Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
judea
U
یهودیه که قسمتی از جنوب فلسطین بوده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Lori Pambak motif
U
ترنج لری
[پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
south westerly
U
سوی جنوب غرب یا جنوب باختر
south-east
U
جنوب شرقی سوی جنوب شرق
south-west
U
جنوب غربی سوی جنوب باختر
Judaic
U
وابسته به کشور یهودیه
herod
U
هبرودیس :نام پادشاه یهودیه
nazarene
U
اهل ناصره جلیل در یهودیه نصرانی
south east
U
جنوب خاوری جنوب شرقی
south west
U
جنوب باختر جنوب غربی
Palestine
U
فلسطین
re attachment
U
در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
Samaritan
U
سامره فلسطین نیکوکار
sabra
U
اسرائیلی بومی فلسطین
samaria
U
سامریه در فلسطین قدیم
Samaritans
U
سامره فلسطین نیکوکار
Zionist
U
طرفدار نهضت تمرکز یهود در فلسطین صهیونیست
Quchan
U
قوچان
[شمال خراسان که از اوایل قرن یازدهم هجری قمری به بافت فرش مشغول بوده و بافندگان آن کردهای مهاجر کردستان می باشند.بیشتر فرش ها تماما پشم بوده و گره ترکی دارند.]
galilee
U
نماز خانه کوچک نزدیک کلیسا شهرستان جلیل در فلسطین
shank
U
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
tripartite declaration of 0
U
اعلامیه سه جانبه 0591 اعلامیهای که در ان دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه امامیت ارضی اسرائیل و نیزوضع موجود فلسطین راتضمین کردند
south
<adj.>
U
جنوب
south
U
جنوب
south western
U
جنوب باختری
southeast
U
جنوب خاوری
southern
U
اهل جنوب
south wards
U
بسوی جنوب
southland
U
سرزمین جنوب
south eastern
U
جنوب شرقی
southerners
U
اهل جنوب
South Pole
U
قطب جنوب
lowlander
U
اهل جنوب
south-west
U
جنوب غرب
south westerly
U
جنوب باختری
southeast
U
جنوب شرقی
southbound
U
عازم جنوب
southward
U
سوی جنوب
south west
U
در جنوب باختر
south west
U
جنوب غرب
Antarctic
U
قطب جنوب
notus
U
باد جنوب
south western
U
جنوب غربی
south eastern
U
جنوب خاوری
south easterly
U
جنوب خاوری
sou'westers
U
جنوب غربی
the south pole
U
قطب جنوب
south-eastern
U
جنوب شرقی
azimuth
U
نقطه جنوب
south-east
U
جنوب شرق
soiuthern cross
U
صلیب جنوب
soiuth ward
U
بسوی جنوب
south-western
U
جنوب غربی
southerner
U
اهل جنوب
south east
U
جنوب شرق
south east
U
در جنوب خاور
facts
U
بوده
fact
U
بوده
been
U
بوده
i have been
U
بوده ام
has-been
U
بوده
has-beens
U
بوده
has been
U
بوده
libeccio
U
باد جنوب غربی
southeaster
U
توفان جنوب شرقی
libecchio
U
باد جنوب غربی
antarctic circle
U
مدار قطب جنوب
south west
U
سوی جنوب باختر
southeaster
U
باد جنوب شرقی
Antarctic
U
مربوط به قطب جنوب
southeastward
U
در جهت جنوب خاوری
southwestern
U
واقع در جنوب غربی
celestial body south pole
U
قطب جنوب عالم
southwester
U
باد جنوب غربی
southern
U
جنوبا بطرف جنوب
southwest
U
واقع در جنوب غربی
south east
U
سوی جنوب خاور
southwestward
U
بسوی جنوب غربی
southwestward
U
درجهت جنوب باختری
southwestwards
U
بسوی جنوب غربی
southwestwards
U
درجهت جنوب باختری
southernmost
U
در اقصی نقطه جنوب
southeastward
U
بطرف جنوب شرقی
souithernism
U
رسوم واداب جنوب
south easterly
U
سوی جنوب خاور
in a south easterly direction
U
از جهت جنوب خاور
southwesterner
U
اهل جنوب غربی
has-beens
U
بوده است
coffee roaster
U
قهوه بوده
has been
U
بوده است
has-been
U
بوده است
southeasterner
U
ساکن نواحی جنوب شرقی
soputheasternmost
U
در دورترین نقطه جنوب شرقی
south wards
U
بطرف جنوب متمایل بجنوب
souithernism
U
لغت و اصطلاحات مخصوص جنوب
their p was toward the south
U
چشم اندازانهابسوی جنوب بود
southwester
U
توفان یا تندباد جنوب غربی
south
U
بسوی جنوب نیم روز
soiuth ward
U
بطرف جنوب متمایل بجنوب
he has passed the chair
U
رئیس بوده است
zulu
U
اهل ناتال در جنوب افریقا ناتالی
royal palm
U
نخل بلند جنوب فلوریدا و کوبا
Makri
[Fethiye]
U
شهر بندری فتیه در جنوب ترکیه
water moccasin
U
مار سمی ابزی جنوب امریکا
peafowl
U
قوقاول بزرگ صحرایی جنوب اسیا
aardwolf
U
کفتار بومی جنوب و مشرق افریقا
galleta
U
چمن با دوام جنوب امریکا و مکزیکو
bahama islands
U
جزایرباهاما واقع درهندغربی و جنوب فلوریدا
premundane
U
پیش ازافرینش جهان بوده
She has been a good wife to him.
