Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Never spend money before you have earned it.
هرگز قبل از پول درآوردن، پول خرج نکنید.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hardly earned money
U
پول سخت بدست امده
You will need to spend some money on it.
U
تو باید برایش پول خرج بکنی.
spend money like water
<idiom>
U
مثل ریگ پول خرج کردن
To spend money like water .
U
مثل ریگ خرج کردن
earned
U
شبکه پژوهشی اکادمیک
earned
U
دخل کردن
earned
U
بدست اوردن
well-earned
U
آنچهبهشایستگیبهفردیتعلقگرفتهباشد
earned
U
کسب معاش کردن
earned
U
تحصیل کردن
earned
U
درامد داشتن
earned run
U
کسب امتیاز پیش از سوزاندن سومین نفر
earned rate
U
نرخ تصاعدی نزولی
earned income
U
درامدکسب شده
earned income
U
درامد تحصیل شده
earned income
U
درامدحاصله از کار
spend
U
صرف شدن
spend
U
خرج کردن
spend
U
تحلیل رفتن قوا تمام شدن
spend
U
پرداخت کردن خرج کردن
spend
U
مصرف کردن
spend
U
صرف کردن
How much did you spend?
U
تو چقدر خرج کردی؟
earned run average
U
میانگین امتیاز کسب شده
spend like water
U
مثل ریگ خرج کردن
mis spend
U
تلف کردن
mis spend
U
اتلاف
marginal propensity to spend
U
میل نهائی به مخارج
marginal propensity to spend
U
میل نهائی به خرج
To spend recklessly ( prodigally ) .
U
گشاد بازی کردن ( ولخرجی )
Spare when you are young, and spend when you are old.
<proverb>
U
در جوانى پس انداز کن تا در پیرى خرج کنى (براى دگر روز چیزى بنه).
Money for jam . Money for old rope .
U
پول یا مفتی
Protection money. Racket money.
U
باج سبیل
money begets money
<idiom>
U
پول پول می آورد
A penny saved is a penny earned..
<proverb>
U
یک شاهى پس اندار یک شاهى در آمد است .
After all that money is of no use.
تازه آن پول هم بدردت نمی خورد.
near with one's money
U
خسیس
take in (money)
<idiom>
U
رسیدن
we are want of money
U
ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
near money
U
شبه پول
even money
U
مبلغ مساوی در شرط بندی
value of money
U
ارزش پول
be in the money
<idiom>
U
پول پارو کردن
i have no money about me
U
با خود هیچ پولی ندارم
money
U
پول
money on d.
U
وجه امانعی
He is in the money.
U
پول پارومی کند ( خیلی ثروتمند است )
money
اسکناس
he is f. of money
U
پول فراوان دارد
his money is more than can
U
ازانست که بتوان شمرد
his money is more than can
U
پولیش بیش
value for money
U
ارزش پول
value for money
U
قدرت خرید پول
be in the money
<idiom>
U
در پول غلت خوردن
money
U
جایزه نقدی
money on d.
U
پول سپرده
f. money
U
پول فراوان
money
U
مسکوک ثروت
money
U
سکه
ready money
U
پول موجود
smart money
U
پاداش زیان
smart money
U
خسارت
smart money
U
غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
smart money
U
مطلع
prize money
U
پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
possession money
U
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
requistion for money
U
پول
scant of money
U
بی پول
ready money
U
پول فراهم شده
ready money
U
پول نقد
role of money
U
نقش پول
requistion for money
U
درخواست
raise money
U
جمع اوری کردن پول
quantity of money
U
مقدار پول
purchase money
U
قیمت جنس
promotion money
U
دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
salvage money
U
جایزه نجات کشتی یا محموله
raise money
U
فراهم کردن پول
retention money
U
پول گرویی
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
scant of money
U
کم پول
short of money
U
کم پول
money maker
U
پول گرد کردن
money pot
U
دخل
money spinner
U
کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
money stock
U
حجم پول در گردش
money stock
U
عرضه پول
money on deposit
U
وجه امانی
money supply
U
عرضه پول
money wage
U
مزد پولی
money worth
U
برابر پول
money worth
U
بهای پول
money pot
U
غلک
money player
U
ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
money making
U
پول گرد کن
money making
U
پول بهم زدن پول جمع کنی
money making
U
پول بهم زنی
money matters
U
امور پولی
money multiplier
U
ضریب بهم فزاینده پول
money of account
U
پول محاسباتی
money off offer
U
فروش با تخفیف
managed money
U
پول اداره شده
money on deposit
U
پول سپرده
money worth
U
پول بها
money worth
U
چیزی که بپول بیزرد
mortgage money
U
پول رهنی
passage money
U
خوراک
passage money
U
غذا
passage money
U
راه
passage money
U
تاکردن
passage money
U
معاش کردن
penury of money
U
کمیابی پول
penury of money
U
قحط پول
possession money
U
حق الاجرا
passage money
U
کرایه مسافر
passage money
U
کرایه
mortgage money
U
پول قرضی
purchase money
U
در CL ثمن
quasi money
U
شبه پول
neutrality of money
U
خنثی بودن پول
neutrality of money
U
بدون تاثیربودن پول
oceans of money
U
یک دنیا پول
odd money
U
یک اسکناس 01 ریالی
onother's money
U
پول دیگری
onother's money
U
پول شخصی دیگر
possession money
U
حق النسبی
save money
U
پس انداز کردن
money sink
<idiom>
U
گودال پول
[کیسه پول سوراخدار]
My money request to him
U
طلب من از او
[مرد]
I am running out of money .
