Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
billionth
U
یک تقسیم بر هزار میلیون
billionths
U
یک تقسیم بر هزار میلیون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
milliard
U
هزار میلیون
kilomegacycle
U
هزار میلیون چرخه
gigabyte
U
یک هزار میلیون بابت
g
U
در معنای یک هزار میلیون
gigahertz
U
فرکانس یک هزار میلیون سیکل در ثانیه
gigaflop
U
یک هزار میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
terabyte
U
یک هزار گیگا بایت یا یک میلیون مگا بایت داده
mflops
U
یک میلیون عملیات ممیز شناور در ثانیه یک میلیون عملکرد با ممیزشناور در ثانیه Per Operation FloatingPoint illion
storage
U
فضای ذخیره سازی داده که بیشتر از یک میلیون میلیون بیت داده میتواند ذخیره کند
t
U
درمعنای ^ , یک میلیون میلیون
Loo sanpra
U
[منطقه ای در چین که در آن یک فرش کوچک در ابعاد یک متر در یک متر با رنگ های قرمز، زرد، سیاه و آبی به دست آمده است و عمری بین هزار و هفتصد پانزده تا دو هزار و دویست و نود سال دارد.]
divisor
U
عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous
U
تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
vernier
U
درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
baseband
U
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base band
U
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
milfoil
U
بومادران هزار برگ هزار برگ
trellis coding
U
روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
subdivided
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdividing
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
sector
U
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sectors
U
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
million
U
میلیون
millions
U
میلیون
crore
U
ده میلیون
m
U
یک میلیون
mega
U
میلیون
megahertz
U
میلیون هرتز
megawatts
U
یک میلیون وات
megawatt
U
یک میلیون وات
megabit
U
میلیون ذره
megabit
U
میلیون بیت
megabyte
U
میلیون بایت
megacycle
U
میلیون چرخه
megacycle
U
یک میلیون دور
To scuffle through a job.
U
سر به میلیون می زند
megacycle
U
یک میلیون دوردر دقیقه
mips
U
یک میلیون دستورالعمل درثانیه
octillion
U
توان هشتم میلیون
million instructions per second
U
میلیون دستورالعمل در ثانیه
mb
U
یک میلیون بایت egaByte
f
U
معدل یک هزارم یک میلینیوم میلیون
parts per million
[ppm]
U
بخش در میلیون
[فیزیک]
[شیمی]
PB
U
یک quadrilloion بایت چهار میلیون
mhz
U
یک میلیون سیکل در ثانیه egaHertz
megatons
U
جنگ افزاری با قدرت یک مگاتن یا یک میلیون تن تی ان تی
megaton
U
جنگ افزاری با قدرت یک مگاتن یا یک میلیون تن تی ان تی
megaflop
U
یک میلیون عملیات ممیزشناور در ثانیه مگافلاپ
m
U
علامت اختصاری مگا به معنای یک میلیون
I wI'll give him credit for a mI'llion tomans . He is good for a mI'llion tomans .
U
پیش من تا یک میلیون تومان محل ( اعتبار) دارد
mhz
U
اندازه فرکانس معادل یک میلیون سیکل در ثانیه
A million is 1 with 6 zeros
[noughts]
after it.
U
یک میلیون عدد یک با شیش تا صفر پشتش است.
[ریاضی]
There are ine milion book (volumes)in this library.
U
دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
multiped
U
هزار پا
millions
U
هزار در هزار
milliped
U
هزار پا
million
U
هزار در هزار
labyrinthine fret
U
هزار تو
thousands
U
هزار
thousand
U
هزار
myriads
U
ده هزار
myriad
U
ده هزار
ten thousand
U
ده هزار
mil
U
هزار
milleped
U
هزار پا
one thousand
U
یک هزار
thousandths
U
یک هزار
per mil
U
در هزار
per mill
U
در هر هزار
per mill
U
در هزار
thousandth
U
یک هزار
chiliad
U
هزار ساله
chiliad
U
هزار عدد
diplopodous
U
دارای هزار پا
tonne
U
هزار کیلوگرم
thousand and one
U
هزار ویک
myriapoda
U
هزار پایان
kilograms
U
هزار گرم
kilogrammes
U
هزار گرم
thou
U
یک هزار دلار
kilocycle
U
هزار چرخه
kilogram
U
هزار گرم
tonnes
U
هزار کیلوگرم
bimillenary
U
دو هزار ساله
several thousands
U
چندین هزار
millennia
U
هزار سال
myriameter
U
ده هزار متر
myrialitre
U
ده هزار لیتر
grand
U
هزار دلار
kilos
U
هزار گرم
kilo
U
در معنای یک هزار
kilo
U
معادل هزار
kilo
U
هزار گرم
grandest
U
هزار دلار
spline
U
هزار خار
myriametre
U
ده هزار متر
grander
U
هزار دلار
kilometre
U
هزار متر
millepore
U
هزار سوراخ
kilometres
U
هزار متر
millenniums
U
هزار سال
myriagram
U
ده هزار گرم
millennium
U
هزار سال
kilos
U
در معنای یک هزار
kilos
U
معادل هزار
kilometers
U
هزار متر
polypody
U
هزار پایی
supernovas
U
ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
supernovae
U
ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
supernova
U
ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
hectares
U
ده هزار متر مربع
two thousand tonner
U
کشتی دو هزار تنی
omasum
U
هزار لاخئذقث خق ذثق
millenium
U
دوره هزار ساله
metric ton
U
تن متریک یا تن هزار کیلویی
kilobaud
U
هزار بیت در ثانیه
millennial
U
جشن هزار ساله
yarrow
U
بومادران هزار برگ
kilos
U
هزار بیت داده
k
U
نشانه بیان یک هزار
gigacycle
U
هزار میلیارد چرخه
kilohertz
U
هزار سیکل در یک ثانیه
To take ones leave .
U
هزار تومان کم آورده ام
kilo
U
هزار بیت داده
hectare
U
ده هزار متر مربع
kips
U
هزار دستورالعمل درثانیه
Kbit
U
معادل هزار بایت
it was valued at rials 000
U
پنج هزار ریال قیمت شد
millenial
U
وابسته به دوره هزار ساله
kilos
U
فرکانس هزار سیکل در ثانیه
kilo
U
فرکانس هزار سیکل در ثانیه
I have all kinds of problems.
U
هزار جور گرفتار ؟ دارم
I am inundated with work.
U
هزار جور کارسرم ریخته
This is only one instance out of many .
U
این یک مورداز هزار تا است
to die a thousand deaths
U
هزار مرگ و میر مردن
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why?
U
میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
super-
U
پیشرفت در سیستم نمایش گرافیکی استاندارد VGAکه renolution تا x پیکسل با میلیون ها رنگ را ممکن می سازد
vga
U
پیشرفت سیستم نمایش گرافیکی VGA استاندارد که امکان renolation تا x پیکسل با میلیون ها رنگ میدهد
puff paste
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
millenarian
U
معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
kilovoltage
U
نیروی برق برحسب هزار ولت
millenarianism
U
اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح
puff pastry
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
flaky pastry
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
phyllo (pastry)
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
The losses run into hundreds of thousands.
U
خسارات بالغ به صدها هزار می شوند.
it was valued at rials 000
U
پنج هزار ریال بهابران گذاردند
WWW
U
مجموعهای از میلیون ها وب سیلت و صفحات وب که با هم بخشی از اینترنت را تشکیل می دهند که اغلب اوقات توسط کاربر استفاده می شوند
the hall seats one thousand
U
تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
postmillenarian
U
معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
postmillennialist
U
معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
Analogical architecture
U
[معماری بومی ایتالیا در سال هزار و نهصد و هفتاد]
premillennial
U
وابسته بظهور ثانوی عیسی قبل از هزار سال
angstrom
U
واحد اندازه گیری معادل با یک هزار میلیونیوم متر
kiloton weapon
U
جنگ افزار اتمی که قدرت انفجاران برابر هزار تن تی ان تی است
mass storage
U
سیستم ذخیره داده که بیشتر از یک میلیون بیت داده را نگهداری میکند
m
U
مگابیت در ثانیه . تعداد میلیون بیتهای ارسالی در ثانیه
Kbyte
U
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا معادل هزار بایت
Jehovah's Witnesses
U
دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
kb
U
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
kilo
U
هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilos
U
هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilos
U
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilo
U
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
the early bird catches the worm
<proverb>
U
کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
it is a thousand pities
U
جای هزار افسوس است مایه بسی تاسف است
capital ship
U
کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
dispensations
U
تقسیم
dispensation
U
تقسیم
graduator
U
خط تقسیم کن
apportionment
U
تقسیم
repartition
U
تقسیم
admensuration
U
تقسیم
admeasurement
U
تقسیم
divisions
U
تقسیم
division
U
تقسیم
cleavages
U
تقسیم
allotments
U
تقسیم
branch
U
تقسیم
allotment
U
تقسیم
allocating
U
تقسیم
distributions
U
تقسیم
dealing
U
تقسیم
allocates
U
تقسیم
branches
U
تقسیم
distribution
U
تقسیم
sharing
U
تقسیم
allocate
U
تقسیم
cleavage
U
تقسیم
kabal
U
قبال
[نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
meiosis
U
تقسیم سلولی
partings
U
تقسیم تجزیه
give-and-take
<idiom>
U
تقسیم کردن
to share out
U
تقسیم کردن
separates
U
تقسیم کردن
aminister
U
تقسیم کردن
clastic
U
تقسیم شونده
load distribution
U
تقسیم بار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com