Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
once
U
یکبار دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
again
باز
[یکبار دیگر]
Other Matches
semimonthly
U
دوهفته یکبار نشریه دو هفته یکبار
once in a whiled
U
یکبار
that once
U
همین یکبار
trimonthly
U
هر سه ماه یکبار
just for once
U
یکبار استثناء
sextan
U
6 روز یکبار
fortnight
U
هر دوهفته یکبار
Every now and then . Occassionally .
U
هر چند یکبار
sexennial
U
شش سال یکبار
throwaway
U
یکبار مصرف
TAN
[Transaction authentication number]
U
رمز یکبار مصرف
ever and anon
U
هرچندوقت یکبار
horary
U
هرساعت یکبار
fortnights
U
هر دوهفته یکبار
biyearly
U
دوسال یکبار
biweekly
U
دوهفته یکبار
this once
U
همین یکبار
from time to time
U
هرچندوقت یکبار
once
U
فقط یکبار
every now and then
U
هرچندوقت یکبار
triweekly
U
هر سه هفته یکبار
triennial
U
هر سه سال یکبار
write once read many
U
یکبار نویس
semiannual
U
شش ماه یکبار
monthly
U
ماهی یکبار
weeklies
U
هفتهای یکبار
weekly
U
هفتهای یکبار
quatrerly
U
سه ماه یکبار
for once
U
یکبار استثناء
septan
U
هفت وز یکبار
septennial
U
هفت سال یکبار
quinquennial
U
هر پنج سال یکبار
septennially
U
هفت سال یکبار
How often ?
U
چند وقت یکبار ؟
Wednesdays
U
هر چهار شنبه یکبار
trimensual
U
سه ماه یکبار رخ دهنده
quadrennial
U
چهار سال یکبار
Wednesday
U
هر چهار شنبه یکبار
octennially
U
هشت سال یکبار
quartan
U
چهار روز یکبار
sepennial
U
هفت سال یکبار
triennal
U
سه سال یکبار رخ دهنده
tertian
U
هرسه روز یکبار
chips
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
biannual
U
سالی دوبار دوسال یکبار
bidental
U
دوسال یکبار رخ دهنده دوساله
off and on
U
گاهی هرچند وقت یکبار
old wool
U
پشم یکبار مصرف شده
expendable packing
U
بسته بندی یکبار مصرف
sabbatic year
مرخصی هر هفت سال یکبار
sabbatical year
U
مرخصی هر هفت سال یکبار
She comes here at least once a week .
U
دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
needleful
U
نخی که یکبار درته سوزن میکنند
worm
U
چند بار بخوان یکبار بنویس
wormed
U
چند بار بخوان یکبار بنویس
worms
U
چند بار بخوان یکبار بنویس
Fortune Knocks at least once at everymans gate.
<proverb>
U
خوشبختى بالاخره یکبار در خانه هر کس را مى زند.
She comes here once in a blue moon .
U
سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
leet
U
دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
U
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
U
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered
U
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
casual labour
U
کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
open cycle reactor system
U
سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
shifted
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile
U
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say
U
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
trey
U
پیشوندیست بمعنی دارای سه قسمت وسه قسمتی وسه تایی وهرسه واحد یکبار
HTML
U
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
bimestrial
U
هر دوماه یکبار دوماه ادامه یابنده
typeover
U
توانایی یک چاپگر تماسی درضربه زدن بیش از یکبار به کاراکتر و در نتیجه ایجاد اثردرشت و برجستهای از ان روی نسخه چاپی تایپ روی مطلب
DVD
U
درایو دیسک DVD که به کاربر امکان نوشتن یکبار داده روی دیسک DVD میدهد
you hopped off safely once, little locust; you hopped off safely twice,little locust;The third time you are caught in a mans hand.
