Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
electrically erasable read only memory
U
حافظه الکترونیکی پاک شدنی فقط خواندنی
programmable read only memory
U
حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
erasable programmable read only memory
U
eprom
alterable memory
U
حافظه اصلاح پذیر
alterable memory
U
حافظه تغییرپذیر
programmable memory
U
حافظه برنامه پذیر
read only memory
U
حافظه فقط خواندنی
read mostly memory
U
حافظه بیشتر خواندنی
read/write memory
U
حافظه خواندنی / نوشتنی
control read only memory
U
حافظه فقط خواندنی کنترلی
fusible read only memory
U
MORP که از ماتریسی از اتصالات موجود تشکیل شده که به طور انتخابی به برنامه وصل می شوند
read-only memory (ROM) module
U
خواندنحافظه
electrically
U
مربوط به الکتریسیته
alterable
U
دگرش پذیر
alterable
U
آنچه قابل تغییر است
alterable
U
قابل تغییر
electrically
U
نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است
electrically
U
قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
electrically
U
بوسیله برق
electrically operated chuck
U
سه نظام با عملکرد الکتریکی
field alterable control element
U
یک تراشه که در بعضی سیستمها بکار می رود و به استفاده کننده اجازه میدهدتا ریز برنامه نویسی کند
programmable terminal
U
ترمینال قابل برنامه ریزی
electronically programmable
U
برنامه پذیر به صورت الکترونیکی
programmable check
U
مقابله برنامه ریزی شده
programmable calculator
U
ماشین حساب قابل برنامه نویسی
programmable communications interface
U
رابط مخابراتی برنامه پذیر
user programmable terminal
U
ترمینال قابل برنامه نویسی استفاده کننده
programmable logic array
U
ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
programmable function keyboard
U
صفحه کلید دکمه یی برای سیستمهای گرافیکی
programmable function key
U
کلید برنامه پذیر
programmable function key
U
یچی که کار مشخص یا دستورات مشخصی به آن منتسب میشود
Read out the letter. Read the letter aloud.
U
نامه را بلند بخوان
to read too much into
U
تفسیر ناموجه کردن
read only
U
تنها خواندنی
to read over something
U
چیزی را از اول تا آخر خواندن
to read through something
U
چیزی را از اول تا آخر خواندن
read out
U
بازخوانی
to read through something
U
چیزی را کاملا خواندن
read
U
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
to read over something
U
چیزی را کاملا خواندن
to read off
U
از روی چیزی خواندن بلندخواندن
to read out
U
بلند خواندن
read only
U
فقط خواندنی
Read me right ...
U
من را درست درک بکن ...
read
U
ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
read
U
کانال حمل داده که در دو جهت حرکت میکند
read
U
تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
read
U
وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
read
U
بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
read
U
وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست
read
U
رسانه ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن است
read
U
گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
read
U
بازخواندن
read
U
تعبیر کردن
read
U
عملیات خواندن که در آن داده ذخیره شده پس از بازیابی پک میشود
read
U
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read
U
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
read
U
قرائت کردن
read
U
گیرندهای که میتواند داده از سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فالاپی دیسک بخواند یا بنویسد
read in
U
ارسالی داده از منبع خارجی به کامپیوتر اصلی
well-read
U
با اطلاع
well-read
U
اهل مطالعه و تحقیق
well read
U
با اطلاع
read
U
خواندن
well read
U
اهل مطالعه و تحقیق
read
U
استنباط کردن
read
U
اسکن کردن متن چاپ شده
read
U
بازیابی داده از رسانه ذخیره سازی
read
U
1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
i had a quiet read
U
فرصت پیدا کردم
He can neither read nor write.
U
نه می تواند بخواند نه بنویسد
he read other than distinctly
U
همه جورخوانده جز شمرده
i read him to sleep
U
برایش خواندم تا خوابش برد انقدر خواندم تا خوابش برد
i had a quiet read
U
که باارامش چیز بخوانم
he could read the future
U
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
read head
U
هد خواندن راس خواندن
he read other than distinctly
U
شمرده نخواند
to read wrong
U
اشتباه
[ی]
خواندن
read between the lines
<idiom>
U
پیدا کردن مفهوم ضمنی
he can read the sky
U
ستاره شناس است
he cannot read or write
U
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
read head
U
نوک خواندن
write once read many
U
چند باربخوان
read/write
U
خواندن- نوشتن
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
read strobe
U
بارقه خواندن
read pulse
U
تپش خواندن
read ink
U
ink nonreflective
nondestructive read
U
خواندن غیرمخرب
scatter read
U
دستیابی وخواندن داده ذخیره شده در محلهای مختلف
scatter read
U
پراکنده خوانی
read head
U
نوک خواننده
write once read many
U
چند بار بازیاب
write once read many
U
یکبار نویس
Read the story
U
فرم تریو
to read one a lesson
U
بکسی نصیحت کردن
to read one a lesson
U
کسیرا اندرزدادن
to read one a lecture
U
کسیرا سرزنش کردن
to read between the lines
U
معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
to read a book
U
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
read only storage
U
انباره فقط خواندنی
to sight-read something
U
از روی ورقه
[نت موسیقی]
آلت موسیقی بازی کردن
lip-read
U
لب خواندن
lip-read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
sight read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight read
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-read
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
reed or read
U
شیر دادن
lip read
U
لب خواندن
I read through the letter.
