English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
It costs quite a bit . U کلی پولش می شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
costs U هزینه دادرسی
costs U خسارت دادرسی
average costs U معدل هزینه کل محصولات
avoidable costs U هزینههای قابل اجتناب
bill of costs U صورت هزینه دادرسی
building costs U هزینههای ساختمان
carriage costs U هزینه باربری
carriage costs U هزینه حمل و نقل
comparative costs U هزینههای نسبی
costs arabicus U قسط شیرینی
costs of proceedings U مخارج عدلیه
costs of proceedings U هزینه دادرسی
design costs U هزینههای طراحی
direct materials costs U هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
environmental costs U مضار زیست محیطی
estimate of costs U تخمین مخارج
fixed costs U هزینههای ثابت
fixed costs U هزینههای سرمایهای
fixed costs U هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
historical costs U هزینه اولیه
historical costs U هزینه واقعی
holding costs U مخارج نگهداری
implicit costs U هزینههای ضمنی
implicit costs U هزینههای نامرئی
internalization of costs U داخلی کردن هزینه ها
joint costs U هزینههای مشترک
joint costs U هزینه مشترک
life cycle costs U هزینههای دوره عمر یک محصول
material costs U هزینههای مواد
measurement of benefits and costs U اندازه گیری منافع و هزینه ها
on costs U هزنههای ثابت
on costs U هزینههای غیرمستقیم
operational costs U هزینههای عملیاتی
ordering costs U هزینههای مربوط به سفارش کالا
ordering costs U هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
overhead costs U هزینههای بالاسری
overhead costs U هزینههای اضافی
overhead costs U هزینههای حاشیهای
overhead costs U هزینههای عمومی
prime costs U هزینههای اولیه
real costs U هزینههای واقعی
recurring costs U هزینههای تکرار شونده
secondary costs U هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
security for costs U تامین هزینه دعوی
selling costs U هزینههای فروش
selling costs U هزینههای فروش کالا
spillover costs U هزینههای خارجی
spillover costs U عوارض منفی خارجی
standard costs U هزینههای استاندارد
standard costs U هزینههای نرمال
storage costs U هزینههای انبارداری
supplementary costs U هزینههای مکمل
supplementary costs U هزینههای اضافی
tangible costs U هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
taxation of costs U مالیات هزینه دادرسی
taxation of costs U ارزیابی هزینههای دعوی
to carry costs U هزینه مرافعه دادن
to fix a person with costs U هزینهای رابگردن کسی گذاشتن
transaction costs U هزینههای معاملاتی
valuation of costs U ارزش گذاری هزینه ها
wage costs U مخارج دستمزد
with costs U با هزینه دادرسی
with costs U بعلاوه هزینه دادرسی
running costs U پرداختروزانهپول
At all costs . At any price . U به هر قیمتی که شده
I must get hold of her at all costs. U بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
What costs little is little esteemed . <proverb> U آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
at all [any] costs <adv.> U در هر حال [بی شرط]
total costs U هزینه کلی
overall costs U هزینه کلی
total costs U هزینه کامل
overall costs U هزینه کامل
free of forwarding costs <adj.> U حمل رایگان
free of shipping costs <adj.> U حمل رایگان
free of forwarding costs <adj.> U ارسال رایگان
free of shipping costs <adj.> U ارسال رایگان
free of forwarding costs <adj.> U ارسال مجانی
free of shipping costs <adj.> U ارسال مجانی
additional costs [expenses] U هزینه های اضافی
additional costs [expenses] U هزینه نهایی
costs an arm and a leg <idiom> U [فوق العاده پرخرج یا گران]
costs and arm and a leg <idiom> U خیلی گرونه
construction costs U هزینه های ساختمان
construction costs U هزینه های ساخت و ساز
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com