Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
block
U
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocked
U
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocks
U
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
senior
U
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors
U
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
stick bridge
U
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
handicap
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
free handicap
U
مسابقه با امتیاز تعادلی برای اسبها
match point
U
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
match points
U
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
set up
U
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
winter book
U
تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
point after touchdown
[یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
pockets
U
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pocket
U
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
rugby point
U
امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
hazards
U
امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
hazard
U
امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
hazarded
U
امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
hazarding
U
امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
handicaps
U
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicap
U
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
to come up to the stand
U
بمیزان یا پایه معین رسیدن
base on halls
U
گرفتن امتیاز با رسیدن به پایگاه نخست
card
U
امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
cards
U
امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
height delay
U
زمان تاخیر رسیدن هواپیمابارتفاع معین
current income
U
درامدیک دوره معین
finals
U
رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
final
U
رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
cooling-off periods
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period
U
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
time charter
U
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
division
U
دسته گروه اسبهای مسابقه معین
divisions
U
دسته گروه اسبهای مسابقه معین
failure
U
تعداد مشخص خطا در یک دوره زمان معین
failures
U
تعداد مشخص خطا در یک دوره زمان معین
hooligans
U
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligan
U
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
tug of war
U
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
target archery
U
مسابقه تیراندازی از فاصله معین با تیر و کمان
tour
U
یک دوره مسابقه
toured
U
یک دوره مسابقه
tours
U
یک دوره مسابقه
meetings
U
یک دوره مسابقه
meeting
U
یک دوره مسابقه
touring
U
یک دوره مسابقه
tournament
U
یک دوره مسابقه
series
U
یک دوره مسابقه
tournaments
U
یک دوره مسابقه
courses
U
مسیر مسابقه دوره اموزش
coursed
U
مسیر مسابقه دوره اموزش
course
U
مسیر مسابقه دوره اموزش
programs
U
مجموعه حرکات اسکیت باز برنامه مسابقه ها در یک روز در محل معین
program
U
مجموعه حرکات اسکیت باز برنامه مسابقه ها در یک روز در محل معین
campaing
U
شرکت دادن اسب در یک دوره مسابقه
break shot
U
نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد
checkpoints
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
check-points
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
checkpoint
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
billiard point
U
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
I am here for a language course
U
من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم.
cue
U
اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
cues
U
اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
shake bottle
U
بطری حاوی گویهای کوچک نمره دار برای تعیین شماره بازیگر بیلیارد
safety
U
بازی بیلیارد دفاعی که گویها را در جای نامناسبی برای حریف باقی می گذاردضامن تفنگ
pill pool billiard
U
بیلیارد کیسه دار با تعیین شماره گوی برای هر بازیگربا ژتون یا گویهای کوچک مخصوص
One point for you.
U
یک درجه امتیاز
[ بازی]
برای تو.
magic number
U
امتیاز لازم برای قهرمانی
try for point
U
تلاش برای کسب امتیاز
named airport of departure
U
فرودگاه معین برای حرکت
Grand Prix
U
یک دوره مسابقه بین المللی بین اسبهای سه ساله درفرانسه
Grands Prix
U
یک دوره مسابقه بین المللی بین اسبهای سه ساله درفرانسه
hand
U
تغییروضع و فرصت برای کسب امتیاز
boundary
U
6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
boundaries
U
6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
handing
U
تغییروضع و فرصت برای کسب امتیاز
to set measures to anything
U
برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
tc
U
اجاره دربست برای مدت معین
boomerangs
U
وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
boomeranged
U
وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
boomeranging
U
وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
boomerang
U
وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
wand shoot
U
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری برای زنان و 001 متری برای مردان با تیر و کمان
carried
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carrying
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
rugby point
U
3 امتیاز برای ضربه ازاد یاضربه پنالتی
rugby point
U
3 امتیاز برای رد کردن توپ از فراز دروازبا پا
carries
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carry
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
to settle an a
U
برای کسی مقر ری سالیانه معین کردن
applied
U
برای هدف معین بکار رفته کاربسته
unidirectional soldification
U
روشی برای رسیدن به موادتک بلوری
to affect something
[cultivate for effect]
U
کوشش کردن برای به نتیجه ای رسیدن
within reach of gunshot
U
کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
to make a r for something
U
برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
steal
U
از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
steals
U
از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
shut out
<idiom>
U
مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
par
U
حساب امتیاز استاندارد برای هر بخش از بازی گلف
time charter
U
اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
bar mitzvahs
U
جشنی که برای رسیدن پسر باین سن بر پامیشود
bar mitzvah
U
جشنی که برای رسیدن پسر باین سن بر پامیشود
lay over
<idiom>
U
به مکانی درراه رسیدن برای مدتی ماندن
to strain
U
کوشش سخت کردن
[برای رسیدن به هدف]
radar mile
U
زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
nurses
U
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nurse
U
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nursed
U
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
best ball
U
بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
rain check
<idiom>
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
blanketed
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blankets
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
so
U
علامتی برای معین کردن قابلیتهای فقط فرستادنی تجهیزات
blanket
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
tick mark
U
علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
for a language course
U
برای یک دوره زبان
boot
U
اجرای مجموعهای از دستورالعمل ها برای رسیدن به موقعیت مط لوب
throw one's weight around
<idiom>
U
ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
inning
U
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
code level
U
تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
pit board
U
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
signals
U
علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
assessed value
U
ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
running
U
مناسب برای مسابقه دو
He is a man who would stoop to anything .
