English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Please accept this gift as a mark of my friendship. U لطفا"این هدیه رابعلامت ونشانه دوستی من بپذیرید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I accept your invitation most gratefully . I accept your invitation and regard it as a favour . U دعوت شما را با منت قبول می کنم
He did it out of friendship. U ازروی دوستی اینکار راکرد
friendship U اشنایی
friendship U دوستی
friendship U رفاقت
treaty of friendship U قرارداددوستی
We have had a lifelong friendship . U یک عمر است که با هم دوستیم
breach of friendship U بهم زدن دوستی
treaty of friendship U عهدنامه مودت
ties of friendship U قیودیاعلاقه دوستی
ties of friendship U انچه دوستی اقتضامیکند
lastering friendship U دوستی پا بر جا یا ثابت
to interrupt a friendship U رشته دوستی را با کسی پاره کردن
The bonds of friendship (affection). U رشته دوستی والفت
Some friendship ! This is a fine way to treat a friend ! U معنی دوستی را هم فهمیدیم
he would not accept less U نکشید یا نمیکشد
accept U قبول شدن
accept U پذیرفتن
accept پسندیدن
accept U قبول کردن
accept U سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
he would not accept less U دو روز کمتر
he would not accept less U دو روز
to accept a job U کاری [شغلی] را پذیرفتن
accept as true U باورکردن
accept as true U تبصره
accept as true U گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
readiness to accept آمادگی برای پذیرش
I grant you that . I accept what you say . U حرف شما را قبول کنم
To accept an invitation . دعوتی را قبول کردن
readiness to accept U حاضرقبولی
accept machine دستگاه پذیرنده
Please accept my condolences. U به شما صمیمانه تسلیت عرض می کنم.
Are you prepared to accept my conditions? U حاضر ید شرایط مرا بپذیرید؟
Do you accept traveller's cheques? آیا شما چک های مسافرتی قبول میکنید؟
You are free to accept or refuse it. U درقبول و رد آن مختارید
we are honored to accept your oders . U فرمایشات شما را می پذیرم
To accept responsibility . To take the blame . U بگردن گرفتن
refusal to accept a bill U نکول اسناد تجاری
the optio to accept or reject U اختیار قبول یا رد
to accept this token of my esteem U پذیرفتن این یادبود قدرشناسی من
gift U بخشش
gift U پیشکشی
gift U پیشکش نعمت
gift U موهبت
gift U استعداد پیشکش کردن
gift U بخشیدن
gift U دارای استعداد کردن
gift U ره اورد
gift U هبه
gift U هبه کردن
gift U بخشیدن به
gift U عطیه
gift U هدیه
gift U عین موهوبه
gift U هدیه دادن
This is a gift. این یک هدیه است.
charitable gift U صدقه
nuptial gift U صداق
greek gift U قربانی فیل شطرنج درخانه اچ 7
greek gift U هدیه یونانی
gift tax U مالیات برهبه
gift tax U مالیات بر نقل و انتقال بلاعوض
nuptial gift U مهریه
gift of the gab U روانی زبان
gift of the gab U وراجی
gift of nature U هدیه طبیعت
gift of the gab U طلاقت لسان پرگویی
liberal gift U بخششی که نماینده رادی ونظری بلندی دهنده باشد بخشش کافی
gift-wrapped U کادوپیچیشده
deed of gift U هبه نامه
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
gift of the gab <idiom> U درصحبت کردن ماهر بودن
gift of nature U نعمت طبیعت
Wrap it up in gift paper. U آنرا در کاغذ هدیه بپیچید
Never look a gift horse in the mouth. <proverb> U دهان اسب پیشکشى را هرگز معاینه نکن .
gift made for a consideration U هبه معوض
look a gift horse in the mouth <idiom> U شکایت از هدیهای که کامل نیست
Iranians have a gift of tongues. U ایرانیها استعداد زبان دارند
To bear ( assume , accept ) a responsibility undertook the age of eighty . U مسئولیتی را بعهده گرفتن
A green leaf is the gift of a dervish . <proverb> U برگ سبزى است تیفه درویش .