U
همسر خوبی برایش بوده
platypus
U
پستاندار ابزی ومنقاردار و صدفخوار جنوب استرالیا
Monaco
U
ناحیه " موناکو" واقع در جنوب شرقی فرانسه
wilton
U
نام شهری در جنوب " ویلت شایر" انگلستان
ASEAN
U
مخفف همبستگی ملل جنوب شرقی آسیا
seato forces
U
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
triplex
U
سه قسمتی
portion
U
قسمتی
triploidy
U
سه قسمتی
partite
U
قسمتی
portions
U
قسمتی
She has known better days in her youth .
U
معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
menad
U
حوری زیبایی که ملازم دیونیسوس بوده
free thinker
U
کسیکه دارای فکر ازاد بوده
She is always making trouble for her friends.
U
همیشه برای دوستانش درد سر بوده
maenad
U
حوری زیبایی که ملازم دیونیسوس بوده
cerberus
U
سگ سه سری که پاسبان دوزخ بوده مستحفظ
how long since is it?
U
چند وقت پیش بوده است
shout song
U
سرودهای مذهبی خیلی بلندسیاه پوستان جنوب امریکا
razorback
U
خوک نیمه وحشی دورگه جنوب شرقی اتازونی
joshua tree
U
درخت خنجری یا ابره ادم جنوب شرقی امریکا
arrdwolf
U
[حیوانی شبیه کفتار بومی جنوب و شرق آفریقا]
double cloister
U
راهرو دو قسمتی
spirit de corps
U
حمیت قسمتی
sectors
U
قسمتی ازجبهه
leg
U
قسمتی از مسابقه
partial
U
بخشی قسمتی
legs
U
قسمتی از مسابقه
esprit
U
حمیت قسمتی
pate
U
سر یا قسمتی از سرانسان
triploid
U
سه قسمتی سه بخشی
tripartition
U
سه قسمتی کردن
spiriting
U
حمیت قسمتی
spirit de corps
U
روحیه قسمتی
sector
U
قسمتی ازجبهه
spirit
U
حمیت قسمتی
esprit de corps
U
حمیت قسمتی
plank
U
قسمتی ازبرنامه
split second
U
قسمتی از ثانیه
flattest
U
قسمتی از یک عمارت
haxamerous
U
شش بخشی شش قسمتی
esprit de corps
U
روحیه قسمتی
flat
U
قسمتی از یک عمارت
another guess
U
قسمتی دیگر
palating
U
مجلل امیری که دارای امتیازات سلطنتی بوده
fortuitism
U
اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
canon low
U
دررم قدیم مورد عمل بوده وامروز در
elam
U
کشور ایلام قدیم که درناحیه خوزستان بوده
queen dowager
U
زنی که شوهرش پادشاه بوده ومرده است
helmeted
U
دارای قسمتی که مانندخودباشد
part
[ial]
payment of a fine
U
پرداخت قسمتی از جریمه
striking out pleading
U
حذف قسمتی از مدافعات
fraction
U
کسر درصدی از قسمتی از
neck of the woods
<idiom>
U
ناحیه یا قسمتی از کشور
crease
U
قسمتی از زمین کریکت
fractions
U
کسر درصدی از قسمتی از
creased
U
قسمتی از زمین کریکت
creases
U
قسمتی از زمین کریکت
creasing
U
قسمتی از زمین کریکت
march unit
U
قسمتی ازستون راهپیمایی
module
U
قسمتی از سفینه فضایی
expansion joint
U
اتصال چند قسمتی
section charge
U
خرج چند قسمتی
rebate
U
پرداخت قسمتی از بدهی
ram's horn
U
قسمتی ازاستحکامات خندق
aliquot part charge
U
خرج چند قسمتی
rebates
U
پرداخت قسمتی از بدهی
winging
U
قسمتی از یک بخش یا ناحیه
wing
U
قسمتی از یک بخش یا ناحیه
lobotomy
U
برش قسمتی از مغز
modules
U
قسمتی از سفینه فضایی
lobotomies
U
برش قسمتی از مغز
daimon
U
خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو
revivor
U
تعقیب دعوایی که به علتی معوق مانده بوده است
syren
U
یکی از جانورانی که نصف زن ونصف دیگرپرنده بوده است
daemon
U
خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو
co respondent
U
مردی که متهم بزنابازن شوهرداری بوده وباخودان زن یکجاموردتعیق
aliquot propelling charge
U
خرج پرتاب چند قسمتی
lobectomy
U
برداشتن قسمتی ازیک عضو
hash mark
U
قسمتی از زمین پس از عبوراز خط یک یاردی
aft flap
آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
displacement hull
U
قسمتی از بدنه قایق که در اب می ماند
fractional damage
U
خسارت وارده به قسمتی از وسیله
baron
U
شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
freeboard
U
قسمتی از قایق که بیرون اب است
slot charter
U
اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
whips
U
پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
whipped
U
پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
pneumonectomy
U
قطع وبرداشتن ریه با قسمتی از ان
group rendezvous
U
نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
necks
U
قسمتی از سر چوب گلف ولاکراس
zap
U
پاک نمودن قسمتی از برنامه
zapped
U
پاک نمودن قسمتی از برنامه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com