Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Beautiful music ( weather ) .
U
موسیقی ( هوای ) قشنگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
beautiful
U
جمیل
beautiful
U
عالی
beautiful
U
زیبا
beautiful
U
قشنگ
beautiful
U
خوشگل
Cheap is beautiful.
U
کنس بودن محشر است.
rarely beautiful
U
استثنائی یافوق العاده
Ravishingly beautiful.
U
مثل پنجه آفتاب ( بسیار زیبا )
Ravishingly beautiful .
U
مثل ماه شب چهارده ( بی نهایت زیبا )
She is beautiful but insipid .
U
خوشگله اما بی نمکه
rarely beautiful
U
دارای زیبائی
City Beautiful
U
[جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
How wonderful(nice,beautiful).
U
چه خوب ( چه عالی )
He writes a legible ( beautiful ) hand .
U
خط خوانایی ( قشنگه ) دارد
He plays a beautiful game of volleyball.
U
مثل ماه والیبال بازی می کند
music
U
موزیک
music
U
موسیقی
music
U
اهنگ
music
U
خنیا رامشگری
music
U
در رهگیری هوایی به معنی پخش پارازیت دردستگاههای الکترونیکی است
play music
U
آهنگ ساختن
music synthesizer
U
ایجادکننده موسیقی
ambient music
U
موسیقی متن
music stool
U
کرسی پیانو زنان
music of the spheres
U
اهنگ حرکات افلاک
music of the spheres
U
اهنگ جنبش سیارات
music mistress
U
بانویی که موزیک یاد میدهد معلمه موسیقی
music chip
U
مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
music box
U
جعبه محتوی ساز کوکی
indiental music
U
موزیک همراه
make music
U
موزیک ساختن
play music
U
موزیک ساختن
make music
U
آهنگ ساختن
instructor of music
U
مشاق موسیقی
martial music
U
مزیک جنگی یا نظامی
indiental music
U
ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
music therapy
U
موسیقی درمانی
to face the music
U
دلیرانه با چیزی روبرو شدن
rock music
U
موسیقیRock
piped music
U
موسیقیکهبابلندگودرمکانهایعممیپخششود
music rest
U
خروجموزیک
soul music
U
سول
soul music
U
موسیقی مذهبی سیاهپوستان
sheet music
U
نتهای موسیقی که روی صفحات جدا از هم چاپ شده است
music stands
U
میزی که نت های موسیقی را روی آن گذاشته و جلو نوازنده قرار میدهند
face the music
<idiom>
U
پذیرش نسخه
to a ones voice to music
U
صدای خودراباسازجفت کرد
play music
U
موسیقی ساختن
program music
U
موزیکی که نماینده یک رشته رویدادهاو منظره ها باشد
make music
U
موسیقی ساختن
to let music wash over somebody
U
به موسیقی متن گوش دادن
[اصطلاح روزمره]
music to one's ears
<idiom>
U
صدایی که شخص دوست دارد بشنود
range of music
U
حدود یا میدان علم موسیقی
chamber music
U
موسیقی مجلسی
background music
U
موسیقی متن
music track
U
تیتر موسیقی
[روی محیط ضبط صوت]
an airy music
U
ساز یا موزیک با روح
music halls
U
سالن موسیقی
music halls
U
اطاق ساز ورقص
music hall
U
سالن موسیقی
music hall
U
اطاق ساز ورقص
computer music
U
موسیقی کامپیوتری
devotion to music
U
دلبستگی به موسیقی
ambient music
U
موزیک متن
background music
U
موزیک متن
ear for music
U
گوش
ambient music
U
موسیقی پس زمینه
ear for music
U
موسیقی
background music
U
موسیقی پس زمینه
electronic music
U
موسیقی الکترونیکی
music track
U
تیتر آهنگ
college of
[music, technology,...]
U
دانشگاه فناوری
to perform a piece of music
U
ساز زدن
to perform a piece of music
U
قطعه موسیقی رادرست درساز ادا کردن
To compose music (potery) .
U
آهنگ ( شعر ) ساختن
to set a poem to music
U
اهنگ برای شعری ساختن
To accpt the consequences . to face the music .
U
پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
high fidelity music reproducing system
U
سیستم بازیابی موسیقی باکیفیت عالی
weather
U
تغییر فصل
weather
U
اوضاع جوی
weather
U
هوا
weather
U
در معرض هواگذاشتن
weather
U
تحمل یابرگزارکردن
weather
U
هواشناسی
Weather you like it or not.
