Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
for once
U
یکبار استثناء
just for once
U
یکبار استثناء
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
semimonthly
U
دوهفته یکبار نشریه دو هفته یکبار
exclusion
U
استثناء
exception
U
استثناء
exceptions
U
استثناء
unexceptionable
U
استثناء ناپذیر
excludable
U
قابل استثناء
divide exception
U
استثناء تقسیم
exemption
U
استثناء بخشودگی
reservations
U
قید استثناء
reservation
U
قید استثناء
as a special exception
<adv.>
U
بطور استثناء
by way of exception
U
بطور استثناء
there is no exception to that rule
U
ان قانون استثناء ندارد
make an exception
U
استثناء قائل شدن
An exception is ...
U
میان استثناء ... است.
favoritism
U
استثناء قائل شدن نسبت بکسی
rio treaty
U
پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
once in a whiled
U
یکبار
septan
U
هفت وز یکبار
throwaway
U
یکبار مصرف
semiannual
U
شش ماه یکبار
quatrerly
U
سه ماه یکبار
TAN
[Transaction authentication number]
U
رمز یکبار مصرف
sextan
U
6 روز یکبار
write once read many
U
یکبار نویس
triweekly
U
هر سه هفته یکبار
trimonthly
U
هر سه ماه یکبار
triennial
U
هر سه سال یکبار
Every now and then . Occassionally .
U
هر چند یکبار
this once
U
همین یکبار
that once
U
همین یکبار
weekly
U
هفتهای یکبار
ever and anon
U
هرچندوقت یکبار
fortnights
U
هر دوهفته یکبار
sexennial
U
شش سال یکبار
monthly
U
ماهی یکبار
from time to time
U
هرچندوقت یکبار
horary
U
هرساعت یکبار
fortnight
U
هر دوهفته یکبار
once
U
یکبار دیگر
biyearly
U
دوسال یکبار
biweekly
U
دوهفته یکبار
once
U
فقط یکبار
weeklies
U
هفتهای یکبار
every now and then
U
هرچندوقت یکبار
triennal
U
سه سال یکبار رخ دهنده
trimensual
U
سه ماه یکبار رخ دهنده
How often ?
U
چند وقت یکبار ؟
quadrennial
U
چهار سال یکبار
tertian
U
هرسه روز یکبار
septennial
U
هفت سال یکبار
octennially
U
هشت سال یکبار
again
باز
[یکبار دیگر]
quartan
U
چهار روز یکبار
quinquennial
U
هر پنج سال یکبار
Wednesday
U
هر چهار شنبه یکبار
Wednesdays
U
هر چهار شنبه یکبار
sepennial
U
هفت سال یکبار
septennially
U
هفت سال یکبار
biannual
U
سالی دوبار دوسال یکبار
old wool
U
پشم یکبار مصرف شده
bidental
U
دوسال یکبار رخ دهنده دوساله
sabbatic year
مرخصی هر هفت سال یکبار
sabbatical year
U
مرخصی هر هفت سال یکبار
expendable packing
U
بسته بندی یکبار مصرف
off and on
U
گاهی هرچند وقت یکبار
worm
U
چند بار بخوان یکبار بنویس
She comes here at least once a week .
U
دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
needleful
U
نخی که یکبار درته سوزن میکنند
wormed
U
چند بار بخوان یکبار بنویس
worms
U
چند بار بخوان یکبار بنویس
Fortune Knocks at least once at everymans gate.
<proverb>
U
خوشبختى بالاخره یکبار در خانه هر کس را مى زند.
She comes here once in a blue moon .
U
سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
leet
U
دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
casual labour
U
کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
open cycle reactor system
U
سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
trey
U
پیشوندیست بمعنی دارای سه قسمت وسه قسمتی وسه تایی وهرسه واحد یکبار
bimestrial
U
هر دوماه یکبار دوماه ادامه یابنده
reprisals
U
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisal
U
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
typeover
U
توانایی یک چاپگر تماسی درضربه زدن بیش از یکبار به کاراکتر و در نتیجه ایجاد اثردرشت و برجستهای از ان روی نسخه چاپی تایپ روی مطلب
DVD
U
درایو دیسک DVD که به کاربر امکان نوشتن یکبار داده روی دیسک DVD میدهد
you hopped off safely once, little locust; you hopped off safely twice,little locust;The third time you are caught in a mans hand.
<proverb>
U
یکبار جستى ملخک, دو بار جستى ملخک, آخر بدستى ملخک.
how often
U
چندوقت به چندوقت چندوقت یکبار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com