Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
boundaries
U
6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
boundary
U
6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
rugby point
U
امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
handicaps
U
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicap
U
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
cold test
U
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold thrust
U
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
try for point
U
تلاش برای کسب امتیاز
One point for you.
U
یک درجه امتیاز
[ بازی]
برای تو.
magic number
U
امتیاز لازم برای قهرمانی
match points
U
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
hand
U
تغییروضع و فرصت برای کسب امتیاز
handing
U
تغییروضع و فرصت برای کسب امتیاز
free handicap
U
مسابقه با امتیاز تعادلی برای اسبها
match point
U
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
carrying
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carry
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
rugby point
U
3 امتیاز برای رد کردن توپ از فراز دروازبا پا
rugby point
U
3 امتیاز برای ضربه ازاد یاضربه پنالتی
carries
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carried
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
difficult terrain
U
زمین مشکل برای عبور
steals
U
از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
shut out
<idiom>
U
مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
steal
U
از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
blocks
U
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocked
U
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block
U
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
par
U
حساب امتیاز استاندارد برای هر بخش از بازی گلف
light-well
U
[حیاط کوچک برای عبور نور]
air-grating
U
[پنجره مشبک برای عبور هوا]
nurses
U
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nursed
U
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nurse
U
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
best ball
U
بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
winter book
U
تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
burdended
U
فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
toll traverse
U
وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
eye-form
U
[شکل کیسه ماهی برای عبور نازک نور]
goal light
U
چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
cone penetrometer
U
وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها
lancet
U
[پنجره نوک تیز با روزنه ی باریک برای عبور نور]
laced valley
U
[شیار ساخته شده از کاشی یا تخته سنگ برای عبور آب]
point after touchdown
[یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
setup
U
توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
overtime
U
وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
to pound the filed
U
غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
bloop
U
عبور دادن مغناطیس از روی نوار برای پاک کردن سیگنالهایی که نیازی به آنها نیست
lawn bowling point
U
یک امتیاز برای رساندن گوی خود به گوی جک نزدیکتر ازگوی حریف
token bus network
U
EEEL استاندارد برای شبکههای محلی به صورت کابل توپولوژی باس . ایستگاههای کاری داده را با عبور Token منتقل می کنند
shed stick
U
چوب هاف
[چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
slingshot
U
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshots
U
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
penetrometer
U
وسیلهای برای اندازه گیری قدرت نفود اشعه ایکس واشعههای نافد دیگر توسط مقایسه عبور و نفوذ انها درموارد مختلف
wading crossing
U
عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition
U
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
handicap
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
watt
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
paralic
U
مرزی
marginal
U
مرزی
borderline
U
مرزی
border
U
خط مرزی
boundaries
U
مرزی
bordered
U
خط مرزی
boundary
U
مرزی
bordering
U
خط مرزی
mete
U
: خط مرزی
marginal test
U
ازمون مرزی
limiting voltage
U
ولتاژ مرزی
exterritorial
U
برون مرزی
marginal check
U
برسی مرزی
marginal check
U
مقابله مرزی
cleavage plane
U
سطح مرزی
marchland
U
زمین مرزی
border land
U
زمین مرزی
oversea
U
برون مرزی
border stone
U
سنگ مرزی
outposts
U
پایگاه مرزی
marginal checking
U
بررسی مرزی
rubicon
U
مرز خط مرزی
border installations
U
تاسیسات مرزی
extraterritoriality
U
برون مرزی
marginal consciousness
U
هشیاری مرزی
extraterritorial
U
برون مرزی
frontalier
U
نیروهای مرزی
frontalier
U
یکان مرزی
outpost
U
پایگاه مرزی
frontier
U
خط فاصل مرزی
frontier treaty
U
معاهده مرزی
boundary surface
U
سطح مرزی
critical frequency
U
فرکانس مرزی
boundar trench
U
نهرچه مرزی
mete
U
سنگ مرزی
boundary conditions
U
شرایط مرزی
boundary layer
U
لایه مرزی
boundary effect
U
اثر مرزی
borderline state
U
حالت مرزی
boundary trench
U
نهرچه مرزی
borderline schizophrenia
U
اسکیزوفرنی مرزی
inland
U
درون مرزی داخله
exterritoriality
U
حقوق برون مرزی
extraterritoriality
U
حقوق برون مرزی
catchment
U
حوزه ابریز مرزی
frontalier
U
جزو یکان مرزی
costal frontier
U
نوار مرزی ساحلی
high seas
U
ابهای برون مرزی
surface boundary layer
U
لایه مرزی سطح
coastal frontier
U
نوار مرزی ساحلی
terry
U
سربازمدافع مرزی انگلیس
barrier combat air patrol
U
گشتی مرزی هوایی
laminar boundary layer
U
لایه مرزی خطی
borderline psychosis
U
روان پریشی مرزی
borderline mental deficiency
U
نقص عقلی مرزی
touch in goal
U
محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
borderline mental retardation
U
عقب ماندگی ذهنی مرزی
touch in goal line
U
ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
overseas
U
ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
anti-
U
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
drop shot
U
ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
service line
U
خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
oversea command
U
یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
service line
U
حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
reynolds stress
U
تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
This new frontier incident probably means war.
U
این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
traffic post
U
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
intercoastal
U
رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
runs
U
یک امتیاز
prominence
U
امتیاز
royalties
U
حق امتیاز
score
U
امتیاز
distinction
U
امتیاز
point
U
امتیاز
plus
U
امتیاز
chartering
U
امتیاز
prominency
U
امتیاز
distinctions
U
امتیاز
pre eminence
U
امتیاز
prerogative
U
امتیاز
rectum
U
امتیاز
priviege
U
امتیاز
credits
U
امتیاز
rectums
U
امتیاز
crediting
U
امتیاز
pas
U
امتیاز
credited
U
امتیاز
credit
U
امتیاز
prerogatives
U
امتیاز
act of grace
U
امتیاز
privilege
U
امتیاز
run
U
یک امتیاز
charter
U
امتیاز
charters
U
امتیاز
concession
U
امتیاز
royalty
U
حق امتیاز
concessions
U
امتیاز
game bird
U
یک امتیاز
chartered
U
امتیاز
exclusiveness
U
امتیاز
ads
U
امتیاز
scoreline
U
خط امتیاز
scorelines
U
خط امتیاز
scores
U
امتیاز
ad
U
امتیاز
leases
U
امتیاز
franc
U
امتیاز
franchise
U
امتیاز
licence
U
امتیاز
licences
U
امتیاز
lease
U
امتیاز
francs
U
امتیاز
licenses
U
امتیاز
franchises
U
امتیاز
pre-eminence
U
امتیاز
scored
U
امتیاز
upper hand
U
امتیاز
advantage
U
امتیاز
scoreless
U
بی امتیاز
headstart
U
امتیاز در شروع
go-ahead
U
امتیاز برتر
patenting
U
امتیاز نامه
perfect score
U
امتیاز کامل
patented
U
امتیاز نامه
decisions
U
برنده با امتیاز
patent
U
امتیاز نامه
converting
U
امتیاز گرفتن
concessioner
U
صاحب امتیاز
prerogatives
U
حق یا امتیاز ویژه
privileged
U
دارای امتیاز
concessionaire
U
صاحب امتیاز
concessionary
U
صاحب امتیاز
concessionary agreement
U
امتیاز نامه
licence owner
U
صاحب امتیاز
privileged
U
امتیاز دار
converted
U
امتیاز گرفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com