Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
I premise that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I assume that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
premise
U
فرض منطقی کردن
premise
U
فرض قبلی فرضیه مقدم
premise
U
صغری وکبرای قیاس منطقی
premise
U
بنیادواساس بحث
premise
U
قضیه ثابت یا اثبات شده
premise
U
چیزی را فرض کردن
major premise
U
مقدمه کبری
minor premise
U
مقدمه صغری
the minor premise
U
صغری
the major premise
U
کبری
Read out the letter. Read the letter aloud.
U
نامه را بلند بخوان
article
U
فصل
article
U
کالا
article
U
ماده
article
U
ماده قانون
article
U
پیامی در یک گروه خبری
article
U
مقاله
article
U
شیئی
article
U
تفریح کردن
article
U
بصورت مواد در اوردن
article
U
متاع
article
U
حرف تعریف
article
U
مقاله گفتار
article
U
شرط
article
U
چیز
article
U
ماده بند
what is the p of this article
U
قیمت این کالا چند است
article
U
اسباب
that article is not g.
U
این کالابدل است
the d. article
U
حرف تعریف
city article
U
گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
punitive article
U
قوانین جزایی ارتش
punitive article
U
موادقانون جزا
article had two notes
U
داشت
article had two notes
U
ماده یکم دو تبصره
an inspired article
U
مقاله القاشده
an inspired article
U
مقاله رسانده
article of roup
U
اموال مورد حراج
to mark down an article
U
بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
article of association
U
اساسنامه شرکت
offender against this article
U
متخلفین از این ماده
leading article
U
کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
indefinite article
U
حرف نکره
leading article
U
سرمقاله
found article
U
شیئی گمشده
lost article
U
لقطه
lost article
U
شیئی گمشده
article of a company
U
اساسنامه شرکت
definite article
U
حرفتعریفمعین
article of faith
U
اعتقاد و عقیده باطنی
found article
U
لقطه
i write an article
U
مقالهای مینویسم
replealed article
U
ماده منسوخه
article of a building by law
U
ائین نامه ساختمان
compression molded article
U
بخش پرسی
read out
U
بازخوانی
to read off
U
از روی چیزی خواندن بلندخواندن
read only
U
فقط خواندنی
read in
U
ارسالی داده از منبع خارجی به کامپیوتر اصلی
to read out
U
بلند خواندن
to read too much into
U
تفسیر ناموجه کردن
read only
U
تنها خواندنی
Read me right ...
U
من را درست درک بکن ...
read
U
قرائت کردن
read
U
گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
read
U
وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست
read
U
بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
read
U
وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
read
U
تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
read
U
کانال حمل داده که در دو جهت حرکت میکند
read
U
ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
read
U
گیرندهای که میتواند داده از سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فالاپی دیسک بخواند یا بنویسد
read
U
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read
U
عملیات خواندن که در آن داده ذخیره شده پس از بازیابی پک میشود
read
U
بازخواندن
read
U
تعبیر کردن
read
U
خواندن
read
U
استنباط کردن
read
U
رسانه ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن است
read
U
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
to read through something
U
چیزی را از اول تا آخر خواندن
read
U
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
well-read
U
با اطلاع
to read over something
U
چیزی را کاملا خواندن
to read over something
U
چیزی را از اول تا آخر خواندن
to read through something
U
چیزی را کاملا خواندن
well-read
U
اهل مطالعه و تحقیق
well read
U
با اطلاع
read
U
اسکن کردن متن چاپ شده
read
U
1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
read
U
بازیابی داده از رسانه ذخیره سازی
well read
U
اهل مطالعه و تحقیق
Read the story
U
فرم تریو
scatter read
U
دستیابی وخواندن داده ذخیره شده در محلهای مختلف
to read between the lines
U
معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
to read a book
U
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to read one a lecture
U
کسیرا سرزنش کردن
scatter read
U
پراکنده خوانی
I read through the letter.
U
من این نامه را کاملا میخوانم.
to sight-read something
U
از روی ورقه
[نت موسیقی]
آلت موسیقی بازی کردن
to read wrong
U
اشتباه
[ی]
خواندن
He can neither read nor write.
U
نه می تواند بخواند نه بنویسد
write once read many
U
چند باربخوان
write once read many
U
چند بار بازیاب
write once read many
U
یکبار نویس
read between the lines
<idiom>
U
پیدا کردن مفهوم ضمنی
to read one a lesson
U
بکسی نصیحت کردن
to read one a lesson
U
کسیرا اندرزدادن
read/write
U
خواندن- نوشتن
digital read out
U
نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
i had a quiet read
U
که باارامش چیز بخوانم
reed or read
U
شیر دادن
i read him to sleep
U
برایش خواندم تا خوابش برد انقدر خواندم تا خوابش برد
nondestructive read
U
خواندن غیرمخرب
he read other than distinctly
U
همه جورخوانده جز شمرده
read head
U
نوک خواندن
read head
U
نوک خواننده
i had a quiet read
U
فرصت پیدا کردم
backward read
U
یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
he read other than distinctly
U
شمرده نخواند
destructive read out
U
بازخوانی مخرب
destructive read
U
خواندن مخرب
he can read the sky
U
ستاره شناس است
he cannot read or write
U
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
deep read
U
با اطلاع
he could read the future
U
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
deep read
U
بسیار خوانده
lip read
U
لب خواندن
read strobe
U
بارقه خواندن
sight-read
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
sight read
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
lip-read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip-read
U
لب خواندن
lip read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
read only memory
U
حافظه فقط خواندنی
sight-read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
read head
U
هد خواندن راس خواندن
read ink
U
ink nonreflective
read mostly memory
U
حافظه بیشتر خواندنی
read only storage
U
انباره فقط خواندنی
read pulse
U
تپش خواندن
sight-read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
read write privilege
U
امتیاز خواندن- نوشتن
control read only memory
U
حافظه فقط خواندنی کنترلی
commonly read paper
U
روزنامه کثیر الانتشار
direct read after write
U
خواندن مستقیم پس از نوشتن
read/write file
U
فایل خواندنی / نوشتنی
read/write head
U
نوک خواندن / نوشتن
read/write head
U
هدخواندن- نوشتن
read/write memory
U
حافظه خواندنی / نوشتنی
read write head
U
نوک خواندن و نوشتن
read write cycle
U
چرخه خواندن و نوشتن
the bill was read for the first time
U
شور اول لایحه تمام شد
read restore cycle
U
چرخه خواندن و ترمیم
to read people's hands
U
کف بینی کردن
Every one is supposed to know to read and write .
U
فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
fusible read only memory
U
MORP که از ماتریسی از اتصالات موجود تشکیل شده که به طور انتخابی به برنامه وصل می شوند
programmable read only memory
U
حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
To read someone s mind (thoughts).
U
فکر کسی را خواندن
read the riot act
<idiom>
U
به کسی هشدار دادن
erasable programmable read only memory
U
eprom
the heart's letter is read in the eyes
<proverb>
U
رنگ رخساره نشان می دهد از سر ضمیر
read-only memory (ROM) module
U
خواندنحافظه
scatter read gather write
U
خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
electrically erasable read only memory
U
حافظه الکترونیکی پاک شدنی فقط خواندنی
He has read the book from cover to cover .
U
کتاب رااز اول تا آخر خوانده است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com