Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interconnect
U
بهم وصل کردن
interconnect
U
اتصال دادن
interconnect
U
بهم پیوستن
interconnect
U
اتصال به یکدیگر
interconnect
U
با هم اتصال دادن
interconnect
U
با یکدیگر اتصال دادن
peripheral
U
1-وسایل جانبی که در کامپیوتر استفاده می شوند مثل چاپگر یا اسکنر. 2-
peripheral
U
نورس پیشرس
peripheral
U
دوره امادگی
peripheral
U
خارجی
peripheral
U
دورهای وابسته به محیط
peripheral
U
پیرامونی
peripheral
U
آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است
peripheral
U
دستگاه جانبی
peripheral
U
قطعه خارجی پردازنده مرکزی که حاوی خصوصیات جانبی است
peripheral
U
رسانه جانبی که با سرعت بالا با کامپیوتر کار میکند
peripheral
U
و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است
peripheral
U
فرام میکند
peripheral
U
مداری که امکان کار کامپیوتر با رسانه جانبی با کمک پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن بین وسیله جانبی
peripheral
U
انتقال داده بین CPU و رسانه جانبی
peripheral
U
که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
peripheral
U
1-سخت افزار
peripheral
U
بخش کوتاه برنامه کامپیوتری که به کاربر امکان دستیابی و کنترل ساده وسیله جانبی میدهد
peripheral
U
خروجی یا ذخیره سازی که توسط CPU کنترل میشود
peripheral
U
فرفیت ذخیره سازی موجود در وسیله جانبی
peripheral
U
UPC که نمیتواند دستورات را با سرعت طبیعی اجرا کند به علت رسانه جانبی کند
peripheral
U
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
peripheral
U
برنامه یا تابع واسط
peripheral
U
وسیله مبدل سیگنالهای ورودی /خروجی و دستورات از کامپیوتر به قالب و پروتکل که رسانه جانبی بفهمد
peripheral
U
باس سریع طراحی شده توسط Intel که تا چند مگاهرتز گنجایش دارد و در کامپیوترهای شخصی بر پایه Pentum برای آداپتورهای شبکه یا گرافیکی استفاده میشود
peripheral
U
وسیله جانبی مثل کارت خوان که حرکات مکانیکی سرعت را مشخص میکند
peripheral
U
مشابه 7489
peripheral
U
ثانوی
peripheral
U
وسیله ورودی
peripheral course
U
دوره امادگی نظامی
peripheral course
U
دوران پیش دانشگاهی نظامی
peripheral
U
جنبی
peripheral joint
U
اتصالجانبی
peripheral equipment
U
تجهیزات جنبی
peripheral driver
U
محرک جنبی
peripheral device
U
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
peripheral device
U
دستگاه جنبی
peripheral nerves
U
اعصاب پیرامونی
peripheral controller
U
کنترل کننده جنبی
peripheral controller
U
کنترل کننده جانبی
peripheral slots
U
شکافهای خالی که دربعضی کامپیوترها قرار دارندتا کارتهای مدار چاپی بتوانندبرای بالا بردن قابلیتهای سیستم بدون اصلاح سخت افزار مجهز شوند
peripheral speed
U
سرعت محیطی
peripheral resistance
U
مقاومت محیطی
peripheral unit
U
واحد جنبی
peripheral community
U
جامعه پیرامونیperipeteia
peripheral processor
U
پردازشگر جنبی
peripheral nervous system
U
دستگاهعصبجانبی
peripheral equipment operator
U
متصدی تجهیزات جانبی
peripheral device port
U
قسمتاصلیتنظیماتمحیط
peripheral control unit
U
واحد کنترل جنبی
peripheral highway
[American E]
U
شاهراه پیرامونی
peripheral road
[British E]
U
شاهراه پیرامونی
d.c. component
U
مولفه دی سی
component
U
عضو قسمت
component
U
قسمت
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
مولفه بردار
component
U
سازنده
component
U
جزء در شیمی
component
U
سازا
component
U
جسمهای ترکیب کننده
component
U
همنهند
component
U
همنه
component
U
قطعه
component
U
جزء ساختمانی
component
U
جزء سازنده
component
U
عنصر
component
U
اجزاء
component
U
جزء
component
U
ترکیب دهنده
component
U
ترکیب کننده
component
U
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
component
U
تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
U
مولفه
component
U
عضو
three component theory
U
نظریه سه مولفهای
task component
U
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
tangential component
U
مولفه مماسی
service component
U
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
service component
U
نیروی مسلح
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
electric component
U
قطعه الکتریکی
plain component
U
متن یا قسمت کشف یک پیام رمز
reactive component
U
جریان هرز
wind component
U
شاخه سمتی باد
wind component
U
مولفه مربوط به باد
wattless component
U
جریان کور
wattless component
U
جریان هرز
out of phase component
U
مولفه بیرون از فاز
component life
U
عمر قانونی یک وسیله
component forces
U
نیروهای مولفه
component forces
U
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
component efficiency
U
میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
component drawing
U
رسم قطعات
component drawing
U
رسم جزیی
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
component part
U
جزء ساختمان
building component
U
اجزای ساختمان
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
component operation
U
عناصر عملیاتی
discrete component
U
با مولفههای گسسته
active component
U
مولفه موثر
one component system
U
سیستم یک جزیی
navy component
U
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
national component
U
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
magnetic component
U
قطعه مغناطیسی
idle component
U
اجزاء کور
zero sequence component
U
مولفه همقطب
homopolar component
U
مولفه همقطب
frequency component
U
اجزای فرکانس
discrete component
U
مولفه گسسته
single component gases
U
گازهای تک جزیی
air force component
U
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
deflection component of trail
U
شاخه سمتی مسیر
capacity component of spark
U
بخش فرفیتی جرقه
component of a symmetrical system
U
مولفه دستگاه متوازن
component change order
U
دستور تغییر قطعات یک وسیله
component change order
U
دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
air force component
U
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
integrate electronic component
U
قطعه الکترونیکی مجتمع
inductance component of spark
U
پخش القایی جرقه
component end item
U
قطعات و اقلام تجهیزات عمده
solid state component
U
مولفهء حالت جامد
deflection component of trail
U
شاخه سمتی معبر حرکت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com