English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 65 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
All of a sudden , he turned up in Europe . U یکدفعه سر از اروپا درآورد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Better face in danger once than to be always in da. <proverb> U مرگ یکدفعه شیون یکدفعه.
european essembly U مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
european monetary agreement U موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
european unclear a energy agency U اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
e c e U کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
enmasse U یکدفعه
She shot up last year . U پارسال یکدفعه قد کشید
The guy vanished into thin air . U طرف یکدفعه غیبش زد
I've got the munchies. U یکدفعه احساس گرسنگی میکنم.
to snap U یکدفعه عصبانی شدن و داد زدن
I bought the bicycle on impulse . U یکدفعه زد بکله ام واین دوچرخه راخریدم
to have the munchies for something U یکدفعه هوس چیزی [غذایی] را کردن
to snap at someone U یکدفعه سر کسی [با عصبانیت] داد زدن
to go cold turkey U یکدفعه اعتیادی را ترک کردن [روانشناسی] [پزشکی]
to turn on the waters U یکدفعه شروع به گریه کردن [اصطلاح روزمره]
to quit something cold turkey U چیزی را یکدفعه ترک کردن [مانند سیگار یا الکل]
The doctors cannot understand why I am suddenly so well again. U پزشکان نمیتونن تشخیص بدهند که چرا حال من یکدفعه خوب شد.
occident U اروپا
europa U اروپا
European Union [EU] U اتحادیه اروپا
european essembly U مجلس اروپا
he was ordered to europe U او مامور اروپا شد
Europe U قاره اروپا
e r p U برنامه ترمیم اروپا
european monetary fund U صندوق پولی اروپا
Nordic U وابسته به شمال اروپا
missel U یکجور باسترک در اروپا
Flemish Mannerism U انقلاب شمال اروپا
European Currency Unit U سبد ارزی اروپا
Common Market U جامعه اقتصادی اروپا
the concert of europe U دول متوافق اروپا
to e. carpets to the europe U فرش به اروپا فرستادن
I have visited Europe time and again. بارها اروپا را دیده ام.
u.f.a cup U جام اتحادیه باشگاههای اروپا
european academic research network U شبکه پژوهشی دانشگاهی اروپا
sabot U کفش چوبی روستاییان اروپا
europian championship U وزنه برداری قهرمانی اروپا
The rise in prices in the European markets. U ترقی قیمتها دربازارهای اروپا
EEC U مخفف جامعهی اقتصادی اروپا
european community competition rules U مقررات رقابت در جامعه اروپا
organization for european economic coopr U سازمان همکاری اقتصادی اروپا
e c s c (european coal & steel commissio U جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
How long wI'll you stay in Europe ? U چند وقت اروپا می مانید ؟
hallstatt U وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
golden shoe U بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
a ban from flying in the EU U قدغن پرواز در [منطقه] اتحادیه اروپا
tench U ماهی گول اب شیرین اروپا واسیا
Of this amount Europe's share is 20 percent. U از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
estonian U اهل جمهوری سابق استونی درشمال اروپا
shad U شاه ماهی خوراکی اروپا وشمال امریکا
e r p U جهت کمک به توسعه اقتصادی کشورهای اروپا
bengal cottage U [باغچه ای با دیوارهای کاهگلی در اواسط قرن نوزده اروپا]
Expressionism U [جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
reindeer U گوزن شمالی وابسته بدوران کهنه سنگی اروپا
gadwall U اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
concert of europe U اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
Ditterling U [تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
Common Market U بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
e r p U اجرا کرد وکمکهایی که در چهارچوب این برنامه به اروپا شدبیشتر کمکهای مارشال نامیده می شوند
e f t a (european free trade association U اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
Roman law U مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است
baltic U دریای بالتیک در شمال اروپا وابسته به بالتیک
european cup winner cup U جام برندگان جام اروپا
european atomic energy community U جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com