U
من این نامه را کاملا میخوانم.
backward read
U
یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
deep read
U
بسیار خوانده
destructive read
U
خواندن مخرب
lip read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
destructive read out
U
بازخوانی مخرب
digital read out
U
نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
deep read
U
با اطلاع
read write cycle
U
چرخه خواندن و نوشتن
I premise that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
commonly read paper
U
روزنامه کثیر الانتشار
to read people's hands
U
کف بینی کردن
To read someone s mind (thoughts).
U
فکر کسی را خواندن
read write head
U
نوک خواندن و نوشتن
read restore cycle
U
چرخه خواندن و ترمیم
read write privilege
U
امتیاز خواندن- نوشتن
read/write file
U
فایل خواندنی / نوشتنی
read/write head
U
نوک خواندن / نوشتن
the bill was read for the first time
U
شور اول لایحه تمام شد
Every one is supposed to know to read and write .
U
فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
read/write head
U
هدخواندن- نوشتن
direct read after write
U
خواندن مستقیم پس از نوشتن
read the riot act
<idiom>
U
به کسی هشدار دادن
I assume that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
the heart's letter is read in the eyes
<proverb>
U
رنگ رخساره نشان می دهد از سر ضمیر
scatter read gather write
U
خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
memory
U
حافظه دستگاه کامپیوتر
in memory of
<idiom>
U
به صورت رایگان
memory
U
حافظه
memory
U
خاطره
memory
U
یاد
memory
U
یادگار یاد بود
memory
U
فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
to the memory of
U
به یادبود
immediate memory
U
حافظه فوری
regenerative memory
U
حافظه احیاء کننده
regenerative memory
U
حافظه باز زا
remote memory
U
حافظه دور
regenerative memory
U
رسانه ذخیره سازی که باید محتوای آن مرتباگ تنظیم شود تا محتوایش باقی بماند
rotating memory
U
حافظه چرخشی
semiconductor memory
U
حافظه نیمه هادی
refresh memory
U
واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند
recent memory
U
حافظه نزدیک
volatile memory
U
حافظه فرار
real memory
U
حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
real memory
U
حافظه حقیقی
real memory
U
حافظه واقعی
regenerative memory
U
عملیات خواندن که به طور خودکار داده را تولید میکند و در حافظه می نویسد
to fail
[memory]
U
درماندن
[حافظه یا خاطره]
add in memory
اضافه کردن به حافظه
primary memory
U
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
within living memory
U
به یاد دارند
within living memory
U
تا انجا که مردمان زنده
volatile memory
U
حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
computer memory
U
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
virtual memory
U
حافظه مجازی
main memory
U
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
memory button
U
دکمهحافظ
memory cancel
U
پاککردنحافظه
to fail
[memory]
U
وا ماندن
[حافظه یا خاطره]
memory management
U
مدیریت حافظه
[علوم کامپیوتر]
To revive a memory.
U
خاطره ای رازنده کردن
computer memory
U
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
I can recite from memory.
U
می توانم از حفظ بخوانم
subtract from memory
U
دکمهکمکنندهازحافظه
main memory
U
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
memory recall
U
دوبارهخوانیحافظه
memory key
U
کلیدحافظه
upper memory
U
کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
to stamp on the memory
U
در ذهن منقوش ساختن
shadow memory
U
حافظه ثانوی موقت
shadow memory
U
محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow memory
U
جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
semiconductor memory
U
حافظه نیمه رسانا
secondary memory
U
حافظه ثانویه
search memory
U
حافظه جستجو
screw to the memory
U
بذهن سپردن
screen memory
U
خاطره پوشان
scratchpad memory
U
حافظه چرکنویس
shadow memory
U
شبه حافظه
stack memory
U
حافظه پشتهای
to stamp on the memory
U
ذهنی کردن
primary memory
U
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
addressed memory
U
حافظه تصادفی
[علوم کامپیوتر]
addressed memory
U
حافظه خواندن،نوشتن
[علوم کامپیوتر]
to escape one's memory
U
از خاطر رفتن
to commit to memory
U
ازبرکردن
static memory
U
حافظه ایستا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com