Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
A correct answer.
U
جواب صحیح
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
correct
U
دقیق یا درست
correct
U
درست
correct
U
صحیح
correct
U
صحیح کردن تصحیح کردن
correct
U
اصلاح کردن تادیب کردن
correct
U
تصحیح کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct
U
درست کردن
correct
U
روش کد گذاری که اجازه میدهد در حین ارسال در بیتها خطا رخ دهد و آنها را به سرعت صحیح میکند و ارسال مجددد انجام نمیدهد
correct
U
پاک کردن خطا از چیزی
correct
<adj.>
U
شایسته
correct
<adj.>
U
مناسب
correct
<adj.>
U
درست
correct
<adj.>
U
صحیح
accurate
[correct]
<adj.>
U
مناسب
accurate
[correct]
<adj.>
U
شایسته
accurate
[correct]
<adj.>
U
صحیح
range correct
U
فرمان برد خوب
range correct
U
برد خوب
neither report was correct
U
هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
correct response
U
پاسخ درست
accurate
[correct]
<adj.>
U
درست
apply a correct holt
U
اجرای فن صحیح کشتی
to correct yhe press
U
چیز چاپ شده غلط گیری کردن
in answer to
U
در پاسخ به
answer
U
دفاع
answer
[to something]
U
پاسخ
[به چیزی]
[راه حل]
to answer in the a
U
پاسخ مثبت دادن
right answer
U
پاسخ درست
to answer in the a
U
اری گفتن بله گفتن
an a answer
U
پاسخ مثبت
answer
U
پاسخ
answer
U
: جواب پاسخ
answer
U
جواب احتیاج را دادن
answer
U
بدرد خوردن مطابق بودن
answer
U
بکار امدن بکاررفتن
answer
U
جوابگو شدن
answer
U
دفاع کردن
answer
U
ضمانت کردن
answer
U
جواب دادن از عهده برامدن
answer
U
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answer
U
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answer
U
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answer
U
پاسخ به یک سوال
answer
U
حالتی از مودم که پاسخ ها را با استفاده از ارتباط با مودم اصلی ایجاد میکند
answer
U
tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answer
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer
U
: پاسخ دادن
answer
U
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
to frame an answer
U
پاسخی را طرح کردن
glib answer
U
پاسخ بدون ملاحظه
[بی فکر]
no answer
[n/a]
[in forms]
U
بدون پاسخ
[در برگه برای پر کردن]
never to be at a loss for an answer
U
همیشه حاضر جواب بودن
early answer
U
پاسخ زود
reply
[answer]
U
پاسخ نامه ای
[پاسخ به پیام پست الکترونیکی ]
[پاسخ زبانی دفاعیه]
the answer is right under your nose
<idiom>
U
جواب مثل روز روشن است
the answer to the riddle
U
حل این معما
Why don't you answer?
U
چرا جواب نمی دهید؟
to be at a loss for an answer
U
پاسخی نداشتن
an abrupt answer
U
جواب تند
the answer is in the negative
U
پاسخ ان منفی است
question answer
U
در صف گذاشتن
question answer
U
صف بستن
question answer
U
صف
question answer
U
سئوال- جواب
originate answer
U
مدمی که میتواند هم پیامهارا تولید کرده و هم به انهاجواب دهد
i must answer for the damages
U
ازعهده خسارت ان باید برایم
auto answer
U
خود جواب
answer/originate
U
دریافت / ارسال
answer/originate
U
که میتواند داده دریافت یا ارسال کند
answer/originate
U
مثل مودم
answer/originate
U
رسانه ارتباطی
answer pennant
U
پرچم جواب
answer mode
U
حالت پاسخ
answer mode
U
حالت جواب
answer key
U
کلید پاسخها
to definitive answer
U
پاسخ قطعی
to press for an answer
U
با صرار یا فشار پاسخ خواستن
whyŠthere is the answer
U
در سر جواب
To answer back.
U
جواب دادن ( یکی بدو کردن )
The wrong answer.
U
جواب غلط
A straightforward answer.
U
جواب سر راست
Please answer the telephone.
U
لطفا" جواب تلفن را بدهید
whyŠthere is the answer
U
شرط در امده تقریبا معنی میدهد
Answer me this question.
U
جواب این سؤالم را بده
reaction
[answer, commentary]
U
پاسخ
reaction
[answer, commentary]
U
نظر
voice answer back
U
پاسخ سمعی
to push for an answer
[in reference to something]
U
برای پاسخ فشار آوردن
[در رابطه با چیزی]
to answer the call of nature
<idiom>
U
به توالت رفتن
[اصطلاح روزمره]
More money is not the answer to this problem.
U
پول بیشتر حل این مسئله نیست.
reaction
[answer, commentary]
U
رای
voice answer back
U
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
auto answer indicator
U
جوابگویاتوماتیکی
A logical remark has no answer.
<proverb>
U
یرف یساب جواب ندارد .
to fail to provide an answer
U
درماندن در دادن پاسخ
The answer to fools is silence.
<proverb>
U
جوب ابلهان خاموشى است .
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
U
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
U
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
Force is the answer to force.
<proverb>
U
جواب زور را زور مى دهد .
He was pressed for pressed for ad answer .
U
به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com