English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
it is particularly difficult U یک دشواری ویژه دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he is in the know U اطلاع ویژه دارد
chaplain U کشیشی که عبادتگاه ویژه دارد
chaplains U کشیشی که عبادتگاه ویژه دارد
idiosyncrasies U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
sea power U قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
to watch for certain symptoms U توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups U گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
speciality U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
laboriousness U دشواری
hardness U دشواری
inexplicability U دشواری
difficulties U دشواری
arduousness U دشواری
spinosity U دشواری
difficulty U دشواری
thick and thin U در دشواری وسهولت
item difficulty U دشواری پرسش
gravity U دشواری وضع
node U دشواری برامدگی
dysphasia U دشواری در سخن
difficulty index U شاخص دشواری
smooth <adj.> U بدون دشواری
nodes U دشواری برامدگی
oppressiveness U جفا کاری دشواری
to fall on one's legs U از دشواری رها شدن
unreturnable U دشواری در بازگردانی توپ
to pull off U باوجود دشواری انجام دادن
to be in a nice [pretty] pickle <idiom> U بدجور در وضعیت دشواری بودن [اصطلاح روزمره]
to turn the corner <idiom> U بهبود یافتن پس از گذشت مرحله دشواری یا بحرانی [اصطلاح روزمره]
praetorial U متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
special U ویژه
specifics U ویژه
special character U ویژه
priviege U حق ویژه
specific U ویژه
expresses U ویژه
particulars U ویژه
idiocrasy U ویژه
adhoc U ویژه
specialists U ویژه گر
specialist U ویژه گر
particular U ویژه
prerogative U حق ویژه
nett U ویژه
peculiar U ویژه
nets U ویژه
net U ویژه
expert U ویژه گر
paticular U ویژه
experts U ویژه گر
specially U ویژه
expressing U ویژه
expressed U ویژه
express U ویژه
extra special U ویژه
prerogatives U حق ویژه
special <adj.> U ویژه
specific humidity U نم ویژه
extra <adj.> U ویژه
privilege U حق ویژه
specific weight U وزن ویژه
specific donor U دهنده ویژه
lingo U زبان ویژه
specific weight U سنگینی ویژه
specific drawdown U افت ویژه
species specific U نوع- ویژه
specific cost U هزینه ویژه
characteristically U نشان ویژه
lingoes U زبان ویژه
specialises U ویژه گری
specialising U ویژه گری
specific heat U گرمای ویژه
specialize U ویژه گری
specializes U ویژه گری
specific lattice U شبکه ویژه
specializing U ویژه گری
specific resistance U مقاومت ویژه
specific rotation U چرخش ویژه
specific viscosity U گرانروی ویژه
specific volume U حجم ویژه
specific heat U دمای ویژه
specific humidity U رطوبت ویژه
dead weight U ویژه وزن
preceptorial U ویژه اموزگاری
prerogatived U دارای حق ویژه
proper function U ویژه تابع
proper volume U ویژه حجم
life guard U هنگ ویژه
quantum state U ویژه حالت
particular lien U حق حبس ویژه
lacrimal U ویژه اشک
lachrymal U ویژه اشک
regiospecific U جهت ویژه
relative density U گرانی ویژه
physiologist U ویژه گر فیزیولوژی
physiologists U ویژه گر فیزیولوژی
praetorian guard U گارد ویژه
dead weights U ویژه وزن
penologist U ویژه گر کیفرشناسی
garb U پوشاک ویژه
monograph U ویژه نگاشت
experts U ویژه کار
expert U ویژه کار
monographs U ویژه نگاشت
net profit U سود ویژه
monocular U ویژه یک چشم
monkish U ویژه راهبان
labeled cargo U کالای ویژه
special character U دخشه ویژه
specialty U ویژه گری
special deposits U سپردههای ویژه
special drawing right U حق برداشت ویژه
special drawing rights U حق برداشت ویژه
special duty U کار ویژه
characteristic U نشان ویژه
special party U گروه ویژه
special passport U پاسپورت ویژه
special symbol U نماد ویژه
special case U مورد ویژه
special bastard U حرامزاده ویژه
special agreement U قرارداد ویژه
resistivity U مقاومت ویژه
kink U ویژه گی فرریز
indicium U نشانه ویژه
self weight U ویژه وزن
specialist U ویژه کار
singular matrix U ماتریش ویژه
singular matrix U ماتریس ویژه
special verdict U تصمیم ویژه
stalling U لژ جایگاه ویژه
lineaments U نشان ویژه
specific gravity U گرانی ویژه
specialists U ویژه کار
prerogative U حق یا امتیاز ویژه
prerogative U دارای حق ویژه
prerogatives U دارای حق ویژه
specific gravities U گرانی ویژه
lineament U نشان ویژه
idiom U زبان ویژه
prerogatives U حق یا امتیاز ویژه
bylaw U قانون ویژه
byelaw U قانون ویژه
body guard U هنگ ویژه
acoustician U ویژه گر اواشنود
idioms U تعبیر ویژه
idioms U زبان ویژه
idiom U تعبیر ویژه
specialities U ویژه گری
extraordinary meeting U نشست ویژه
booths U جای ویژه
booth U جای ویژه
standing orders U اوامر ویژه
standing order U اوامر ویژه
zoologist U ویژه گرجانورشناسی
versions U شرح ویژه
version U شرح ویژه
special session U نشست ویژه
speciality U ویژه گری
nutritionist U ویژه گر تغذیه
nutritionists U ویژه گر تغذیه
juvenile U ویژه نو جوانان
juveniles U ویژه نو جوانان
rarely U بااستادی ویژه
characteristics U نشان ویژه
neurologist U ویژه گر اعصاب
characteristic root U ویژه مقدار
proper value U ویژه مقدار
conizance U نشان ویژه
trait U نشان ویژه
traits U نشان ویژه
(not one's) cup of tea <idiom> U علاقه ویژه
specialization U ویژه کاری
specialization U ویژه گری
special effects U جلوههای ویژه
gastronomist U ویژه گرخوراک
ecotype U بوم ویژه
favourite or vor U ویژه مخصوص
eigenvalue U ویژه مقدار
electrical resistivity U مقاومت ویژه
endemical U ویژه یک قوم
equity capital U ارزش ویژه
extra equipment U متعلقات ویژه
eigenfunction U ویژه تابع
stall U لژ جایگاه ویژه
capital U ارزش ویژه
characteristic function U ویژه تابع
morbid U ویژه ناخوشی
speleologist U ویژه گر غارشناسی
specific yield U ابدهی ویژه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com