Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
I can handle (cope with) hom.
U
از پس اوبرمی آیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cope
U
برامدن
cope
U
هره
cope
U
سر دیوار
cope
U
رخ بام
cope
U
کتیبه
cope
U
از عهده برامدن
cope
U
حریف شدن
cope flask
U
درجه روئی
cope stone
U
سنگ کتیبه
I have done my homework. I know how to cope .
U
من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope .
U
از عهده من خارج است
The minisiter cant cope with it.
U
از دست وزیر اینکار بر نمی آید
cope stone
U
سنگ سربنا
The position is over his head . he cannot cope with it .
U
این شغل برای سرش خیلی گشاد است ( از توانائی اوبیرون است )
He is jack of all trades . he can cope with any thing .
U
همه فن حریف است
handle
U
شمارهای که فایل فعال را مشخص میکند در برنامهای که به فایل دستیابی دارد
handle
U
گیره
this will a for a handle
U
بدرمن نمیخورد
the handle to one's name
U
لقب
this will a for a handle
U
بکارمن نمیخورد
take-up handle
U
دستهسوارکننده
handle
U
بکار بردن
to handle something
U
چیزی را تحت کنترل آوردن
[وضعیتی یا گروهی از مردم]
handle
U
نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
handle
U
ضامن دستگیره
handle
U
گیره نگهدارنده
handle
U
دسته گذاشتن
handle
U
رفتار کردن استعمال کردن
handle
U
سروکارداشتن با
handle
U
دست زدن به
handle
U
دسته
handle
U
احساس بادست
handle
U
وسیله لمس
handle
U
قبضه شمشیر
handle
U
قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handle
U
دست زدن
handle
U
خرید و فروش کردن
handle
U
با دست عمل کردن
handle
U
سیم بین چکش و دستگیره
handle
U
اداره کردن بازی مددکاری بوکسور
handle
U
مانور کردن
handle
U
دستگیره
handle
U
دستکاری کردن
handle
U
دست داشتن دسته
starter handle
U
دستهآغازگر
knob handle
U
دکمهدستی
door handle
U
دستگیرهدر
elevating handle
U
دستهبالابر
insulated handle
U
دستهعایقدار
half handle
U
نیمدسته
gun handle
U
دستهتلمبه
guide handle
U
دستهیراهنما
grip handle
U
جادستی
grab handle
U
دستگیره
lifting handle
U
دستهبلندکننده
pull handle
U
دستهکشش
retractable handle
U
دستهجمعشو
to handle something with care
U
چیزی را با احتیاط جابجا کردن
fly off the handle
<idiom>
U
از کوره در رفتن
The handle of the bucket has come off.
U
دسته سطل کنده شده
door-handle
U
دستگیرهدر
types of handle
U
انواعدسته
turning handle
U
دستهچرخشگر
traversing handle
U
دستهعرضی
side handle
U
دستهجانبی
shaped handle
U
دستهحالتدهنده
safety handle
U
دستهایمنی
door-handle
U
اهرم در
cross handle
U
ضامنضربدری
balanced handle
U
دسته تعادل
lever handle
U
دستگیره اهرم
knurled handle
U
دستگیره اج دار
jug handle
U
شکاف به عرض دست
scoop handle
U
مشته
handle the ball
U
دست زدن توپزن به توپ
handle escutcheon
U
روقفلی دسته
handle escutcheon
U
روقفلی فرمان
handle bar
U
دسته موتورسیکلت
handle bar
U
فرمان
handle bar
U
دسته دوچرخه
hammer handle
U
دسته چکش
file handle
U
دسته سوهان
crank handle
U
اهرم دستی
carrier handle
U
دسته حمل
carrier handle
U
دستگیره حمل
capstan handle
U
هندل
man handle
U
با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
operating handle
U
دستگیره عامل
operating handle
U
دستگیره کولاس
carrying handle
U
دستهحمل
carriage handle
U
دستگیرهحامل
brake handle
U
ترمزدستی
basket handle
U
گذرگاهبهشکلدستهزنبیل
auxiliary handle
U
دستهکمکی
the handle of the face
U
دماغ
charging handle
U
دستهینشانگیر
the handle of the face
U
بینی
operating handle
U
دستگیره راه اندازی
pump handle
U
زیاد تکان دادن
reshape handle
U
دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
star handle
U
دستگیره گردان
The door – handle has broken off.
U
دسته درشکسته است
figure skiing handle
U
دستهچوباسکی
window winder handle
U
دستگیرهحرکتدهندهشیشه
anti-vibration handle
U
دستهضدلغزش
handle with kid gloves
<idiom>
U
باکسی همکاری دقیق داشتن
air brake handle
U
دستهترمزهوایی
interior door handle
U
دستهداخلدر
handle bar arm
U
دسته فرمان
Handle the boxes with care.
U
جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
inside door handle
U
دستگیره داخل درب اتومبیل
oxygen control handle
U
دستهکنترلاکسیژن
pistol grip handle
U
دستهنگهدارندهپیستون
To fly into a rage. To foly off the handle.
U
آتشی شدن (ازکوره دررفتنن )
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !
U
خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com