English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 62 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
And you are supposed to be a doctor ! some doctor ( physician ) you are ! U مثلا" ناسلامتی شما یک دکتری !
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
doctor U درجه دکتری دادن به
doctor of d. U حکیم الهی
doctor of d. U دکتردرعالم دین
to go to this doctor and that U این حکیم وان حکیم کردن
saw doctor U ماشینی که با ان دندانههای اره رادرست می کنند
to go to this doctor and that U پیش این طبیب وان طبیب رفتن
He has been to see the doctor. U او [مرد] نزد دکتر بود.
We sent for the doctor. U برای ما این دکتر را صدا کردند.
doctor U طبابت کردن
doctor U پزشک دکتر
doctor-to-be U پزشک آینده
Fetch a doctor at once. U زود یک دکتر پیدا کن بیاور
just what the doctor ordered <idiom> U
a fake doctor U پزشک قلابی
school doctor U استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
the doctor bled me U دکتراز من خون گرفت
doctor in charge U دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
woman doctor U پزشک زن حکیم خانم طبیبه
spin doctor U متخصصروابطاجتماعی
flying doctor U پزشکسیار
attendance of a doctor U حضور پزشک روی رینگ بوکس
witch doctor U جادو گر و طبیب
witch doctor U ساحر
He's not suited for a doctor. U او [مرد] برای یک پزشک مناسب نیست.
certificate of a doctor U تصدیق طبیب
certificate of a doctor U گواهی پزشک
doctor to the company U پزشک شرکت
unless otherwise prescibed [by the doctor] U مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
herb doctor U پزشکی که با داروی گیاهی به مداوا میپردازد
mad doctor U پزشک دیوانگان
Go and fetch a doctor! U برو یک دکتر بیاور!
after death the doctor <proverb> U نوشدارو بعد از مرگ سهراب
family doctor U پزشک خانواده
Call a doctor quickly. فورا پزشک خبر کنید.
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> U با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست. [چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> U غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
The doctor is a busy man . U دکتر سرش شلوغ است
the doctor ordered an ointment U پزشک مرهم تجویز کرد
Ask your doctor or pharmacist about any health risks and possible side effects. U در مورد هر خطرات سلامتی و عوارض جانبی احتمالی از دکتر یا داروساز خود بپرسید.
supposed U تصورشده
supposed U فرضی
supposed death U موت فرضی
Where do you stand ?What am I Supposed to do ? U تکلیف من چیست ؟
He was not supposed to come today . U قرارنبود امروز بیاید
Every one is supposed to know to read and write . U فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
what time ate we supposed to take (have ) lunch ? U چه موقع قراراست بخوریم ؟
How was I supposed to know . After all I didnt have a crystal ball. مگر کف دستم را بو کرده بودم.
physician U دکتر
physician U طبیب
physician U دکتر داروساز
physician U پزشک
ENT physician U دکتر گوش و حلق و بینی [پزشکی]
he is a physician byprofession U پیشه او پزشکی است
he is a physician byprofession U حرفه او طبابت است
He is the best physician as physicians go. U نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
physician in charge U دکتر پاسخگو [در بیمارستان]
physician in ordinary U پزشک رسمی یا همیشگی
physician in attendance U پزشک معالج
master physician U سر پزشک
house physician U پزشک مقیم
There is one physician for every 260 inhabitants. U برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com