English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Changing money U تبدیل پول و ارز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Protection money. Racket money. U باج سبیل
Money for jam . Money for old rope . U پول یا مفتی
changing U دگرگون کردن یاشدن دگرگونی
changing U تبدیل
changing U تعویض مبادله
changing U چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
changing U رکوردی که حاوی داده جدید برای بهنگام سازی رکورد اصلی است
changing U نواری که حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکورد استفاده شده برای بهنگام سازی فایل اصلی است
changing U فایل که حاوی رکوردهایی برای بهنگام سازی فایل اصلی است
changing U متفاوت ساختن چیزی
changing U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changing U تغییر کردن تغییر دادن
changing U تغییر
changing U پول خرد مبادله
changing U عوض کردن تغییردادن
changing U معاوضه کردن خردکردن
changing U تغییر کردن عوض شدن
changing U تغییر دادن
changing U دگرگونی
changing U عوض کردن
changing U تغییر دادن تبدیل
changing U معاوضه
short-changing U مغبون کردن
short-changing U کمتر پول دادن
short-changing U کلاهبرداری کردن
short-changing U گوشبری کردن
short-changing U حق کشی کردن
He is always chopping and changing. U دائما" از این شاخ به آن شاخ می پرد
frequency changing U تعویض فرکانس
frequency changing U تبدیل فرکانس
pole changing U تعویض قطب
short-changing U کش رفتن
pole changing switch U کلید تعویض قطب
miners' changing-room U اتاقتغییردهندهجزئی
changing the goal keeper U تعویض دروازه بان
pole changing motor U موتور با قطبهای قابل تعویض
money begets money <idiom> U پول پول می آورد
He is in the money. U پول پارومی کند ( خیلی ثروتمند است )
After all that money is of no use. تازه آن پول هم بدردت نمی خورد.
his money is more than can U ازانست که بتوان شمرد
near with one's money U خسیس
take in (money) <idiom> U رسیدن
money on d. U وجه امانعی
he is f. of money U پول فراوان دارد
value for money U قدرت خرید پول
value for money U ارزش پول
money on d. U پول سپرده
f. money U پول فراوان
even money U مبلغ مساوی در شرط بندی
value of money U ارزش پول
we are want of money U ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
his money is more than can U پولیش بیش
i have no money about me U با خود هیچ پولی ندارم
near money U شبه پول
money اسکناس
money U مسکوک ثروت
money U سکه
be in the money <idiom> U پول پارو کردن
money U جایزه نقدی
money U پول
be in the money <idiom> U در پول غلت خوردن
passage money U غذا
passage money U راه
purchase money U در CL ثمن
promotion money U دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
prize money U پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
passage money U تاکردن
possession money U حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
possession money U حق النسبی
possession money U حق الاجرا
passage money U معاش کردن
I'm not made of money! <idiom> U من که پولدار نیستم! [اصطلاح روزمره]
penury of money U کمیابی پول
to be rolling in money <idiom> U تو پول غلت زدن [اصطلاح]
penury of money U قحط پول
quantity of money U مقدار پول
ready money U پول موجود
short of money U کم پول
scant of money U بی پول
scant of money U کم پول
You will need to spend some money on it. U تو باید برایش پول خرج بکنی.