U
پول من تمام شد.
[من دیگر پول ندارم.]
Changing money
U
تبدیل پول و ارز
Time is money.
<proverb>
U
وقت طلاست .
He is a money -bags.
<proverb>
U
مالامال از پول است .
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
appearance money
U
پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
rake in the money
<idiom>
U
ایجاد تعجب
for love or money
<idiom>
U
به هر شکلی
Money is no object at all .
U
پول اصلا" مطرح نیست
We divided the money among ourselves .
U
پول را بین خودمان قسمت
Could you lend me some money ?
U
می توانی یک قدری به من پول قرض بدهی ؟
save money
U
به دقت خرج کردن
time is money
<idiom>
U
وقت طلاست
have money to burn
<idiom>
U
پول از پارو بالا رفتن
to be rolling in money
<idiom>
U
تو پول غلت زدن
[اصطلاح]
I'm not made of money!
<idiom>
U
من که پولدار نیستم!
[اصطلاح روزمره]
Money peters out.
U
پول کم کم تمام می شود.
borrowed money
U
پول قرض گرفته شده
to scrape up
[money]
U
چیزی را به مرور زمان کم کم جمع کردن
[پول]
money can't buy everything
<idiom>
U
پول خوشبختی نمی آورد
pin money
<idiom>
U
پول خرده خرجی
do not coin money
<idiom>
U
پول چاپ نکردن
[پول چاپ نمی کنم]
money for jam
<idiom>
U
پول بی دردسر
money for jam
<idiom>
U
پول باد آورده
put one's money on something
<idiom>
U
بر سر چیزی شرط بستن
money well spent
<idiom>
U
پولی که هدر نرفته
have money to burn
<idiom>
U
بی پروا خرج کردن
My only problem is money .
U
تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
To put some money aside .
U
پولی را کنا رگذاشتن ( ذخیره ساختن )
To be wallowing in money .
U
غرق درپول بودن
token money
U
پول فرعی
to take eggs for money
U
کردن
to take eggs for money
U
را با دربرابر
to take eggs for money
U
خر مهره
to stink of money
U
خر پول بودن
to stake money on something
U
سرچیزی شرط بندی کردن پول روی چیزی گروگذاشتن
to have a run for one's money
U
از هزینه یا کوشش خود بهرهای بردن
to guzzle away one's money
U
پول خودرادرمیگساری ازدست دادن
to game away one's money
U
درقمارپول ازدست دادن
to change money
U
خردکردن یامبادله کردن پول
time money
U
وام مدت دار
tight money
U
سیاست پولی انقباضی
tight money
U
کنترل پولی
table money
U
فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
supply of money
U
عرضه پول
sound money
U
پول سالم
sound money
U
پول قوی
trust money
U
پول امانی
veil of money
U
حجاب پول
veil of money
U
نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
To count the money .
U
پول شمردن
Count the money to see if it is right.
U
پو ؟ را بشما ؟ ببین درست است
Take your money out of your pocket.
U
پولت را از جیب دربیاور
He owes me some money.
U
از او پول می خواهم (طلب دارم )
He got the money from me by a trick.
U
با حقه وکلک پول را از من گرفت
pocket money .
U
پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
He is saving his money.
U
پولهایش راجمع می کند
To touch someone for money.
U
کسی راتیغ زدن ( ازاو پول گرفتن )
I am pinched for money.
U
دست وبالم تنگ است (تحت فشار مالی )
To swindle money out of somebody.
U
با تقلب پول از کسی گرفتن ( درآوردن )
To be a money grubber.
U
پول پرست بودن
To raise money.
U
پول فراهم کردن
gate money
U
پولبلیطورودیه
danger money
U
مزدوحقالزحمهانجام کاریخطرناک
wildcat money
U
پول بدون پشتوانه
volume of money
U
حجم پول
velocity of money
U
سرعت پول
soft money
U
پول ضعیف
commodity money
U
پول جنسی
despatch money
U
پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
dispatch money
U
جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com