English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 24 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
attachT U یکی از اعضاء سفارتخانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
councillor of legation U مستشار سفارتخانه
councillor of embassy U مستشار سفارتخانه
councillor at ministry U مشاور یامستشار سفارتخانه
demarche U ازطریقی غیر از سفارتخانه خود
privates U اعضاء تناسلی
staffs U اعضاء هیئت
staff U اعضاء هیئت
staffed U اعضاء هیئت
acolous U فاقد اعضاء
private U اعضاء تناسلی
plenaries U شامل تمام اعضاء
plenary U شامل تمام اعضاء
functional U وابسته به وفایف اعضاء وفیفهای
physiologic U وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
anaphrodisia U داروهای فلج کنندهء اعضاء تناسلی
homogonous U دارای اعضاء تولید مثل متشابه
physiological U وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
All members are entitled to use the swimming pool. U همه اعضاء حق دارند از استخر شنا استفاده نمایند
spoils system U سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
heterology U عدم تجانس بین اعضای مختلف ناهمگنی اعضاء ازلحاظ ساختمانی
embassy U سفیرکبیر و اعضای سفارتخانه شهر محل اقامت سفیر بنایی که سفیر در ان اقامت دارد
embassies U سفیرکبیر و اعضای سفارتخانه شهر محل اقامت سفیر بنایی که سفیر در ان اقامت دارد
misdirection U در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com