English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
man hour U یک ساعت کار یک کارگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
time out U ساعت غیبت کارگر
time card U کارتی که ساعت حضور وغیاب کارگر روی ان قید میشود گاه برگ
Other Matches
sundials U ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
sundial U ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
gandey dancer U کارگر فصلی کارگر سیار
Look at the watch. U نگاه کنید به ساعت [مچی] ببینید ساعت چند است.
zone time U وقت یا ساعت منطقهای سیستم ساعت 42 ساعتی جهانی
By my watch it's five to nine. U طبق ساعت [مچی] من ساعت پنج دقیقه به نه است.
My curfew is at 11. U من ساعت ۱۱ باید خانه باشم. [چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
standard time U ساعت بین المللی ساعت استاندارد
spindles U دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
He arrives at 4 O'clock instead of 3 O'clock. U او [مرد] عوض ساعت ۳ ساعت ۴ می آید.
spindle U دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
synchronous U ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
clockwise U مطابق گردش عقربه ساعت در جهت عقربه ساعت
o'clock U ساعت از روی ساعت
transmission U وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
transmissions U وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
labourer U کارگر
joss U سر کارگر
laborers U کارگر
operatives U کارگر
operative U کارگر
labors U کارگر
labored U کارگر
workingman U کارگر
labourers U کارگر
worker U کارگر
labour U کارگر
employee U کارگر
workmen U کارگر
workwoman U کارگر زن
workwoman U زن کارگر
workman U کارگر
workpeople U کارگر
cooly U کارگر
employe U کارگر
telling U کارگر
laborer U کارگر
master workman U سر کارگر
craftsman assistant U کارگر
effective U کارگر
active U کارگر
shopman U کارگر
labour U حزب کارگر
common labour U کارگر عمومی
stable-boy U کارگر اصطبل
date labourer U کارگر روزمزد
labors U حزب کارگر
farm hands U کارگر مزرعه
farm hand U کارگر مزرعه
dairymaids U کارگر لبنیاتی
labor party U حزب کارگر
journeyman U کارگر مزدور
journeyman U کارگر ماهر
refiners U کارگر پالایشگاه
journeymen U کارگر مزدور
accommodator U کارگر کمکی
lay off U تعلیق کارگر
labor U حزب کارگر
exploitation of labor U استثمار کارگر
farmhand U کارگر مزرعه
daysman U کارگر روزمزد
furnace man U کارگر کوره
casual labour U کارگر اتفاقی
hodcarrier U کارگر ناوه کش
brain worker U کارگر مغزی
journeyman U کارگر متخصص
journey man U کارگر مزدور
day labourer U کارگر روزمزد
day laborer U روز کارگر
labour U کارگر عمله
laboring class U طبقه کارگر
journeymen U کارگر ماهر
journeymen U کارگر متخصص
workfolks U جماعت کارگر
workfolk U جماعت کارگر
work force U تعداد کارگر
unskilled worker U کارگر غیرمتخصص
unskilled worker U کارگر ساده
road maker U کارگر راه
seasonal worker U کارگر فصلی
unskilled labor U کارگر غیرماهر
slave ant U مورچه کارگر
shovelbill U کارگر بیل زن
longshoreman U کارگر اسکله
longshoremen U کارگر اسکله
navvies U کارگر ساده
shoveler U کارگر بیل زن
shovelman U کارگر بیل زن
skilled labour U کارگر ماهر
navvy U کارگر ساده
working man U کارگر افزارمند
swotting U کارگر زحمتکش
swotted U کارگر زحمتکش
dairymaid U کارگر لبنیاتی
refiner U کارگر پالایشگاه
mealmen U کارگر اسیاب
munitioneer U کارگر زرادخانه
workpeople U طبقه کارگر
outworker U کارگر ازاد
piler U کارگر شمعکوب
proletariat U کارگر ورنجبر
proletariat U طبقه کارگر
workingman U ازطبقه کارگر
reacher U کارگر نخ تاب
