English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
double space U یک خط درمیان نوشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
photodigital memory U سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
scrawls U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawl U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawling U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
write protect U غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
encipher U برمز نوشتن رمز نوشتن
to a. letter U روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
tween U درمیان
altern U یک درمیان
twixt U درمیان
midst U درمیان
betwixt U درمیان
alternates U یک درمیان
amid U درمیان
alternated U یک درمیان
amidst U درمیان
alternate U یک درمیان
between U درمیان
in between U درمیان
DVD U درایو دیسک DVD که به کاربر امکان نوشتن , پاک کردن و نوشتن مجدد داده روی دیسک DVD میدهد
interjected U درمیان انداختن
encloses U درمیان گذاشتن
Among the people . U درمیان مردم
Every three days . U سه روز درمیان
Every other day . On alternate days . U یکروز درمیان
enclose U درمیان گذاشتن
interjecting U درمیان انداختن
interlucent U درمیان درخشنده
amidships U درمیان کشتی
amid ships U درمیان کشتی
triple space U دو خط درمیان کردن
d. about U یک روز درمیان
enclosing U درمیان گذاشتن
affiliate U درمیان خودپذیرفتن
affiliated U درمیان خودپذیرفتن
affiliates U درمیان خودپذیرفتن
interjects U درمیان انداختن
every other day U یک روز درمیان
among U درمیان درزمرهء
every other d. U یک روز درمیان
interject U درمیان انداختن
affiliating U درمیان خودپذیرفتن
to stand across the road U درمیان جاده ایستادن
cross file U یک درمیان در دو جهت قراردادن
midship U واقع درمیان کشتی
mediate U درمیان واقع شدن
medially U چنانکه درمیان باشد
mediates U درمیان واقع شدن
adopts U درمیان خود پذیرفتن
mediated U درمیان واقع شدن
adopting U درمیان خود پذیرفتن
across U ازاین سو بان سو درمیان
mediating U درمیان واقع شدن
adopt U درمیان خود پذیرفتن
alternates U یک درمیان امدن متناوب
alternated U یک درمیان امدن متناوب
alternate U یک درمیان امدن متناوب
break in U درمیان صحبت کسی دویدن
epenthesis U الحاق حرفی درمیان کلمه
mediating U واقع درمیان غیر مستقیم
storage interleaving U درمیان انباره جای دادن
epizootic U منتشر شونده درمیان جانوران
break-in U درمیان صحبت کسی دویدن
mediate U واقع درمیان غیر مستقیم
in- U :درمیان گذاشتن جمع کردن
pierglass U اینه قدی درمیان دوپنجره
mediated U واقع درمیان غیر مستقیم
intermediate U درمیان اینده مداخله کننده
mediates U واقع درمیان غیر مستقیم
interscholastic U واقع شونده درمیان اموزشگاه ها
in U :درمیان گذاشتن جمع کردن
break-ins U درمیان صحبت کسی دویدن
ruderal U روینده درمیان مواد پوسیده وفاسد
to get in a word edgeways U سخنی درمیان حرف ادم پرگوپراندان
bass viol U ویالن بزرگ بم که درمیان زانوهاگذاشته شود
to run the gauntlet U درمیان دوردیف ازمردم گرفتارشدن وازدوسوازاردیدن
to put in U درمیان اوردن نقل قول کردن
extensiontable U میزی که میتوان دوطرف انراکشیدوقسمتی درمیان ان گذاشت
endobiotic U زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
intercurrent U مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
triggerman U ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
intervale U پارچهای از زمین پست درمیان تپههای یا در کناررودها
intra U پیشوند بمعنی در داخل ودرتوی و در درون و درمیان
pyrenran U وابسته به کوهای PYRENEES درمیان فرانسه و اسپانی
erasable U قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
he dose not know how to write U نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
intercurreace U مداخله وقوع درمیان ورود یک ناخوشی درناخوشی دیگر
quadrages imal U وابسته به چله روزه وپرهیزکه درمیان نصارامعمول است
canoness U زنی که درمیان جامعه مذهبی یادانشکدهای با سایراهل ان زندگی کند
to knit peace between nations U ملت هاراباهم اشتی دادن صلح درمیان ملل منعقدکردن
gofer U کلوچهای که درمیان دواهن بشکل شان عسل میپزندوهمان شکل رابر
water plate U بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
gophers U کلوچهای که درمیان دواهن بشکل شان عسل میپزندوهمان شکل رابر
bran pie U فرف بزرگ پراز سبوس که اسباب بازیهایی درمیان ان پنهان می کنند
gofers U کلوچهای که درمیان دواهن بشکل شان عسل میپزندوهمان شکل رابر
pt down U نوشتن
inscribes U نوشتن
inscribing U نوشتن
scrawl U بد نوشتن
scrawled U بد نوشتن
scrawling U بد نوشتن
inscribed U نوشتن
penning U نوشتن
inscribe U نوشتن
indite U نوشتن
pen U نوشتن
penned U نوشتن
scrawls U بد نوشتن
pens U نوشتن
write U نوشتن
put down <idiom> U نوشتن
to drive a pen or quill U نوشتن
superscrible U نوشتن
to set down U نوشتن
set down U نوشتن
to reduce to writing U نوشتن
writes U نوشتن
scribble U بد نوشتن
to put down U نوشتن
scribbling U بد نوشتن
scribbles U بد نوشتن
scribbled U بد نوشتن
write head U هد نوشتن
annotating U یادداشت نوشتن
tables U در فهرست نوشتن
commentate U تقریظ نوشتن
annotated U حاشیه نوشتن
annotating U حاشیه نوشتن
annotates U تفسیر نوشتن
annotates U یادداشت نوشتن
write head U نوک نوشتن
annotating U تفسیر نوشتن
scroll U کتیبه نوشتن
wirte only U تنها نوشتن
autographs U دستخط نوشتن
autographing U دستخط نوشتن
autographed U دستخط نوشتن
scribbled U باشتاب نوشتن
write out U به تفصیل نوشتن
autograph U دستخط نوشتن
commentating U تقریظ نوشتن
allegorize U تمثیل نوشتن
programs U برنامه نوشتن
program U برنامه نوشتن
list U در فهرست نوشتن
table U در فهرست نوشتن
commentated U تقریظ نوشتن
scrolls U کتیبه نوشتن
commentates U تقریظ نوشتن
note U نت موسیقی نوشتن
editorialized U سرمقاله نوشتن
editorialize U سرمقاله نوشتن
editorialising U سرمقاله نوشتن
editorialises U سرمقاله نوشتن
editorialised U سرمقاله نوشتن
write-off U زود نوشتن
itemizing U به اقلام نوشتن
preamble U مقدمه نوشتن
editorializing U سرمقاله نوشتن
write off U زود نوشتن
scribble U باشتاب نوشتن
notes U نت موسیقی نوشتن
noting U نت موسیقی نوشتن
tabling U در فهرست نوشتن
write up U به تفصیل نوشتن
write-up U به تفصیل نوشتن
write-ups U به تفصیل نوشتن
enlist U درفهرست نوشتن
enlisting U درفهرست نوشتن
preambles U مقدمه نوشتن
itemizes U به اقلام نوشتن
annotated U یادداشت نوشتن
annotated U تفسیر نوشتن
itemised U به اقلام نوشتن
annotates U حاشیه نوشتن
prose U نثر نوشتن
penmanship U طرز نوشتن
write-offs U زود نوشتن
scribbles U باشتاب نوشتن
itemises U به اقلام نوشتن
annotate U تفسیر نوشتن
itemising U به اقلام نوشتن
preface U دیباچه نوشتن
prefaced U دیباچه نوشتن
itemized U به اقلام نوشتن
prefaces U دیباچه نوشتن
prefacing U دیباچه نوشتن
itemize U به اقلام نوشتن
annotate U حاشیه نوشتن
annotate U یادداشت نوشتن
scribbling U باشتاب نوشتن
editorializes U سرمقاله نوشتن
rewrote U باز نوشتن
invoicing U فاکتور نوشتن
tablet U بر لوح نوشتن
tablets U بر لوح نوشتن
inscroll U در طومار نوشتن
rewrites U دوباره نوشتن
poetize U شعر نوشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com