Perdic | Inclusive of all expenses . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 55 (4 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	Inclusive of all expenses . U	خرج دررفته ( بطور خالص )

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	inclusive or U	اپراتور بولی که مقدار جدول صحت را بیان میکند
	inclusive of <prep.> U	به ضمیمه
	inclusive of <prep.> U	دربرگیرنده
	inclusive or U	یای شامل
	self inclusive U	جامع
	inclusive of <prep.> U	از جمله
	self inclusive U	شامل
	inclusive of <prep.> U	به انضمام
	inclusive of <prep.> U	بانضمام
	inclusive U	شامل
	inclusive U	مشمول
	inclusive U	فراگیر
	inclusive U	چیزی هک در میان چیز دیگر شامل شود
	inclusive or gate U	دریچه یای شامل
	inclusive design U	طرح جامع و کامل [فراگیر]
	All the expenses. U	دراین عکس خوب افتادید
	expenses U	مخارج
	the p of income to expenses U	نسبت درامدبه هزینه
	unforeseen expenses U	هزینههای پیش بینی نشده
	all the expenses fell on him U	تمام مخارج به گردن اوافتاد
	To go to great expenses . U	خرج زیادی را متحمل شدن
	To cut down expenses . U	خرج را کم کردن ( مخارج راپایین آوردن )
	application expenses U	هزینه های درخواستنامه [درخواست کار]
	Please let me take a share in the expenses. U	اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
	extra expenses U	هزینه های اضافی
	extra expenses U	هزینه نهایی
	deduction of expenses U	کسر مخارج [اقتصاد]
	receipts and expenses U	واردات وصادرات
	initial expenses U	هزینه ابتدائی
	initial expenses U	هزینه نخستین
	indirect expenses U	مخارج غیرمستقیم
	actual expenses U	مخارج واقعی
	incidental expenses U	مخارج اتفاقی
	incidental expenses U	هزینههای واقعی
	financial expenses U	هزینههای مالی
	business expenses U	هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت
	overhead expenses U	به هزینه
	overhead expenses U	به خرج
	living expenses U	هزینه زندگی
	management expenses U	مخارج مدیریت
	travelling expenses U	مخارج سفر
	receipts and expenses U	جمع وخروج
	preliminary expenses U	هزینههای ابتدائی
	preliminary expenses U	هزینههای مقدماتی
	pocket expenses U	هزینه مختصر شخصی
	out of pocket expenses U	هزینه واقعی
	out of pocket expenses U	هزینهای که از جیب شخص درامده باشد
	operating expenses U	مخارج عملیاتی
	management expenses U	مخارج اداری
	To bear heavy expenses. U	سرب فلز سنگین وزنی است
	To incur some heavy expenses. U	مبلغی غلتیدن (متحمل یا متضرر شدن )
	additional costs [expenses] U	هزینه نهایی
	additional costs [expenses] U	هزینه های اضافی
	I crossed out the extra expenses . U	هزینه های اضافی را قلم زدم

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy