Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
I have poor ( short ) memory nowadays .
U
این روزها پول نقد کم است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
short term memory
U
حافظه کوتاه مدت
nowadays
<adv.>
U
این روز ها
nowadays
<adv.>
U
در این روزگار
nowadays
<adv.>
U
امروزه
nowadays
U
امروزه
nowadays
U
این روزها
poor
U
بد
poor
U
بینوا
poor
U
مسکین
poor
U
فقیر
to become poor
U
بینوا شدن
poor d.
U
بدبخت
poor f.
U
بیچاره
poor
U
بی پول مستمند
poor
U
معدود
poor
U
بی قوت
poor
U
لاغر
poor
U
ضعیف
poor
U
مفلس
poor d.
U
بیچاره
poor
U
پست نامرغوب
poor
U
ناچیز
poor
U
دون
the poor
U
تهیدستان
poor
U
تهیدست
the poor
U
فقرا
the poor
U
بی نوایان
poor house
U
دارالمساکین
poor house
U
مسکین خانه
poor house
U
نوانخانه
casual poor
U
کسیکه گاه گاهی نیازمند اعانه میشود
poor house
U
گدا خانه
poor fellow
U
ای بیچاره
poor child
U
بیچاره بچه
poor soul
U
بنده خدا
poor fellow
U
بیچاره
poor law
U
قانون نگهداری از تهیدستان
poor lime
U
اهک بی برکت اهک کم ریع
poor thing !
U
بیچاره
rich and poor
U
دولتمندوفقیر
rich and poor
U
توانگرودرویش
poor spirited
U
دارای روحیه ضعیف
poor spirited
U
بزدل
poor spirited
U
جبون
poor rate
U
زکوه
poor rate
U
زکات
poor rate
U
مالیات برای نگاهداری بی نوایان
poor pay
U
ادم بدحساب
poor pay
U
ادم بدبده
poor gas
U
گاز کم مایه
poor lime
U
اهک رقیق
poor lime
U
اهک ضعیف
dirt-poor
<adj.>
U
بیش از اندازه تنگدست
of poor quality
U
نامرغوب
poor lime
U
اهک کم مایه
in my poor opinion
U
بعقل ناقص من
in my poor opinion
U
بعقیده ناقص من
visibility was poor
U
چیزها درست دیده نمیشد
of poor quality
U
بد
poor spirited
U
ترسو
poor countries
U
عقب مانده
poor relation
U
مربوطبهچیزینامرغوب
poor countries
U
کشورهای فقیر
poor box
U
صندوق اعانه
overseer of the poor
U
ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
Do you still remember how poor we were?
U
آیا هنوز یادت میاد، که چقدر فقیر بودیم.
land poor
U
دارای اراضی بی حاصل وکم فایده
land poor
U
زمین دار بی پول
poor farm
U
مزرعه اردوی کار
That's a poor comparison.
U
این مقایسه ای نا مناسب است.
as poor as a church mouse
U
مثل گدای شب جمعه
[فقیر]
He has poor (bad)eyesight.
U
چشمش خوب نمی بیند
Poor fellow , he has good name behind .
U
بیچاره توی این کار مانده
He is in a bad way (poor circumstances).
U
وضع وحالش چندان تعریفی ندارد
She is no stranger to poverty . She knows what it is to be poor .
U
مزه فقروبدبختی را چشیده است
pale
[poor]
imitation
U
بدل قلابی
to be
[as]
poor as a church mouse
<idiom>
U
بیش از اندازه تنگدست بودن
to play a poor game
U
بدبازی کردن
poor men's lawyers
U
وکلای تسخیری
to play a poor game
U
ناشی بودن مهارت نداشتن
poor prospects for the steel industry
U
دورنمای ضعیف برای صنعت پولاد
to be too poor to afford a telephone line
بیش از اندازه تهیدست بودند که بتوانند یک خط تلفن تهیه بکنند.
The poor fellow ( guy ) is restless.
U
بیچاره قرار نمی گیرد ( ندارد )
He has a poor service record in this company.
U
دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
The poor fellow is suffering from hallucination .
U
بیچاره طرف خیالاتی شده
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress .