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
mark U ارزه
mark U علامت گذاشتن
mark U نمره
mark U نشانه
mark U مدرک
mark U نشان علامت
mark up U نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
mark up U افزایش قیمت
mark up U سود توزیع کننده کالا
mark U بل گی_ری خوب
to mark off U جدا کردن
to mark out one's course U طرحی برای رویه خود ریختن
mark down U پایین اوردن قیمت
mark down U کاهش قیمت
mark down U کاهش قیمتها
mark mark U اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
mark of d. U نشان امتیازیا افتخار
mark down U تنزل قیمت
mark U گواهی
mark U نشان
mark off U خط کشیدن
mark U داغ
mark U ایه
mark U نشان کردن نشان
mark U 01امتیاز کامل بولینگ مهارک_ردن ح_ریف
mark U نشانه کردن حریف
mark U اثر
mark U علامت نشانه هدف
mark U علامت
mark U علامت گذاری کردن
mark-up U سود توزیع کننده
mark-down U قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark U کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
mark U بعنوان سیگنال استفاده میکند
mark U قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن
mark U نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
mark U کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار
mark U وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
mark U علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
mark U مارک
mark U سیگنال ارسالی که نشان دهنده یک منط قی یا درست است
mark U علامت گذاری روی چیزی
mark U علامت گذاری
mark U نمره گذاری کردن علامت
beside the mark U خارج ازموضوع
beside the mark U پرت
mark U پایه
mark U حد
mark U مرز
mark U درجه
mark U پایه نقطه
mark U هدف
below the mark U پایین تر از میزان مقر ر
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark U توجه کردن
tape mark U نشان نوار
space mark U علامت فاصله گذاری
stonemason's mark U علامت سنگتراش
shoulder mark U درجه سردوشی افسران
to hit a mark U نشانی را زدن
to make one's mark U برجسته شدن
to make one's mark U مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
to impress a mark on something U چیزیرانشان کردن
to impress a mark on something U نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
shoulder mark U نشان سردوشی علایم سردوشی
stonemason's mark U نشان سنگ کار
shoulder mark U نشان سردوشی
sea mark U خطی که حدجزرومدرانشان میدهد
tick mark U علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
sea mark U راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
ripple mark U شیارسطح چوب
shoulder mark U درجه روی دوش
tide mark U داغ مد
repeat mark U خال
tide mark U علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
to mark out a ground U حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
to mark down an article U بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
To overstep the mark. To go too far. U از حد معمول گذراندن
You mark my words . U ببین کجاست که بهت می گویم ؟( بگفته ام گوش کن )
black mark U سابقهی بد
exclamation mark علامت تعجب
centre mark U نقطهمرکزی
Deutsche Mark U واحدپول
guide mark U نشانهراهنما
lateral mark U علامتکناری
special mark U علامتمخصوص
mark time <idiom> U منتظر وقوع چیزی بودن
mark time <idiom> U با ضرب اهنگ پا را تکان دادن
wide of the mark <idiom> U از هدف به دور بردن ،نادرست
The would left a mark. U جای زخم باقی ماند
You mark my words. U این خط واینهم نشان
word mark U علامت کلمه
word mark U نشان کلمه
we missed our mark U تیر ما بسنگ خورد خطا کردیم
to mark good U بهای کالا را در روی ان نوشتن
to mark good U نشان حاکی از بهادر روی کالا گذاشتن
to mark time U در جا زدن
to miss a mark U نشانی را نزدن
to miss a mark U خطا کردن
trade mark U علامت تجاری
trade mark U علامت بازرگانی
trade mark U علامت تجارتی
bale mark U مشخصات عدل
to make one's mark U اسم و رسم به هم زدن
upto the mark U داخل موضوع درست درجای خود بهنگام بموقع
Trade mark. U علامت تجارتی
press mark U علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
group mark U نشان گروه
ear mark U نشان کردن
ear mark U نشان
ear mark U داغ گوش
drag mark U محل فشار
dead mark U انداختن تمام میله ها دراخرین بخش مسابقه بولینگ
crop mark U در نرم افزار DTP علامتهای چاپ شده که لبه کاغذ یا تصویر را نشان میدهند و امکان برش دقیق می دهند
check mark U علامت کنترل
check mark U علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
center mark U علامت مرکز نشانه مرکز
center mark U مرکز سوراخ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com