English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 61 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
New York City U نیویورک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
york round U مسابقه تیراندازی با 07 تیراز مسافت 001 متری و 84تیر از 08 متری و 42 تیر از06 متری با کمان
Follow signs for York. به علائم شهر یورک توجه کنید.
Follow signs for York. به تابلوهای شهر یورک توجه کنید.
What platform does the train from York arrive at? U قطار یورک در کدام سکو توقف می کند؟
What platform does the train to York leave from? U قطار یورک از کدام سکو حرکت می کند؟
inner city U بخش مرکزی شهر
city U شهر
city U شهرک
city U شهر کوچک
city U شهر
Guatemala City U پایتختگوآتمالا
garden city U شهریدرداخلیکباغستان
city boundary U شهرمرزی
Vatican City U شهر واتیکان
Kuwait City U کویت
Garden city U بوستان شهر
The city center . U میدان ( مرکز ) شهر
How far is it to city centre? U تا مرکز شهر چقدر راه است؟
Take me to the city centre? U مرا به مرکز شهر ببرید.
How do I get to city center? U چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
Ideal City U [شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
provincial city U شهرستان
city view U نمای شهر
City Beautiful U [جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
Panama City U شهر پاناما
Mexico City U مکزیکوسیتی
the city has been proclaimed U قدغن هایی در شهربرقرارکرده اند
empire city U نیویورک
city slicker U رند
they poured toward that city U سوی ان شهر هجوم کردند
city slicker U زرنگ
to prostrate a city U شهری را با خاک یکسان کردن
city slicker U شهری
city editor U نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
city article U گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
central city U شهر مرکزی
City Hall U بلدیه
City Hall U شهرداری
City Hall U ساختمان شهرداری
central city U مرکز شهر
mushroom city U شهری که زود ترقی میکند
bombers raided the city U بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
brown air city U شهر با مه دود اسیدی
bombers raided the city U بمب افگن هابران شهرحمله کردند
gray air city U شهر با مه دود اکسیدی
that city lies in ruins U ان شهر خراب
to raze a city to the ground U شهری را با خاک یکسان کردن
to serve the city with water U اب برای شهر تهیه کردن
To lay siege to a city . U شهری را محاصره کردن
Every man is a sovereign in his own city . <proverb> U هر کس به شهر خود شهریار است .
the hill overhangs the city U تپه به شهر مشرف است
What's the fare to city centre? U نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
Ho Chi Minh City U شهر هوشی مین مرکز ویتنام جنوبی
that city lies in ruins U است
The city was razed to the ground. U شهر با خاک یکسان شد
Gangs of youths went on the rampage through the inner city. U دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
A series of city improvement works. U یکرشته کارهای عمرانی شهری
Enemy troops poured into the city. U سربا زان دشمن ریختند داخل شهر
The entire city was plunged in darkness . U تمام شهر غرق درتاریکی بود
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there. U شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com