Perdic | Hunger begets crime. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 76 (6 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	Hunger begets crime. U	گرسنگی سبب جرم و جنایت میشود.

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	begets U	بوجود اوردن ایجاد کردن
	begets U	سبب وجود شدن
	begets U	تولید کردن
	crime U	جنایت
	crime U	گناه کردن
	crime U	تبهکاری
	crime U	گناه
	crime U	تقصیر تبه کاری
	crime U	بزه
	crime U	جرم
	computer crime U	جرم کامپیوتری
	exposure of a crime U	کشف جرم
	pumishment p to the crime U	کیفربه فراخورگناه
	incendiary crime U	گناه اتش انگیزی
	perpetration of a crime U	ارتکاب جرم
	no crime or punishment except in U	law the with accordance اصل قانونی بودن جرم ومجازات
	commit a crime U	مرتکب جنایتی شدن
	capital crime U	جنایت بزرگ یامهم
	war crime U	جنایات جنگی
	to perpetrate a crime U	گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
	to perpetrate a crime U	گناه کردن
	victimless crime U	جرم بدون قربانی
	to become an accessory to a crime U	در جرمی شریک شدن [قانون ]
	mental element of crime U	عنصر روانی جرم
	physical element of crime U	عنصر مادی جرم
	capital offence or crime U	گناه مستوجب اعدام
	suit the punishment to the crime U	انطباق مجازات بر جرم
	constituent elements of crime U	عناصر متشکله جرم
	punishment of a crime not yet committed U	قصاص قبل از جنایت
	The crime lies heavily on his conscience. U	جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
	national crime information center U	شبکه کامپیوتری FBI که مربوط به جرائم رخ داده درسراسر ایالات متحده امریکا میباشد
	many d. of hunger U	بسیاری از گرسنگی می میرند
	hunger U	اشتیاق
	hunger U	قحطی گرسنه کردن
	hunger U	گرسنگی دادن گرسنه شدن
	hunger U	گرسنگی
	hunger U	اشتیاق داشتن
	hunger for U	ارزوی چیزی
	hunger for U	اشتیاق به چیزی
	hunger [for something] U	هوس [چیزی را] کردن
	hunger pain U	درد گرسنگی [پزشکی]
	hunger strike U	اعتصاب غذا
	hunger-striker U	اعتصاب غذا کننده [زن ] [مرد]
	to go on a hunger strike U	اعتصاب غذا کردن
	hunger osteopathy U	بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
	a pang of hunger U	احساس ناگهانی گرسنگی
	sensation of hunger U	احساس گرسنگی
	hunger cloth U	پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
	Hunger is the best sauce. <proverb> U	گشنگی بهترین خوشمزه کننده غذا است. [ضرب المثل ]
	ravenous hunger U	گرسنگی زیاد
	He fainted from hunger. U	از گرسنگی غش کردوافتاد
	hunger striker U	کسیکهدراعتصابغذاباشد
	under the stimulus of hunger U	بر اثرگرسنگی
	under the stimulus of hunger U	از فشار گرسنگی
	ravenous hunger U	حرص
	land hunger U	از برای بدست اوردن یاملک حرص ملاکی
	patience of hunger U	طاقت گرسنگی
	patience of hunger U	تاب گرسنگی
	hunger for data U	میل شدید به داده ها
	hunger strikes U	اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
	hunger strike U	اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
	hunger drive U	سائق گرسنگی
	to suffer from hunger U	گرسنه ماندن
	hunger pangs U	دردهای گرسنگی
	There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring. U	در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
	iam not patient of hunger U	من نمیتوانم تاب گرسنگی رابیاورم
	ghrelin [hunger hormone] U	گرلین [هورمون اشتها آور] [بیوشیمی]
	We suffered hunger for a few days . U	چند روز گرسنگی کشیدیم
	I feel faint with hunger. U	از گرسنگی احساس ضعف می کنم.
	to die of hunger [thirst] U	از گرسنگی [تشنگی] مردن
	The soldiers died from illness and hunger. U	سربازان از گرسنگی و بیماری مردند.
	They must hunger in frost, that will not work in heat. <proverb> U	آنهایی که در تابستان کار نمى کنند بایستى در زمستان گرسنه بمانند.
	He warned he would go on a termless hunger strike. U	او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
	money begets money <idiom> U	پول پول می آورد
	hunger for power [craving for power] U	میل شدید به قدرت

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy