English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I bought the bicycle on impulse . U یکدفعه زد بکله ام واین دوچرخه راخریدم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Better face in danger once than to be always in da. <proverb> U مرگ یکدفعه شیون یکدفعه.
Have you gone out of your mind ? U مگر بکله ات زده ؟
The field is wide open . It is up to you to take up the challenge . U بیا این گوی واین میدان
enmasse U یکدفعه
She shot up last year . U پارسال یکدفعه قد کشید
The guy vanished into thin air . U طرف یکدفعه غیبش زد
All of a sudden , he turned up in Europe . U یکدفعه سر از اروپا درآورد
I've got the munchies. U یکدفعه احساس گرسنگی میکنم.
to snap at someone U یکدفعه سر کسی [با عصبانیت] داد زدن
to snap U یکدفعه عصبانی شدن و داد زدن
to have the munchies for something U یکدفعه هوس چیزی [غذایی] را کردن
to go cold turkey U یکدفعه اعتیادی را ترک کردن [روانشناسی] [پزشکی]
to turn on the waters U یکدفعه شروع به گریه کردن [اصطلاح روزمره]
to quit something cold turkey U چیزی را یکدفعه ترک کردن [مانند سیگار یا الکل]
The doctors cannot understand why I am suddenly so well again. U پزشکان نمیتونن تشخیص بدهند که چرا حال من یکدفعه خوب شد.
trusts U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusted U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trust U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
carts U دوچرخه
bikes U دوچرخه
cart U دوچرخه
bike U دوچرخه
carting U دوچرخه
carted U دوچرخه
bicycle دوچرخه
bicycles U دوچرخه
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
two wheel tractor U تراکتور دوچرخه
cyclists U دوچرخه سوار
push bike U دوچرخه پایی
velocipede U دوچرخه پایی
bicycle U دوچرخه پایی
tandem U دوچرخه دونفری
cabriolet U درشکه دوچرخه
bicycles U دوچرخه پایی
push bikes U دوچرخه پایی
hansoms U درشکه دوچرخه
tandems U دوچرخه دونفری
cycling U دوچرخه سواری
folding bicycle U دوچرخه تاشو
cyclist U دوچرخه سوار
hansom U درشکه دوچرخه
bicyclist U دوچرخه سوار
cycle track U راه دوچرخه رو
cartwright's shop U دوچرخه سازی
buglet U بوق دوچرخه
biker U دوچرخه سوار
bicycle pump U تلمبه دوچرخه
bicycle path U راه دوچرخه رو
bicycle kick U پای دوچرخه
motor-assisted pedal cycle [British English] U دوچرخه موتوردار
handle bar U دسته دوچرخه
caisson U ارابه دوچرخه
to ride a bicycle U دوچرخه سواری کردن
full-suspension bike U دوچرخه کاملا معلق
bicycle U دوچرخه سواری کردن
to go by bicycle U دوچرخه سواری کردن
bicycles U دوچرخه سواری کردن
bike U مخفف bicycle دوچرخه
bicycle path U مسیر دوچرخه سواری
bikes U مخفف bicycle دوچرخه
gearwheel U چرخ رکاب دوچرخه
motor cycle U دوچرخه موتوردار موتورسیکلت
shay U درشکه دوچرخه دونفره
velodrome U پیست دوچرخه سواری
wheelsman U دوچرخه سوار شراعبان
to walk a bicycle U دوچرخه را با دست بردن
wheelman U دوچرخه سوار شراعبان
fixie bicycle [fixie , one-gear bike without brakes] U دوچرخه تک دنده [با چرخ آزاد]
She wobbled on her bike. U او [زن] روی دوچرخه خود می لرزید.
stage race U مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
to hop on your bicycle U روی دوچرخه خود جهیدن
motor paced U حرکت اتومبیل جلو دوچرخه
peloton U گروه دوچرخه سواران جادهای
tilbury U درشکه روباز سبک دوچرخه
To dismount from a horse(bicycle). U از اسب ( دوچرخه وغیره ) پایین آمدن
ralliear U یکجور گردونه سبک دوچرخه وچهارنفری
trailer U یدک دوچرخه یاسه چرخه یاواگن
It was wrong of you to take the bicycle . U کار غلطی کردی که دوچرخه را برداشتی
to bike U دوچرخه سواری کردن [اصطلاح روزمره]
australian pursuit U مسابقه تعقیبی 8 نفره دوچرخه سواری
cyclo cross U مسابقه دوچرخه درمسیرهای شیبدار و ناهموار
trailers U یدک دوچرخه یاسه چرخه یاواگن
point race U مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
fixed-gear bicycle U دوچرخه دنده ثابت [بدون چرخ آزاد]
italian pursuit U مسابقه تعقیبی تیمی دوچرخه سواری از 2 تا 5 نفر
banking track U انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
He fell off his bike and bruised his knee. U او [مرد] از دوچرخه افتاد و زانویش کوفته [کبود] شد.
I'm saving up for a new bike. U من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
pursuits U مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
pursuit U مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
madison U مسابقه دوچرخه سواری استقامت 6 روزه بین 2 تیم
burn off U خسته کردن رقیب باگرفتن سرعت اولیه دوچرخه
kermesse U مسابقه دوچرخه سواری 3 تا5 مایل در شهر و خارج
dog cart U یکجورگردونه دوچرخه که کرسیهای ان پشت بپشت گذاشته شده وبرای
golf cart U گاری دوچرخه برای حمل وسایل بازیگران در زمین گلف
suck wheels U رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
wheel sucker U دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
sag wagon U وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
miss and out U مسابقه دوچرخه سواری بین 3 نفر یا بیشتر که نفر اخرحذف میشود
banked track U پیست اتومبیلرانی با انحنای برجسته پیست انحناداربرجسته دوچرخه سواری
Tune in tomorrow when we'll be exploring what things to look for in a bike computer. U کانالتان را فردا [به این برنامه] تنظیم کنید وقتی که ما بررسی می کنیم به چه چیزهایی درکامپیوتر دوچرخه توجه کنیم.
Now that it's summer the thing to do would be to use the bicycle to commute to work. U حالا که تابستان است کاری که می توان کرد این است که از دوچرخه برای رفت و آمد به سر کاراستفاده کرد.
tour de france U مسابقه تور دو فرانس بمسافت 0004 کیلومتر در12 روز که دوچرخه سواران از کشورهای فرانسه بلژیک اسپانیا ایتالیا المان و سویس می گذرند و از سال 3091پایه گذاری شده و اغلب مسیرکوهستانی است
bell lap U زنگ اخرین دور مسابقه دوچرخه سواری صدای زنگ در اخرین دور دو
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com