English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He plays a beautiful game of volleyball. U مثل ماه والیبال بازی می کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
volleyball U بازی والیبال
volleyball U بازی بین دو تیم 6نفره در زمین مستطیل باتوری در وسط
volleyball U والیبال
volleyball court U 9 در 81 متر
volleyball player U والیبالیست
power volleyball U والیبال قدرتی
volleyball court U زمین والیبال
volleyball net U تور والیبال
volleyball net U بطول 5/9 مترو پهنای 1 متر
beautiful U خوشگل
beautiful U جمیل
beautiful U زیبا
beautiful U قشنگ
beautiful U عالی
height of the volleyball net U بلندای تور والیبال
height of the volleyball net U 34/2متر برای مردان و 42/2 متربرای زنان
Cheap is beautiful. U کنس بودن محشر است.
Ravishingly beautiful. U مثل پنجه آفتاب ( بسیار زیبا )
She is beautiful but insipid . U خوشگله اما بی نمکه
rarely beautiful U استثنائی یافوق العاده
Ravishingly beautiful . U مثل ماه شب چهارده ( بی نهایت زیبا )
rarely beautiful U دارای زیبائی
City Beautiful U [جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
Beautiful music ( weather ) . U موسیقی ( هوای ) قشنگ
How wonderful(nice,beautiful). U چه خوب ( چه عالی )
He writes a legible ( beautiful ) hand . U خط خوانایی ( قشنگه ) دارد
plays U حرکت ازاد
plays U ضربه به توپ
plays U شرکت درمسابقه انفرادی
plays U کیفیت یاسبک بازی
plays U تفریح کردن ساز زدن
plays U الت موسیقی نواختن
plays U زدن
plays U رل بازی کردن
plays U اداره مسابقه
plays U رقابت
plays U شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
plays U روی صحنهء نمایش فاهرشدن
plays U خلاصی بازی
plays U بازی کردن حرکت ازاد داشتن
plays U نواختن ساز و غیره سرگرمی مخصوص
plays U خلاصی داشتن
plays U نمایش نمایشنامه
plays U تفریح بازی کردن
plays U بازی
plays U بازی کردن
He plays the piano too U پیانو هم می زند
passion plays U نمایش مصیبت وشهادت
passion plays U تعزیه
She plays the piano well. U خوب پیانومی زند
my fancy plays round that idea U خیال من همواره در پیرامون این موضوع سیر میکند
game keep U پاسبان شکار
game keep U قرق چی
game keep U شکاربان
game and game U یکدست ویکدست
the game is on U بازی دایر است
game U یک دوربازی
name of the game <idiom> U قسمت اصلی یک موضوع
the game is up U بازی باخت
the game is up U بازی تمام شد
i was very u. at that game U خیلی در ان بازی بد اوردم
the best game out U بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
game and game U یک بیک
game U چلاق
game U شکار گرفته شده
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
game U وسیلهای که در دست قرار می گیرد تا نشانگر یا تصویر گرافیکی را در بازی کامپیوتری حرکت دهد
game U سرگرمی دوربازی بازی کردن
game U joystick و آداپتور نمایش فقط برای بازی کردن
game U بازی کامپبیوتری با نرم افزار مخصوص
game U کامپیوتر مخصوص
game U آنچه برای لذت و آرامش بازی شود
game U تفریح کردن
game U اتصالی که joystick را به کامپیوتر وصل میکند
game U هرنوع ورزش بامقررات
game U معیوب
game U سرحال
game U مسابقه
game U سرگرمی شکار
game U بازی
game U جانور شکاری
game U مسابقههای ورزشی
game U شوخی
game U اهل حال
game U شکار
game U دست انداختن
spanish game U بازی شطرنج اسپانیایی روی لوپس
two person game U بازی دو نفره در تئوری بازیها
small game U پرندگان وپستانداران شکاری کوچک
two pawns game U بازی دو پیاده در سیستم روسی در دفاع گرونفلد
to spoil ones game U نقشه یاکارکسیراخراب کردن
small game U پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
to play the game U رعایت قانون راکردن باشرافت رفتارکردن
vienna game U بازی وینی شطرنج
to make game of U دست انداختن
team game U بازی گروهی
suspension of the game U تعویق و تاخیر بازی
to make game of U مسخره کردن ریشخند کردن
stoppage of the game U توقف بازی
three knights' game U بازی سه اسب
game cycle U دورههای عملیاتی بازی جنگ
