Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
To fling ones arms round some bodys neck .
U
دست را دورگردن کسی انداختن
Other Matches
neckline
U
دورگردن
necklines
U
دورگردن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
bring down
U
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
horrify
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard
U
بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifying
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrified
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping
U
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
let down
U
پایین انداختن انداختن
billiard point
U
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
felling
U
انداختن
to let drop
U
انداختن
to let fall
U
انداختن
throw
U
انداختن
fells
U
انداختن
throwing
U
انداختن
to put back
U
پس انداختن
to play a searchlight
U
انداختن
flings
U
انداختن
thrusts
U
انداختن
thrust
U
انداختن
deracination
U
بر انداختن
to skips over
U
انداختن
throws
U
انداختن
felled
U
انداختن
hurl
U
انداختن
hurled
U
انداختن
hurls
U
انداختن
fell
U
انداختن
emplace
U
جا انداختن
thrusting
U
انداختن
brush finish
U
خط انداختن
to leave out
U
انداختن
rut
U
خط انداختن
ruts
U
خط انداختن
spills
U
انداختن
spilling
U
انداختن
spilled
U
انداختن
spill
U
انداختن
run home
U
جا انداختن
retroject
U
پس انداختن
hew
U
انداختن
blobs
U
لک انداختن
hitch
U
انداختن
hitched
U
انداختن
hitches
U
انداختن
let fall
U
انداختن
omitted
U
انداختن
souse
U
انداختن
floriate
U
گل انداختن در
to lay by the heels
U
بر انداختن
to hew down
U
انداختن
omitting
U
انداختن
to fire off a postcard
U
انداختن
to draw lots
U
انداختن
omits
U
انداختن
omit
U
انداختن
jaculate
U
انداختن
lash vt
U
انداختن
lay away
U
انداختن
leave out
U
انداختن
spilled or spilt
U
انداختن
hitching
U
انداختن
blob
U
لک انداختن
relegating
U
انداختن
hewing
U
انداختن
hewed
U
انداختن
string
U
زه انداختن به
launch
U
به اب انداختن
hews
U
انداختن
launched
U
به اب انداختن
relegates
U
انداختن
stagger
U
از پا انداختن
prostrate
U
از پا انداختن
slings
U
انداختن
slinging
U
انداختن
sling
U
انداختن
hewn
U
انداختن
relegate
U
انداختن
relegated
U
انداختن
pilling
U
تل انداختن
bottom
U
ته انداختن
bottoms
U
ته انداختن
deleted
U
انداختن
benite
U
به شب انداختن
delete
U
انداختن
fling
U
انداختن
line
U
خط انداختن در
deletes
U
انداختن
flinging
U
انداختن
overthrown
U
بر انداختن
launches
U
به اب انداختن
lines
U
خط انداختن در
overthrew
U
بر انداختن
overthrows
U
بر انداختن
deleting
U
انداختن
to pick off
U
تک تک انداختن
overthrow
U
بر انداختن
overthrowing
U
بر انداختن
launching
U
به اب انداختن
excretes
U
بیرون انداختن
beggars
U
بگدایی انداختن
suspending
U
به تعویق انداختن
tosses
U
بالا انداختن
suspends
U
به تعویق انداختن
tossed
U
بالا انداختن
toss
U
بالا انداختن
tossing
U
بالا انداختن
suspend
U
به تعویق انداختن
extrudes
U
بیرون انداختن
extruded
U
بیرون انداختن
nauseated
U
از رغبت انداختن
nauseates
U
از رغبت انداختن
excrete
U
بیرون انداختن
excreted
U
بیرون انداختن
extrude
U
بیرون انداختن
perils
U
درخطر انداختن
beggar
U
بگدایی انداختن
contort
U
از شکل انداختن
roll
U
بدوران انداختن
risks
U
به مخاطره انداختن
risked
U
به مخاطره انداختن
to cut a joke
U
مزه انداختن
risks
U
به خطر انداختن
risking
U
به مخاطره انداختن
contorted
U
از شکل انداختن
contorting
U
از شکل انداختن
contorts
U
از شکل انداختن
rolled
U
بدوران انداختن
dryers
U
خشک انداختن
risk
U
به خطر انداختن
risked
U
به خطر انداختن
dries
U
خشک انداختن
excreting
U
بیرون انداختن
peril
U
درخطر انداختن
risking
U
به خطر انداختن
driers
U
خشک انداختن
dry
U
خشک انداختن
mangold
U
از شکل انداختن
rolls
U
بدوران انداختن
risk
U
به مخاطره انداختن
inaugurate
U
براه انداختن
expels
U
بیرون انداختن
expelling
U
بیرون انداختن
expelled
U
بیرون انداختن
expel
U
بیرون انداختن
disfiguring
U
از شکل انداختن
disfigures
U
از شکل انداختن
disfigured
U
از شکل انداختن
knock up
U
از کار انداختن
knock-up
U
از کار انداختن
trap
U
در تله انداختن
trap
U
درتله انداختن
trap
U
بدام انداختن
pickles
U
ترشی انداختن
pickle
U
ترشی انداختن
emasculating
U
از مردی انداختن
emasculates
U
از مردی انداختن
emasculated
U
از مردی انداختن
emasculate
U
از مردی انداختن
knock-ups
U
از کار انداختن
disfigure
U
از شکل انداختن
miscast
U
بناحق انداختن
snare
U
بدام انداختن
deforms
U
ازشکل انداختن
deforming
U
ازشکل انداختن
deform
U
ازشکل انداختن
endangers
U
به مخاطره انداختن
endangering
U
به مخاطره انداختن
endangered
U
به مخاطره انداختن
endanger
U
به مخاطره انداختن
immobilizing
U
از رواج انداختن
immobilizes
U
از رواج انداختن
snares
U
بدام انداختن
allure
U
بطمع انداختن
defer
U
عقب انداختن
triggers
U
راه انداختن
triggered
U
راه انداختن
trigger
U
راه انداختن
depresses
U
ازارزش انداختن
depress
U
ازارزش انداختن
defers
U
عقب انداختن
deferring
U
عقب انداختن
immobilized
U
از رواج انداختن
nauseate
U
از رغبت انداختن
demoralised
U
ازروحیه انداختن
interjects
U
درمیان انداختن
interjecting
U
درمیان انداختن
interjected
U
درمیان انداختن
interject
U
درمیان انداختن
hinders
U
بتاخیر انداختن
hindering
U
بتاخیر انداختن
hindered
U
بتاخیر انداختن
hinder
U
بتاخیر انداختن
siring
U
نیا پس انداختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com