Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 133 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
i was absent for a while
U
یک مدتی غایب بودم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hide and seek
U
بازی غایب شدنک یا غایب موشک
i had scarely arrived
U
تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
was:iwas
U
من بودم
i was under his roof
U
او بودم
i was up late last night
U
بودم
for some time past
U
مدتی
for a season
U
تا یک مدتی
some time
U
مدتی
the while or whilst
U
مدتی که
awhile
U
مدتی
i passed an uneasy night
U
ناراحت بودم
i was in the garden
U
در باغ بودم
if i were
U
اگر من بودم
i was under his roof
U
مهمان او بودم
i was on the watch for it
U
مراقب ان بودم
long ago
U
مدتی پیش
whilst
U
در خلال مدتی که
porolongation of a period
U
تمدید مدتی
for the time being
<idiom>
U
برای مدتی
long a go
U
مدتی پیش
had i seen him
U
اگر من او را دیده بودم
i was about to go
U
در شرف رفتن بودم
were i in his skin
U
اگر بجای او بودم
i would i were a child
U
ای کاش بچه بودم
the wall
U
پشت دیوارایستاده بودم
i wish i were
U
کاش من مرغی بودم
i had been caught
U
گرفته شده بودم
i was under theimpression that
U
به این عقیده بودم که ...
I was so tired that …
U
آنقدر خسته بودم که ...
absentees
U
غایب
in absentia
U
غایب
deserter
U
غایب
missing
U
غایب
absentee
U
غایب
hidden
U
غایب
absent
U
غایب
deserters
U
غایب
not long a
U
مدتی نگذشته است
do time
<idiom>
U
مدتی درزندان بودن
I happened to be there when ….
U
اتفاقا" من آنجا بودم وقتیکه …
I was standing at the street corner .
U
درگوشه خیابان ایستاده بودم
if i were you
U
اگر من جای شما بودم
I had no choice ( alternative ) but to marry her .
U
محکوم بودم که با اوازدواج کنم
i was in an awkword p
U
بد جوری گیر کرده بودم
I told you , didnt I ?
U
من که بتو گفتم ( گفته بودم )
I was waist deep in water .
U
با کمر درآب فرورفته بودم
I was sound asleep when he knocked.
U
وقتیکه در زد غرق خواب بودم
in my raw youth
U
در روزگارجوانی که خام وناازموده بودم
If I were in your place. . .
U
اگر بجای شما بودم …
I wish I were rich .
U
کاش ( کاشکی ) پولدار بودم
were i in your place
U
اگر جای شما بودم
How was I supposed to know . After all I didnt have a crystal ball.
مگر کف دستم را بو کرده بودم.
I was an eye witness to what happened.
U
من حاضر وناظر وقا یع بودم
If I were you. IF I were in your shoes.
U
اگر جای شما بودم
I saw it for myself . I was an eye –witness
U
خودم شاهد قضیه بودم
out of sight
U
غایب از نظر
draft dodger
U
مشمول غایب
draft dodgers
U
مشمول غایب
to absent oneself
U
غایب شدن
missing person whose whereabouts are unk
U
غایب مفقودالاثر
roll call
U
حاضر و غایب
absentee landlord
U
مالک غایب
missing person
U
غایب مفقودالاثر
lost and untraceable
U
غایب مفقودالاثر
disappearing
U
غایب شدن
disappears
U
غایب شدن
disappeared
U
غایب شدن
disappear
U
غایب شدن
absentees
U
فرد غایب
away
U
غایب درسفر
absentees
U
مالک غایب
away
U
غایب رفته
absentee
U
فرد غایب
absentee
U
مالک غایب
immobilizing
U
مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilizes
U
مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilize
U
مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilising
U
مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilised
U
مدتی در بستربی حرکت ماندن
to borrow up to ... books
U
تا...
[مدتی]
کتاب قرض گرفتن
application years
U
مدتی که یک دستگاه میتواند کارکند
retreat
U
انزوا
[گروهی برای مدتی]
immobilized
U
مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilises
U
مدتی در بستربی حرکت ماندن
i was the second to speak
U
دومین کسی که سخن گفت من بودم
he undid what i had done
U
انچه من رشته بودم او پنبه کرد
u.sings
[ and+]
U
با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
I was up all night in my bed.
U
من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
absenteeism
U
حالت غایب بودن
hide-and-seek
U
بازی غایب شدنک
absentees
U
مفقودالاثر شخص غایب
roll-calls
U
حاضر و غایب کردن
awol
U
غایب بدون اجازه
roll-call
U
حاضر و غایب کردن
prosopopoeia
U
حاضردانستن شخص غایب
To call the roll. Roll-call.
U
حاضر غایب کردن
call the roll
U
حاضر و غایب کردن
shut up
<idiom>
U
بستن دروپنجره ساختمان برای مدتی
lease
U
واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
retreat
U
گوشه نشینی
[گروهی برای مدتی]
leases
U
واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
estate in reversion
U
هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting.
U
من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
i was not my self
U
از خود بیخود شده بودم بهوش نبودم
roll call
U
حاضر و غایب کردن افراد
foreign
U
توقیف اموال مدیون غایب
lay over
<idiom>
U
به مکانی درراه رسیدن برای مدتی ماندن
I have been deceived in you .
U
درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
get in gear
[get into gear]
<idiom>
U
بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
to go to
U
ترک کردن
[خانه یا شهر]
برای چند مدتی
to go away
U
ترک کردن
[خانه یا شهر]
برای چند مدتی
innings
U
نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
I was absolutely infuriated.
کارد میزدی خونم در نمی آمد
[بی نهایت عصبانی بودم]
prosopopoeia
U
تعریف شخص غایب بصورت متکلم وحده
short run
U
زمان موقت مدتی که در طی ان مقدارتولید یک کالا را نمیتوان تغییر داد
He warned he would go on a termless hunger strike.
U
او
[مرد]
هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
year and day
U
مدتی که اگر مجروح ضمن ان بمیردموضوع قتل عمد تلقی میشود
On Thursday it will be variably cloudy
[cloudy with sunny intervals]
.
U
پنجشنبه هوا بطور متغیر ابری و مدتی صاف خواهد بود.
to call the roll
U
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
downtime
U
مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
blind score
U
امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
demurrage
U
بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back.
U
بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
accelerated depreciation
U
استهلاک زودرس
[روش استهلاک دارایی در مدتی کمتر از زمان مقرر]
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
warm up
U
اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
disappearing target
U
هدف غایب شونده هدف ناپایدار
under lease
U
وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
call up
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
rool crush
U
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com