قطع کردن
interrupt
U
منقطع کردن
interrupt
U
قطع کردن
to interrupt any one's speech
U
صحبت کسیرا قطع کردن
to interrupt any one's speech
U
در میان سخن کسی امدن
To interrupt someone. To butt in.
U
تو حرف کسی دویدن
vectored interrupt
U
سیگنال وقفه که پردازنده را به یک تابع در آدرس مشخص هدایت میکند
vectored interrupt
U
وقفه برداری
external interrupt
U
وقفه خارجی
interrupt driven
U
وقفه گرا
interrupt a connection
U
قطع شدن یک اتصال
interrupt handler
U
گرداننده وقفه
to interrupt a view
U
جلو منظرهای را گرفتن
non maskable interrupt
U
سیگنال وقفه با ارجحیت بالا که توسط نرم افزار یا دستورات دیگر قابل آسیب دیدن نیست
priority interrupt
U
وقفه اولویت
program interrupt
U
وقفه برنامه
to interrupt any one's speech
U
سخن کسیرا گسیختن
interrupt vector
U
بردار وقفه
program interrupt
U
قطع برنامه
scanned interrupt
U
وقفه پویش شده
system interrupt
U
وقفه سیستم
to interrupt a friendship
U
رشته دوستی را با کسی پاره کردن
clock interrupt
U
وقفه زمان سنجی
automatic interrupt
U
وقفه خودکار
automatic interrupt
U
قطع خودکار
machine check interrupt
U
وقفه بررسی ماشین
interrupt serrice routine
U
روال سرویس وقفه
machine check interrupt
U
وقفه مقابله ماشین
To interrupt someone . To cut some one short.
U
حرف کسی را قطع کردن
daisy chain interrupt
U
یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
request
U
درخواست می کنم
by request
U
بنا بر خواسته
[میل]
at the request of
U
به خواهش
[به درخواست]
on request
U
وقتی که درخواست بشود
to g. any one's request
U
درخواست کسیراپذیرفتن
request
U
درخواست
request
U
تقاضا خواسته
request
U
خواستار شدن
request
U
تمناکردن
request
U
تقاضا کردن درخواست کردن
request
U
تقاضا
request
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
at my request
U
مطابق با تقاضای من
on request of which
[at his request]
U
به درخواست او
at the request of
U
بخواهش
at the request of
U
برحسب
at the request of
U
تقاضای
request
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
request
U
خواهش
request
U
چیزی که کسی تقاضایش را دارد
request
U
تقاضا برای چیزی
request
U
متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد جدیداست واز کاربرمی خواهد که متن را بررسی کندوتوضیحات اضافی را ایجاد کند
d. of a request
U
عدم قبول خواهش
d. of a request
U
در درخواست
work request
U
برگ درخواست انجام کار برگ کار
I
[O]
request
[IORQ]
U
درخواست داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
REQUEST STOP
U
ایستگاه درخواستی
Thank you for the confirmation of your request!
U
از تایید درخواستتان خیلی متشکرم.
to grant a request
U
درخواستی را اعطا کردن
My money request to him
U
طلب من از او
[مرد]
request stop
U
ایستگاهیکهدرآناتوبوستنهازمانیمیایستدکهمسافرانخبردهند
request for quotation
U
استعلام بها
request mast
U
از طریق سلسله مراتب
request mast
U
گزارش از طریق سلسله مراتب
request for quotation
U
تقاضا برای اعلام قیمت
i humbly request that
U
خواهش عاجزانه دارم که ...
request for proposal
U
تقاضا برای پیشنهاد
letters of request
U
rogatory
request for discharge
U
عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
purchase request
U
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
mission request
U
درخواست اجرای ماموریت هوایی
request modify
U
درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
request signal
U
علامت درخواست
to be in great request
U
زیادمورد احتیاج بودن
to request the company of:
U
حضور کسی را خواستن
to be in great request
U
مورد احتیاج زیاد بودن
supervisor request
U
درخواست نافر
request to send
U
تقاضای ارسال
request time out
U
تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
request substitution
U
تقاضای تعویض
to request issuance
U
تقاضای صدور کردن
initial fire request
U
درخواست ابتدایی اتش
input
[output]
request
U
درخواست داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
request for price quotation
U
درخواست مظنه قیمت
by popular
[demand]
request
U
درخواست توده پسند
His request was in the nature of a command.
U
خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
To swallow ones pride and request someone (to do something).
U
نزد کسی رو انداختن ( تقاضایی کردن )
divorce granted at the a woman's request
U
طلاق خلع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com