<proverb>
U
یکبار جستى ملخک, دو بار جستى ملخک, آخر بدستى ملخک.
alternative
U
شق دیگر
other
U
دیگر
furthers
U
دیگر
else
U
دیگر
further
U
دیگر
furthered
U
دیگر
he is no more
U
او دیگر
anymore
U
دیگر
furthering
U
دیگر
thence
U
دیگر
others
U
دیگر
again
U
دیگر
alternative
U
دیگر
alternatives
U
شق دیگر
no more
U
دیگر نه
from one another
<adv.>
U
از هم دیگر
from each other
<adv.>
U
از هم دیگر
of one another
<adv.>
U
از هم دیگر
of each other
<adv.>
U
از هم دیگر
alternatives
U
دیگر
one an other
U
یک دیگر
secus
U
از دیگر سو
another
U
دیگر
next
U
دیگر
what more do you want
U
دیگر چه می خواهید
scilicet
U
بعبارت دیگر
to wit
U
بعبارت دیگر
to be no more
U
دیگر نبودن
so muchthe worse
U
دیگر بدتر
the other two
U
دوتای دیگر
tother
U
بعدی دیگر
t' other
U
بعدی دیگر
yon
U
ان یکی دیگر ان
at a later period
U
در موقع دیگر
another
U
شخص دیگر
another
U
یکی دیگر
elsewhere
U
درجای دیگر
again
U
از طرف دیگر
It never occurred again.
دیگر رخ نداد.
my other books
U
کتابهای دیگر من
never more
U
هرگز دیگر
nevermore
U
هرگز دیگر
nevermore
U
دیگر ابدا
next year
U
سال دیگر
another guess
U
قسمتی دیگر
another guess
U
نوعی دیگر
other
U
نوع دیگر
others
U
نوع دیگر
variant
U
نوع دیگر
beside
U
ازطرف دیگر
shunts
U
به خط دیگر انداختن
shunted
U
به خط دیگر انداختن
aliunde
U
از منبع دیگر
elsewhere
U
نقطه دیگر
elsewhere
U
بجای دیگر
alternative unit
U
واحدهای دیگر
another day
U
یک روز دیگر
no more of that
U
بس است دیگر
none other than
U
هیچکس دیگر جز
on more
U
بار دیگر
otherwhere
U
جای دیگر
otherwhere
U
در مکان دیگر
otherwhile
U
گاه دیگر
otherwhile
U
وقت دیگر
otherworld
U
دنیای دیگر
on the other hand
U
ازطرف دیگر
about-faces
U
جهت دیگر
about-faces
U
سوی دیگر
about-face
U
جهت دیگر
about-face
U
سوی دیگر
about face
U
جهت دیگر
otherwhence
U
از جای دیگر
otherness
U
چیز دیگر
on the opposite side
U
در انسوی دیگر
on the other hand
U
از سوی دیگر
shunt
U
به خط دیگر انداختن
on the other part
U
از طرف دیگر
other people
U
مردم دیگر
othergates
U
جور دیگر
othergates
U
طور دیگر
otherguess
U
نوع دیگر
otherguess
U
جور دیگر
otherguess
U
بروش دیگر
otherguise
U
جور دیگر
about face
U
سوی دیگر
namely
<adv.>
U
به عبارت دیگر
to wit
<adv.>
U
به عبارت دیگر
videlicet
U
به عبارت دیگر
in fact
U
به عبارت دیگر
by the same token
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
over
U
بسوی دیگر
a horse of another colour
[different colour]
U
مطلبی دیگر
over-
U
بسوی دیگر
alternatively
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
not any more
U
دیگر نه
[بیشتر نه]
somewhere else
U
یک جای دیگر
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
on the other side
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
on the other hand
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
apart from that
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
by the same token
<adv.>
U
طور دیگر
apart from that
<adv.>
U
ازطرف دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
U
طور دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
U
ازطرف دیگر
by the same token
<adv.>
U
ازطرف دیگر
on the other hand
<adv.>
U
ازطرف دیگر
apart from that
<adv.>
U
طور دیگر
alternatively
<adv.>
U
طور دیگر
otherwise
<adv.>
U
ازطرف دیگر
on the other hand
<adv.>
U
طور دیگر
on the other side
<adv.>
U
طور دیگر
alternatively
<adv.>
U
از سوی دیگر
apart from that
<adv.>
U
از سوی دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
U
از سوی دیگر
by the same token
<adv.>
U
از سوی دیگر
on the other hand
<adv.>
U
از سوی دیگر
on the other side
<adv.>
U
از سوی دیگر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com