to die game U مردانه جان دادن
to game away one's money U درقمارپول ازدست دادن
to kill game U شکارزدن
upland game U پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
fair game U دست انداختنی
war game U جنگ ازمون
fair game U مسخره کردنی
waiting game U صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
game cartridge U محلورودیبازی
parlour game U بازیخانوادگیمثلبازیباکلمات
Do you know how to play this game ? U این بازی رابلد هستید ؟
game cock U خروس جنگی
fair game U شکار مجاز
fair game <idiom> U موضوع تهاجم
football game U بازی فوتبال
a whole new ball game <idiom> U یک ماجرای کاملا متفاوت
Now that you're here, it's a whole new ball game. U حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
fair game U طعمهی حاضر و آماده
fair game U آماج روا
war game U مانورنظامی عملیات جنگی اموزشی
war game U اجرای بازی جنگ
war game U بازی جنگ کردن
war game U بازی جنگ
zero sum game U بازی با جمع صفر در تئوری بازیها
ball game U ورزش یا بازی با توپ
ball game U گوبازی
ball game U مسابقه
ball game U هماورد
ball game U شرایط وضعیت
board game U بازی روی تخته
fair game U شکار قانونی
a game of chess U یک مسابقه شطرنج
choose up game U بازی غیررسمی
game fowl U مرغ شکاری
game fowl U خروس جنگی
game fowl U نژاد خروس جنگی
arcade game U بازی پیشرفتهای که روی یک ماشین در محل عمومی انجام میشود
adventure game U بازی کامپیوتری که در آن کاربر در یک میدان خیالی قهرمان است و باید از موقعیتهای مختلف خط رناک عبور کند
acrade game U نوعی بازی تصویری کامپیوتری که توسط ماشین هایی با سکه پول کار می کنند
game keeper U قرق چی
game keeper U قرق چی میدان
game law U قانون شکار
game management U شکارداری
game management U شکاربانی
game of chance U بازی قمار
game plan U استراتژی بازی
game playing U playing computerizedgame
game point U امتیاز پایانی
game theory U نظریه بازیها
game fish U ماهی موردنظر
game fish U ماهی مجاز برای صیادی
game cycle U دوره بازی
closed game U بازی بسته
complete game U یک بازی کامل از طرف توپزن
computer game U بازی کامپیوتری
crampet game U بازی شطرنج
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
enter the game U وارد بازی شدن
exhibition game U بازی نمایشی به نفع خیریه
four handed game U بازی چهارنفره
four knight's game U بازی چهار اسب
centre game U بازی مرکزی
game bag U خرجین شکاری
game ball U توپ بازی
game bird U یک امتیاز
game bird U پرنده موردنظر درشکار
game clock U ساعت ورزشگاه
baseline game U بازی در انتهای زمین تنیس
game theory U این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
game theory U نظریه بازی
game theory U تئوری بازی
middle game U وسط بازی
big game U شکار حیوانات بزرگ
off hand game U بازی غیررسمی
off hand game U بازی جنبی
open game U بازی باز شطرنج
passing game U حمله با استفاده از پاس به جلو
skin game U قمار از روی تقلب
short game U ضرورت کنترل ضربههای کوتاه
perfect game U باحداکثر 003 امتیاز
shell game U قمار با گردو
shell game U گردو بازی
set the game U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
losing game U بازی که باخت ان حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند
power game U بازی قدرتی
perfect game U یک سری بازی بولینگ با 21استرایک
video game U بازی دیدنی
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
italian game U بازی شطرنج ایتالیایی جوئوکو پیانو
laws of the game U مقررات مسابقه
hard game U بازی دشوار
skin game U تقلب درقمار
skin game U فریبکاری
long game U بازی با لزوم ضربههای طولانی
ground game U روش استفاده از مانور دویدن
computerized game playing U بازیهای کامپیوتری
Shall we play a game of cards? U یک مسابقه ورق با هم بازی بکنیم؟
to deal out [card game] U کارت دادن [ورق بازی]
semi open game U بازی شطرنج نیمه باز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com