U
چه بخواهی چه نخواهی
weather
U
جو
weather
U
اب و هوا باد دادن
weather
U
به سمت باد
to weather something
U
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوا گذاشتن
under the weather
U
درسختی یابدبختی
weather
U
اب و هوا
under the weather
<idiom>
U
ناخوش بودن
all weather
U
همه هوایی
weather
U
جوی
to grumble about the weather
U
مورد هوا گله کردن
weather stations
U
ایستگاه هوا شناسی
weather worn
U
تحت تاثیر هوا در امده
weather wise
U
مطلع
weather wise
U
وارد بجریانات روز
weather forecaster
U
هواشناس
present weather
U
هوایکنونی
weather radar
U
رادارآبوهوا
to weather something in winter
U
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
muddy weather
U
هوایی که دچار پوشیده شدن زمین ازبرف آب دار با گل شود
[هوا و فضا]
weather wise
U
هوا شناس
weather stained
U
هوا خورده ورنگ پریده
weather-vanes
U
الت بادنما
fair weather
U
دارای هوای صاف
fair weather
U
مناسب برای
fair weather
U
بی وفا
fair weather
U
نیم راه
foul weather
U
هوای خراب
heavy weather
U
هوای خراب
heavy weather
U
هوای طوفانی
how fine is the weather
U
چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
how fine the weather is
U
چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
inclement weather
U
هوای بسیار سرد یا طوفانی
oh what a nasty weather
U
اه
oh what a nasty weather
U
چه هوای کثیفی است
proof weather
U
هوا پایدار
queen's weather
U
افتاب
elements of weather
U
عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
weather vane
U
الت بادنما
weather forecast
U
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecasts
U
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather station
U
ایستگاه هوا شناسی
weather-vane
U
الت بادنما
weather station
U
ایستگاه هواشناسی
weather stations
U
ایستگاه هواشناسی
fair-weather
U
خوب هنگام هوای صاف
fair-weather
U
بی وفا
fair-weather
U
نیم راه
fair-weather
U
درخورهوای صاف
adverse weather
U
هوای نامساعد
all weather fighter
U
هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
all weather fighter
U
هواپیمای همه هوایی
all weather hood
U
کلاهک مخصوص هوا
aviation weather
U
مشخصات ویژه اب و هوایی که به پرواز و عملکردهواپیما مربوط میشود
broken weather
U
هوای بی قرار
queen's weather
U
جای افتابی
foul weather
U
هوای نامساعد
weather code
U
پیام رمز هواشناسی یاهواسنجی
weather permitting
U
اگر هوا بگذارد
weather deck
U
عرشه بدون سقف کشتی
weather observation
U
مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
weather deck
U
پل باز
weather glass
U
هواسنج میزان الهوا
weather helm
U
تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
weather observation
U
مشاهدات جوی
weather helm
U
سکان سمت باد
weather moulding
U
ابریز
weather intelligence
U
اطلاعات هواشناسی
weather map
U
نقشه هواشناسی
weather cock
U
باد نما ادم دمدمی مزاج
weather moulding
U
سنگی که اب باران راردمیکند
queen's weather
U
هوای باز
weather side
U
سمت بادگیر
weather proof
U
محفوظ از اثرهوا هوا نخور
weather deck
U
عرشه باز
weather beaten
U
در اثر اب و هوا فاسد یازمخت شده
weather beaten
U
افتاب زده
weather board
U
تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
weather board
U
تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather bound
U
ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
weather bureau
U
اداره هواشناسی
weather central
U
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
fair-weather friend
U
آدم بی وفا
fair-weather friend
U
رفیق نیمه راهه
feel a bit under the weather
<idiom>
U
[یک کم احساس مریضی کردن]
present state of weather
U
وضعهوایکنونی
all weather air station
U
ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
It is foul weather today .
U
امروز هوا خیلی گند است
It is splendid weather for swimming.
U
این هوا برای شنا جان میدهد
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
U
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
the weather inclines to fair
U
هوا میخواهد باز شود هوادارد باز میشود
we made heavy weather of it
U
انرا خیلی سخت دیدیم
fair-weather friend
<idiom>
U
شخصی که تنها دوست است
Today's weather is mild by comparison.
U
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
I dont feel well. I feel under the weather.
U
حالش طوری نیست که بتواند کار کند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com