U
آدمی است که بهر کاری تن می دهد ( برای رسیدن به هدفش )
shoot the gap
U
حمله بین محافظان خط برای رسیدن به توپدار یا پاس دهنده
in the short term
<adv.>
U
برای دوره کوتاه مدت
goal light
U
چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
hobbled
U
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobble
U
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbles
U
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
ratioing
U
کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
calling sequence
U
مجموعهای مشخص ازدستورالعمل و داده که برای فراخوانی یک ریزبرنامه معین ضروری است
bend allowance
U
فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
hopple
U
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbling
U
وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
to catch at something
U
برای رسیدن بچیزی وگرفتن ان کوشش کردن وبدان نزدیک شدن
distaff
U
فرموک
[وسیله ای برای رسیدن پشم و پنبه به روش سنتی و دستی]
genoa
U
بادبان عریض برای مسابقه
laughter
U
مسابقه اسان برای بردن
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
setup
U
توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
overtime
U
وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
holotype
U
نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
authorization to copy
U
اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
hybrid circuit
U
ترکیب مدارهای آنالوگ و دیجیتال در سیستم کامپیوتری برای رسیدن به هدف مخصوص
little brown jug
U
مسابقه یک مایلی برای اسبهای 3 سالهUrsa
race glass
U
دوربین ویژه برای تماشای مسابقه
to enrol
[oneself]
for a course
U
خود را برای دوره ای نام نویسی کردن
bridge
U
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridged
U
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridges
U
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
pert
U
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند
circularization
U
تصحیح مدار ماهواره برای رسیدن یا نزدیک شدن ان به دایره کامل در ارتفاع لازم
machines
U
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine
U
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machined
U
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
preparing
U
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
prepare
U
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
inspector
U
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
clutch start
U
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
prepares
U
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
to bar somebody from a competition
U
شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
inspectors
U
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
false attack
U
حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
the end sanctifies the means
U
خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
cooling-off periods
U
دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period
U
دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period
U
دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
provident fund
U
وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی
check point
U
نقطهای است برای زمانگیری قسمتی از مسابقه اتومبیلرانی
photo finish
U
استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
guns
U
اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات
solocross
U
مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
gun
U
اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات
time fire
U
مسابقه تیراندازی با محدودبودن زمان 02 ثانیه برای 5تیر
controlled airspace
U
قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
sergeanty
U
انجام خدمات مختلف در دوره ملوک الطوایفی برای تملک تیول
stocker
U
اتومبیل مسافرتی بدون تغییریا تغییرات جزئی برای مسابقه
standard bred
U
اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
power 0
U
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
saving
U
قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
experimental free handicap
U
دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
beats
U
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beat
U
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
lap money
U
جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
sedan
U
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
yaght club
U
باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
sedans
U
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
fly casting
U
مسابقه پرتاب طعمه مصنوعی بدون قلاب برای سنجش دقت
handicaps
U
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
handicap
U
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
lawn bowling point
U
یک امتیاز برای رساندن گوی خود به گوی جک نزدیکتر ازگوی حریف
to come in first
U
پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
zahn cup
U
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
underdistance
U
روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com