U
ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
immediate memory
U
حافظه فوری
memory
U
یادگار یاد بود
to the memory of
U
به یادبود
memory
U
خاطره
memory
U
فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
memory
U
حافظه دستگاه کامپیوتر
memory
U
یاد
in memory of
<idiom>
U
به صورت رایگان
memory
U
حافظه
memory location
U
محل حافظه
memory location
U
مکان حافظه
to stamp on the memory
U
در ذهن منقوش ساختن
memory interleaving
U
برگ برگ کردن حافظه جایگذاری حافظه
upper memory
U
کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
memory illusion
U
خطای یاد
memory image
U
تصویر یاد
memory management
U
مدیریت حافظه
virtual memory
U
حافظه مجازی
memory snapshot
U
تصویر لحظهای حافظه
memory register
U
ثبات حافظه
memory protection
U
پشتیبانی ازحافظه
memory protection
U
حفافت حافظه
memory port
U
درگاه حافظه
memory module
U
ماژول حافظه پیمانه حافظه
memory module
U
واحد حافظه
memory moard
U
برد حافظه
memory mapping
U
نگاشت حافظه
memory mapping
U
نقشه حافظه
memory mapped i/o
U
ورودی- خروجی نگاشت حافظه
memory map
U
طرح یا نقشه حافظه
memory map
U
نگاشت حافظه
memory map
U
نقشه حافظه
to stamp on the memory
U
ذهنی کردن
memory hierarchy
U
سلسله مراتب حافظه
memory guard
U
نگهبان حافظه
memory cell
U
سلول حافظه
memory capacity
U
گنجایش حافظه
memory cache
U
حافظه پنهان
memory bank
U
بانک حافظه
memory bandwidth
U
پهنای باند حافظه
memory allocation
U
اختصاص حافظه
memory afterimage
U
رد تصویر یاد
memory address
U
ادرس حافظه
memory address
U
نشانی حافظه
mass memory
U
حافظه انبوه
stack memory
U
حافظه پشتهای
static memory
U
حافظه ایستا
memory chip
U
تراشه حافظه
to escape one's memory
U
از خاطر رفتن
to commit to memory
U
ازبرکردن
memory for digits
U
حافظه عددی
memory dump
U
رونوشت ازحافظه
memory dump
U
روگرفت حافظه
memory drum
U
گردونه یاد
memory dependent
U
متکی به حافظه
memory dependent
U
وابسته حافظه
memory cycle
U
چرخه حافظه
main memory
U
حافظه اصلی
memory sniffing
U
ازمایش مداوم حافظه به هنگام پردازش
regenerative memory
U
حافظه احیاء کننده
scratchpad memory
U
حافظه چرکنویسی
scratchpad memory
U
حافظه چرکنویس
screen memory
U
خاطره پوشان
screw to the memory
U
بذهن سپردن
search memory
U
حافظه جستجو
regenerative memory
U
حافظه باز زا
secondary memory
U
حافظه ثانویه
semiconductor memory
U
حافظه نیمه هادی
semiconductor memory
U
حافظه نیمه رسانا
shadow memory
U
جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
programmable memory
U
حافظه برنامه پذیر
racial memory
U
حافظه نژادی
read mostly memory
U
حافظه بیشتر خواندنی
remote memory
U
حافظه دور
regenerative memory
U
رسانه ذخیره سازی که باید محتوای آن مرتباگ تنظیم شود تا محتوایش باقی بماند
regenerative memory
U
عملیات خواندن که به طور خودکار داده را تولید میکند و در حافظه می نویسد
refresh memory
U
واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند
rotating memory
U
حافظه چرخشی
recent memory
U
حافظه نزدیک
real memory
U
حافظه واقعی
real memory
U
حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
read only memory
U
حافظه فقط خواندنی
shadow memory
U
محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
real memory
U
حافظه حقیقی
optical memory
U
حافظه نوری
one level memory
U
حافظه یک سطحی
memory button
U
دکمهحافظ
add in memory
اضافه کردن به حافظه
within living memory
U
به یاد دارند
within living memory
U
تا انجا که مردمان زنده
volatile memory
U
حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
volatile memory
U
حافظه فرار
memory word
U
کلمه حافظه
memory trace
U
رد یاد
memory key
U
کلیدحافظه
passive memory
U
حافظه منفعل
to fail
[memory]
U
درماندن
[حافظه یا خاطره]
shadow memory
U
حافظه ثانوی موقت
shadow memory
U
شبه حافظه
memory cancel
U
پاککردنحافظه
To revive a memory.
U
خاطره ای رازنده کردن
I can recite from memory.
U
می توانم از حفظ بخوانم
subtract from memory
U
دکمهکمکنندهازحافظه
memory recall
U
دوبارهخوانیحافظه
photodigital memory
U
خواندن چند بار
photodigital memory
U
سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
to fail
[memory]
U
وا ماندن
[حافظه یا خاطره]
memory span
U
فراخنای یاد
eidetic memory
U
یاد روشن
conventional memory
U
این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
conventional memory
U
در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
control memory
U
حافظه کنترلی
control memory
U
حافظه کنترل
constructive memory
U
حافظه سازا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com