Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 30 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
A big crowd gathered.
U
جمعیت انبوهی جمع شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gathered
U
گرد امدن
gathered
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered
U
دریافت داده از منابع مختلف
gathered
U
نوشتن یک گروه از رکوردهای جداگانه به صورت بلاک داده
gathered
U
نتیجه گرفتن استباط کردن
gathered
U
گرد کردن گرداوری کردن
gathered
U
جمع کردن
gathered
U
بزرگ شدن
gathered
U
جمع شدن
to crowd out
U
ازتنگی جایابسیاری جمعیت بیرون کردن
crowd
U
سرداب کلیسا
crowd
U
جماعت
crowd
U
بازور وفشارپرکردن انبوه مردم
crowd
U
ازدحام کردن چپیدن
crowd
جمعیت
crowd
U
ازدحام
crowd
U
شلوغی اجتماع
crowd
U
گروه
Move along, please!
[in a crowd]
U
لطفا بجلو حرکت کنید!
[در جمعیتی]
to be a crowd-pleaser
U
مردم نواز بودن
to the cheers of
[the crowd]
U
با تشویق
[جمعیت]
There were some angry looks in the crowd .
U
قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
He forced his way thru the crowd .
U
بزور خودش رااز میان جمعیت رد کرد
the crowd scattereal
U
جمعیت متفرق شد
crowd the plate
U
نزدیک به پایگاه اصلی قرارگرفتن
She lost her husband in the crowd .
U
شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
The crowd was pressing against the gate .
U
جمعیت به درورودی فشار می دادند
The police held the crowd back.
U
پلیس جمعیت را عقب زد
A big crowd surged into the streets.
U
جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com