English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
A one-sided(unilateral)decision. U تصمیم یکجانبه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
one-sided U یک پهلو
one-sided U یک طرفه
one-sided U غیرمنصفانه
one-sided U طرفدار
decision U عزم
decision U تصمیم
decision U حکم دادگاه داوری
decision U نتیجه
decision U رای
decision U برنده با امتیاز
decision U برنده کشتی با امتیاز
decision U قرار
decision U مدار منط قی که روی داده دودویی کار میکند و خروجی طبق عمل خواهد بود
decision U علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
decision U دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
decision U جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
decision U نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
decision U مجموعه برنامه هایی که به مدیر کمک میکند با استفاده از تصمیمات
decision U اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
decision U تصمیم گیری برای انجام کاری
many sided U چند پهلو
many sided U مبنی بر چند نظریه چند فرفیتی
many-sided U چند پهلو
many-sided U مبنی بر چند نظریه چند فرفیتی
unilateral U یک ضلعی
unilateral U یکطرفه
unilateral U یک جانبه تک سویه
unilateral U یک سویه
unilateral U یک جانبه
unilateral U یک طرفه
unilateral U ایقاعی
take a decision U اتخاذ تصمیم کردن
decision altitude U ارتفاع نهایی مسیرفرودهواپیمای بی خلبان حداکثرارتفاع در مسیر فرود
decision box U جعبه تصمیم
decision criteria U ضوابط تصمیم گیری
decision height U حداکثر ارتفاع مسیر فرودهواپیمای بی خلبان از سطح زمین
decision instruction U دستورالعمل تصمیمی
decision instruction U دستورالعمل تصمیم
decision lag U تاخیر زمانی در تصمیم گیری
decision maker U تصمیم گیرنده
decision making U تصمیم گیری
decision making policy U سیاست تصمیم گیری
decision making unit U واحد تصمیم گیرنده
decision model U الگوی تصمیم گیری
decision process U فرایند تصمیم
decision structure U ساختار تصمیم
decision support system U سیستم پشتیبانی تصمیم
decision symbol U علامت تصمیم
decision table U جدول تصمیمی
decision table U جدول تصمیم
decision table U جدول تصمیم گیری
decision theory U نظریه تصمیم گیری
decision theory U تئوری تصمیم
decision tree U مسیر تصمیم گیری
decision tree U اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
decision tree U درخت تصمیم
decision variable U متغیر تصمیم گیری
double sided disk U دیسک دو طرفه
dual sided disk drives U گردانندههای دیسک دو طرفه
final decision U رای قطعی و نهایی
he sided with us U طرفداری از ما کرد
logical decision U تصمیم منطقی
lop sided U نابرابر
lop sided U کوتاه و بلند
lop sided U بی قرینه
lop sided U یکسو سنگین یک سوسبک
make or buy decision U تصمیم به ساخت یاخرید
one sided U یک پهلو
one sided U یک طرفه
one sided U یک جانبه مغرضانه
one sided communication U ارتباط یکسویه
one sided test U ازمون یکسویه
premature decision U تصمیم نا بهنگام یا شتاب امیز
single sided disk U دیسک یک رویه
slab sided U پهن پهلو
slab sided U بلند ولاغر
slab sided U دارای دندههای باریک ونمایان لاغر
split decision U رای اکثریت داوران
three sided U سه پهلو
three sided U سه طرفه
to plead against a decision U نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
two sided U دوپهلو
two sided U دوطرفه
two sided disk status U اعلام نصب یک دیسک دو طرفه
unilateral agreement U قرارداد یک جانبه
unilateral agreement U توافق یک جانبه
unilateral contract U قرارداد یک جانبه
unilateral contract U پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
unilateral contract U قراردادایقاعی
unilateral contract U تعهد یک جانبه ایقاع
unilateral declaration U بیانیه یک جانبه
unilateral legal act U ایقاء
unilateral obligation U ایقاع
two-sided copies U کپیدوطرفه
It was a well - timed ( timely ) decision . U تصمیم بموقعی بود
to make a decision U رای دادن [قانون]
to come to a decision U رای دادن [قانون]
to make a decision U تصمیم گرفتن
to come to a decision U تصمیم گرفتن
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com