Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
U
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
symbolic code
U
رمز نمادی
symbolic code
U
کد نمادی
instruction code
U
کددستورالعمل
instruction code
U
رمز دستورالعمل
beginner
U
تازه کار
beginner
U
نواموز
beginner
U
مبتدی
symbolic name
U
نام سمبلیک
symbolic
U
دستوری که در قالب نشانهای است و نه به صورت اعداد دودویی
symbolic
U
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolic
U
نوشتن برنامه به زبان منبع
symbolic
U
آدرسی که با نشانه یا نام مشخص شود
symbolic
U
حاکی
symbolic
U
برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد
symbolic
U
نمادین
symbolic
U
نشان دار
symbolic
U
نمادی
symbolic
U
علامت دار
symbolic
U
دال بر
symbolic
U
کنایهای
symbolic
U
رمزی
symbolic
U
رمزی اشاری
symbolic
U
1-هرزبان کامپیوتری که در آن محل ها با نام مشخص شده است .2-هر زبان که برای نوشتن که منبع به کار می رود
symbolic
U
نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
symbolic
U
مط العه دلایل و عقاید
symbolic form
U
علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
symbolic language
U
زبان نمادی
symbolic i/o assignment
U
نامی برای مشخص کردن یک واحد ورودی خروجی
symbolic interpretation
U
تفسیر نمادی
symbolic device
U
دستگاه سمبلیک
symbolic data
U
داده سمبلیک
symbolic coding
U
کدگذاری سمبلیک
symbolic coding
U
برنامه نویسی نمادی
symbolic address
آدرس نمادی
symbolic editor
U
ویرایشگر سمبلیک
symbolic logic
U
منطق نمادی
symbolic logic
U
منطق رمزی
symbolic table
U
جدول علائم
symbolic representation
U
بازنمایی نمادی
symbolic programming
U
برنامه نویسی سمبلیک
symbolic programing
U
برنامه نویسی نمادی
symbolic string
U
رشته علائم
symbolic processes
U
فرایندهای نمادی
symbolic parameter
U
پارامتر نمادی
symbolic notation
U
نشانگذاری نمادی
symbolic logic
U
زبان علایم یاعلامتی
symbolic logic
U
منطق سمبلیک
symbolic coding
U
کدگذاری نمادی
symbolic address
آدرس سمبلیک
symbolic address
U
نشانی نمادی
on purpose
<idiom>
U
عمری
for this purpose
<adv.>
U
با توجه به این
for this purpose
<adv.>
U
از این رو
to purpose something
U
هدف چیزی
[انجام کاری]
را داشتن
on purpose
U
عمدا"
to no purpose
U
بیهوده
to no purpose
U
بی نتیجه
to no purpose
U
بیخود
that is i. to this purpose
U
برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
all purpose
U
همه منظوره
that is a to our purpose
U
این مخالف منظورماست
for this purpose
<adv.>
U
بدین وسیله
for this purpose
<adv.>
U
به این ترتیب
to what purpose
U
برای چه منظور
he was in purpose to do it
U
در نظر داشت که ان کار رابکند
purpose
U
قصد
purpose
U
پیشنهاد
purpose
U
غرض
purpose
U
غرض مقصود
purpose
U
مفهوم
purpose
U
درنظر داشتن
purpose
U
مفاد
purpose
U
عمد
purpose
U
هدف مقصود
purpose
U
هدف
purpose
U
عزم
purpose
U
نیت
purpose
U
منظور
purpose
U
قصد داشتن پیشنهادکردن
purpose
U
غایت
all purpose machine
U
دستگاه برای اهداف مختلف انیورسال
cross purpose
U
قصد مغایر
multi purpose
U
چند منظوره
single purpose
U
تک منظوره
of set purpose
U
عمدا"
genbral purpose
U
همه منظوره
special purpose
U
تک منظوره
general purpose
U
هر کاره
genbral purpose
U
عام منظوره
special purpose
U
خاص منظوره
special purpose
U
یک منظوره
purpose of the dam
U
هدف سد
purpose of the dam
U
منظور از سد
purpose made
U
کالای سفارشی
general purpose
U
بدرد هر کاری خورنده
purpose made
U
کالاهای خاص
it subserves our purpose
U
مارادر رسیدن بمقصودکمک میکند
general purpose
U
همه منظوره
it subserves our purpose
U
بدرد کارمامیخورد
cross purpose
U
قصد متقابل
all purpose canister
U
قوطی مواد منفجره همه منظوره
he speaks to the purpose
U
با منظورسخن میگوید
purpose-built
<adj.>
U
هدفمند
purpose-built
<adj.>
U
باصرفه
infirm of purpose
U
بی اراده
purpose-built
<adj.>
U
مفید
he speaks to the purpose
U
قصدی دارد
purpose-built
<adj.>
U
اجرا شدنی
purpose-built
<adj.>
U
شایسته
purpose-built
<adj.>
U
درست
purpose-built
<adj.>
U
سودمند
purpose-built
<adj.>
U
کارکردی
purpose-built
<adj.>
U
قابل استفاده
purpose-built
<adj.>
U
قابل اجرا
purpose-built
<adj.>
U
عملی
purpose-built
<adj.>
U
مناسب
infirm of purpose
U
بی عزم
he speaks to the purpose
U
بیهوده نمیگوید
purpose-built
<adj.>
U
دارای مزیت
To do something on purpose ( deliberately ).
