English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 25 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I stamped on the spider . U عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
by under stamped U کسر تمبر داشتن
stamped U ممهور
stamped U تمبر خورده
it is sufficiently stamped U کسرتمبر دارد
rubber-stamped U مهر لاستیکی
rubber-stamped U با مهر لاستیکی مهر کردن
rubber-stamped U تصدیق کردن
it is sufficiently stamped U کم تمبر خورده است
stamped addressed envelope پاکتی که بر روی آن تمبر زده و میفرستند تا طرف مقابل در آن چیزی گذاشته و بدون پرداخت هزینه ای آنرا برگرداند
The kids stamped on the ants . U بچه ها مورچه را با لگه له می کردند
spider U عنکبوت
spider U کارتنه کارتنک
spider U ناتنک
spider U عدسی بزرگ نمای روی قطب نما
spider U حلقه پیچک صدا
crab spider U رتیل باغی
wolf spider رتیل
spider's web U تار عنکبوت
spider configuration U پیکربندی عنکبوتی
spider band U حلقه عنکبوتی
bird spider U رتیل باغی
spider wire entanglement U نردههای زیگزاگی غیر منظم سیم خاردار
spider web coil U پیچک تار عنکبوتی
[spider-type] lug wrench [American E] U آچار چرخ خودرو
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com