leaven U عامل کارگر
leavening U عامل کارگر
leavens U عامل کارگر
swot U کارگر زحمتکش
swots U کارگر زحمتکش
skilled worker U کارگر ماهر
labour day U روز کارگر
dockers U کارگر لنگرگاه
craftsman U کارگر ماهر
craftsmen U کارگر ماهر
dockers U کارگر بارانداز
docker U کارگر لنگرگاه
steelworkers U کارگر پولادسازی
steelworker U کارگر پولادسازی
stable-boys U کارگر اصطبل
Labour Party U حزب کارگر
labourparty U حزب کارگر
May Day U روز کارگر
working class U طبقه کارگر
working classes U طبقه کارگر
labored U کارگر عمله
labored U حزب کارگر
working U کارگر طرزکار
charge hand U کارگر معمولی
migrant worker U کارگر مهاجر
labor U کارگر عمله
docker U کارگر بارانداز
workings U کارگر طرزکار
labors U کارگر عمله
coalminer U کارگر معدن
potman U کارگر اسفالت ساز
quarrier U کارگر معدن سنگ
pkeman U کارگر کلنگ دار
penetratingly U بطور نافذ کارگر
pitman U کارگر درون معدن
quarryman U کارگر معدن سنگ
quarryman U کارگر کان سنگ
outworker U کارگر خارج ازخانه
exploitation of labor U بهره کشی کارگر
deckhand U کارگر عرشه کشتی
industrial relations U روابط کارگر وکارفرما
day laborer U کارگر روز مزد
gandey dancer U کارگر راه اهن
grisette U دختر کارگر فرانسوی
building craftsman U کارگر ماهر ساختمانی
luggie U کارگر سنگ شکن
laundryman U کارگر لباسشوی مرد
horizontal labor mobility U تحرک افقی کارگر
he is short of hands U کارگر کافی ندارد
railroader U کارگر راه اهن
journey man U شاگرد یا کارگر روزمزد
inflow of labor U جریان ورود کارگر
brain worker U کارگر ذهنی روشنفکر
cordwainer U کارگر چرم ساز
blacklegs U کارگر اعتصاب شکن
proletarian U عضو طبقه کارگر
effectively U بطور موثر یا کارگر
blackleg U کارگر اعتصاب شکن
stevedore U کارگر بار انداز
stevedores U کارگر بار انداز
underutilization of labor U کم بهره گیری از کارگر
workmanlike U شایسته کارگر خوب
unskilled worker U کارگر غیر ماهر
unskilled worker U کارگر غیر متخصص
work people U کارگران طبقه کارگر
working paper U ورقهء استخدام کارگر
wright U کارگر سازنده نجار
navvy U کارگر کارهای خاکی
semi skilled worker U کارگر نیمه ماهر
navvy U کارگر غیر ماهر
navvies U کارگر کارهای خاکی
workmanly U شایسته کارگر خوب
navvies U کارگر غیر ماهر
submariner U کارگر زیر دریایی
proletarian U کارگر وابسته بکارگر
quarryman U کارگر معدن معدنچی سنگ کن
profit sharing U سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
profit-sharing U سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
dishwasher U کارگر طرفشو ماشین طرفشویی
barker U کارگر یا ماشینی که پوست میکند
agricultural labor productivity U بهره دهی کارگر کشاورزی
working classes U مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
working class U مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
roustabout U کارگر اسکله یا بندر گاه
dishwashers U کارگر طرفشو ماشین طرفشویی
take on U گرفتن کارگر هیاهو کردن
hewer U کارگر معدن زغال سنگ
to sweat workers U کارسخت ومزدکم دادن به کارگر
The working (middle,upper)class. U طبقه کارگر (متوسط بالا )
A bad workman always blames his tools. <proverb> U کارگر بد همیشه از وسایلش غیبجویى مى کند.
caucus U نمایندگان حزب کارگر درپارلمان یا انجمن
caucuses U نمایندگان حزب کارگر درپارلمان یا انجمن
findings U انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
finding U انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
spinner U عنکبوتی که تار می تند کارگر یاماشین نخ ریسی
work load U مقدارکاری که یک کارگر در زمان معین انجام میدهد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com