U
از قصد کاری را کردن
purpose-built
<adj.>
U
بدرد خور
serve one's purpose
<idiom>
U
مفیدبودن شخص برای کاری مشخص
purpose-built
U
تکمنظوره برایمنظوریخاص
what is the purpose of thislaw
U
مقصود از این قانون چیست
purpose-built
<adj.>
U
به درد بخور
general purpose computer
U
کامپیوتر همه منظوره کامپیوتر چند منظوره
general purpose interface
U
میانگیر همه منظوره
general purpose register
U
ثبات همه منظوره
special purpose computer
U
کامپیوتر تک منظوره کامپیوتر با منظور خاص
general purpose program
U
برنامه عام منظوره
general purpose program
U
برنامه همه منظوره
general purpose ship
U
ناو چند کاربردی
multi-purpose ladder
U
نردبانچندمنظوره
dual purpose gun
U
توپ دو کاره
multi purpose vehicle
U
وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
general purpose machine
U
دستگاه برای اهداف مختلف
I intend going on purpose ( deliberately ) .
U
قصد سفردارم
It this case , the purpose has been defeated .
U
دراین مورد نقض غرض شده است
multi purpose machine
U
ماشین چند کاره
no op instruction
U
دستورالعمل بی اثر
do nothing instruction
U
دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
instruction
U
اموزش
instruction
U
راهنمایی
instruction
U
دستور عمل
instruction
U
دستورالعمل
I/O instruction
U
دستور داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
instruction
U
دستوره
instruction
U
کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
instruction
U
درس
instruction
U
مقرر
instruction
U
تعلیم
instruction
U
دستور
instruction
U
دستور کار
instruction
U
راهنمایی کردن
instruction
U
راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
general purpose operating system
U
سیستم عامل همه منظوره
general purpose interface bus
U
مسیر میانگیر همه منظوره
special purpose programming language
U
زبان برنامه نویسی تک منظوره
I wI'll achieve my purpose (goals) quietly.
U
بی سروصدا منظورم راعملی خواهم کرد
letter of instruction
U
دستورالعمل انجام کار
laying instruction
U
دستور نصب
logical instruction
U
دستورالعمل منطقی
logic instruction
U
دستورالعمل منطقی
jump instruction
U
هدایت CPU به بخش دیگر برنامه
looping instruction
U
دستورالعمل حلقه زنی
dummy instruction
U
دستورالعمل ساختگی
stop instruction
U
دستورالعمل توقف
halt instruction
U
دستورالعمل توقف
discrimination instruction
U
دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
instruction cycle
U
چرخه دستورالعمل
instruction counter
U
شمارنده دستورالعمل شمارشگر دستورالعمل
mounting instruction
U
مقررات نصب
mounting instruction
U
دستور نصب
micro instruction
U
ریز دستورالعمل
decision instruction
U
دستورالعمل تصمیمی
decision instruction
U
دستورالعمل تصمیم
macro instruction
U
درشت دستورالعمل
macro instruction
U
درشت دستور
machine instruction
U
دستورالعمل ماشین
jump instruction
U
دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
jump instruction
U
دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
entry instruction
U
دستورالعمل دخول
instruction foramt
U
قالب دستورالعمل
instruction for assembly
U
مقررات نصب
forwarding instruction
U
دستورات حمل
four address instruction
U
دستوری که حاوی محل چهار ثبات و محل دستورالعمل بعدی است
four address instruction
U
دستور برنامه که حاوی چهار آدرس است در فیلد آدرس
four address instruction
U
معمولا: محل دو عملوند
four address instruction
U
نتیجه و آدرس دستورالعمل بعدی
instruction film
U
فیلم درسی
instruction film
U
فیلم اموزشی
instruction drawings
U
نقشههای تفضیلی اجرائی
instruction cycle
U
سیکل یاچرخش دستورالعمل
instruction length
U
طول دستورالعمل
instruction lookahead
U
پیش بینی دستورالعمل
jump instruction
U
پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
jump instruction
U
موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
jump instruction
U
موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
instruction word
U
کلمه دستورالعمل
instruction time
U
زمان دستورالعمل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com