salvage money U جایزه نجات کشتی یا محموله
role of money U نقش پول
retention money U پول گرویی
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
requistion for money U پول
requistion for money U درخواست
ready money U پول فراهم شده
ready money U پول نقد
raise money U جمع اوری کردن پول
raise money U فراهم کردن پول
smart money U پاداش زیان
passage money U خوراک
money stock U عرضه پول
money stock U حجم پول در گردش
money spinner U کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
money pot U دخل
money pot U غلک
money player U ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
money on deposit U پول سپرده
money on deposit U وجه امانی
lap money U جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
money off offer U فروش با تخفیف
money of account U پول محاسباتی
money multiplier U ضریب بهم فزاینده پول
money matters U امور پولی
money making U پول بهم زنی
money making U پول بهم زدن پول جمع کنی
money making U پول گرد کن
money supply U عرضه پول
passage money U کرایه مسافر
passage money U کرایه
onother's money U پول شخصی دیگر
onother's money U پول دیگری
odd money U یک اسکناس 01 ریالی
oceans of money U یک دنیا پول
neutrality of money U بدون تاثیربودن پول
neutrality of money U خنثی بودن پول
quasi money U شبه پول
purchase money U قیمت جنس
mortgage money U پول قرضی
mortgage money U پول رهنی
money worth U چیزی که بپول بیزرد
money worth U پول بها
money worth U بهای پول
money worth U برابر پول
money wage U مزد پولی
money maker U پول گرد کردن
smart money U خسارت
Take your money out of your pocket. U پولت را از جیب دربیاور
He owes me some money. U از او پول می خواهم (طلب دارم )
He got the money from me by a trick. U با حقه وکلک پول را از من گرفت
pocket money . U پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
He is saving his money. U پولهایش راجمع می کند
To touch someone for money. U کسی راتیغ زدن ( ازاو پول گرفتن )
I am pinched for money. U دست وبالم تنگ است (تحت فشار مالی )
To swindle money out of somebody. U با تقلب پول از کسی گرفتن ( درآوردن )
save money U پس انداز کردن
save money U به دقت خرج کردن
To be a money grubber. U پول پرست بودن
To raise money. U پول فراهم کردن
gate money U پولبلیطورودیه
danger money U مزدوحقالزحمهانجام کاریخطرناک
appearance money U پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
time is money <idiom> U وقت طلاست
Count the money to see if it is right. U پو ؟ را بشما ؟ ببین درست است
To count the money . U پول شمردن
To be wallowing in money . U غرق درپول بودن
money sink <idiom> U گودال پول [کیسه پول سوراخدار]
My money request to him U طلب من از او [مرد]
I am running out of money . U پول من تمام شد. [من دیگر پول ندارم.]
Time is money. <proverb> U وقت طلاست .
He is a money -bags. <proverb> U مالامال از پول است .
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
rake in the money <idiom> U ایجاد تعجب
for love or money <idiom> U به هر شکلی
Money peters out. U پول کم کم تمام می شود.
Money is no object at all . U پول اصلا" مطرح نیست
We divided the money among ourselves . U پول را بین خودمان قسمت
Could you lend me some money ? U می توانی یک قدری به من پول قرض بدهی ؟
My only problem is money . U تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
To put some money aside . U پولی را کنا رگذاشتن ( ذخیره ساختن )
have money to burn <idiom> U پول از پارو بالا رفتن
have money to burn <idiom> U بی پروا خرج کردن
money well spent <idiom> U پولی که هدر نرفته
to stink of money U خر پول بودن
to stake money on something U سرچیزی شرط بندی کردن پول روی چیزی گروگذاشتن
to have a run for one's money U از هزینه یا کوشش خود بهرهای بردن
to guzzle away one's money U پول خودرادرمیگساری ازدست دادن
to game away one's money U درقمارپول ازدست دادن
to change money U خردکردن یامبادله کردن پول
time money U وام مدت دار
tight money U سیاست پولی انقباضی
tight money U کنترل پولی
table money U فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
supply of money U عرضه پول
sound money U پول سالم
sound money U پول قوی
soft money U پول ضعیف
smart money U مطلع
borrowed money U پول قرض گرفته شده
to take eggs for money U خر مهره
put one's money on something <idiom> U بر سر چیزی شرط بستن
money for jam <idiom> U پول باد آورده
wildcat money U پول بدون پشتوانه
money for jam <idiom> U پول بی دردسر
volume of money U حجم پول
velocity of money U سرعت پول
veil of money U نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
veil of money U حجاب پول
do not coin money <idiom> U پول چاپ نکردن [پول چاپ نمی کنم]
pin money <idiom> U پول خرده خرجی
money can't buy everything <idiom> U پول خوشبختی نمی آورد
to scrape up [money] U چیزی را به مرور زمان کم کم جمع کردن [پول]
trust money U پول امانی
token money U پول فرعی
to take eggs for money U کردن
to take eggs for money U را با دربرابر
smart money U غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
circulation of money U گردش پول
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com