English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
profound gangrene U یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
outgrowth U گوشت زیادی
fuzz ball U گوشت زیادی
inoffensively U بی انکه زننده باشد
growth U گوشت زیادی تومور
outgrwth U برامدگی گوشت زیادی
growths U گوشت زیادی تومور
on cne's own initiative U بی انکه کسی گفته باشد
ineffectively U بی انکه اثری داشته باشد
irrelatively U بی انکه وابستگی داشته باشد
frothily U بی انکه مغزیامعنی داشته باشد
polypus U گوشت زیادی ساقه دار
numbly U بی انکه حس داشته باشد یا تکان خورد
inartistically U بی انکه نشان هنراز ان نمایان باشد
for no p reason U بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
pointlessly U بی انکه معنی ویژه یا لطفی داشته باشد
inefficaciously U ناسودمندانه بی انکه سودیا فایدهای داشته باشد
frying U گوشت سرخ کرده
broiled meat U گوشت سرخ کرده
fry U گوشت سرخ کرده
fries U گوشت سرخ کرده
to drag in a subject U موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
carbonado U قطعه گوشت کباب کرده
hamburg U ساندویچ گوشت گاو سرخ کرده
hamburger U ساندویچ گوشت گاو سرخ کرده
hamburgers U ساندویچ گوشت گاو سرخ کرده
fricandeau U گوشت گوساله سرخ کرده درروغن خودش
scrapple U خوراک مرکب از گوشت سرخ کرده وادویه
forwarding merchant U حق الزحمهای دریافت می دارد بدون انکه دروسیله حمل یا پرداخت کرایه شریک باشد
customs of war U اداب مربوط به جنگ که بدون انکه قدرت قانونی داشته باشد موردقبول دولتهاست
equitable mortgage U بدون انکه موضوع این عمل یاتاسیس صراحتا" یا منجزا"به رهن دلالت داشته باشد
biltong U گوشت خرد کرده ونمک زده خشک شده در افتاب
green old wound U زخمی که گوشت نوبالانیاورده باشد
to die a dry death U مردن بدون انکه علت مرگ غرق شدن یاکشته شدن باشد
testate U متوفایی که وصیت کرده باشد
if he has found it U اگر ان را پیدا کرده باشد
pork pies U کلوچهای که دارای قیمه گوشت خوک باشد
pork pie U کلوچهای که دارای قیمه گوشت خوک باشد
he can scarcely have done that U مشکل این کار را کرده باشد
croppy U کسیکه موی سرش راکوتاه کرده باشد
advanced pawn U پیادهای که از نیمه صفحه گذر کرده باشد
springer U قوطی حلبی در بستهای که باد کرده باشد
loaded dice U طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
pot shot U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
gamey U دارای بو و مزه گوشت شکار که نزدیک فاسد شدن باشد
gamy U دارای بو و مزه گوشت شکارکه نزدیک فاسد شدن باشد
pot-shots U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shot U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
votaress U زنی که خود را وقف خدمت یاامری کرده باشد
course line shot U تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
round robin (meeting or discussion) <idiom> U جلسهای که درآن شخص ازیک گروه شرکت کرده باشد
white elephant U هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
white elephants U هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
parpen U سنگ تراشی مه از توی دیواری گذر کرده و ازدوسوی ان نمایان باشد
enclaves U ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
enclave U ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
aces U رتبهء اول خ-لبانی که حداقل 5هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
ace رتبه اول خلبانی که حداقل پنج هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
no matter how he has done it U هر جور میخواهدکرده باشد قطع نظر از اینکه چه جوراین کار را کرده است
The victim had done nothing to incite the attackers. U شخص مورد هدف کاری نکرد که ضاربین [مجرمین] را تحریک کرده باشد.
atole U جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
precatory words U عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
oldster U ادم کار کشته که چهار سال در نیروی دریایی کار کرده باشد
holdees U پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
discretionary U آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
salami U گوشت خوک ویا گوشت گاو خشک شده
shoulders U [اصطلاحا جمع شدگی یا کیس شدن فرش در یک قسمت از آن می باشد که یا در اثر ترافیک و یا قرار دادن نامناسب مبلمان بوجود می آید. در صورتی که برآمدگی فرش برطرف نشود به الیاف آسیب زیادی می رسد و پاره می شود.]
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
totalitarianism U سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
pomace U گوشت سیب گوشت میوه
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
he inherited a large fortune U دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
club steak U قسمتی از گوشت ران گاو گوشت گاو بریان شده
spoilt U تباه
degenerating U تباه
depraved U تباه
degenerated U تباه
degenerate U تباه
degenerates U تباه
vitiating U تباه کردن
vitiation U تباه سازی
to run to ruin U تباه شدن
gangrene U تباه کردن
decay U تباه شدن
deprave U تباه کردن
vitiates U تباه شدن
corruptive U تباه کننده
corrodent U تباه کننده
vitiate U تباه کردن
vitiates U تباه کردن
vitiator U تباه سازنده
vitiated U تباه شدن
vitiating U تباه شدن
destroy U تباه کردن
vitiate U تباه شدن
destroying U تباه کردن
destroys U تباه کردن
spoiler U تباه کننده
vitiated U تباه کردن
decayed U تباه شدن
spoliation U تباه سازی
corrosive U تباه کننده
decaying U تباه شدن
decays U تباه شدن
spoilsman U تباه کننده فاسد سازنده
that which U انکه
or U یا انکه
whoever U هر انکه
encke U انکه
one who U انکه
he who U انکه
on the one hand <adv.> U یکی انکه
imprimis U اول انکه
while U حال انکه
ninthly U نهم انکه
that U که برای انکه
on one side <adv.> U یکی انکه
for one thing U یکی انکه
before U پیش انکه
imprlmis U نخست انکه
tenthly U دهم انکه
provided U بشرط انکه
secondly U دوم انکه
on the condition that U به شرط انکه
in the second place U دوم انکه
provided U مشروط به انکه
for one thing <adv.> U یکی انکه
even if U ولو انکه
seventhly U هفتم انکه
without his knowing it U بدون انکه بداند
harmlessly U بی انکه اسیبی رساند
innocuously U بی انکه گزندی رساند
his reputed son died U انکه پس اوبشمارمیرفت مرد
his reputed son died U انکه مشهوربودپسراوست مرد
lastly U اخر از همه انکه
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
out of sigt out of mind U از دل برود هر انکه از دیده برفت
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
affimable U شایسته انکه بطورقطع گفته شود
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
orthopaedy U معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
affirmance U افهارسخنی بقیدراستی وقطعیت بی انکه سوگندی بخورند
parathesis U پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
nee U یعنی
videlicet U یعنی
in fact U یعنی
that is to say U یعنی
to wit U یعنی
namely <adv.> U یعنی
videlicet U یعنی
to wit <adv.> U یعنی
scilicet U یعنی
namely U یعنی
that is U یعنی
inexorably U بی انکه نرم شودیا بلابه کسی گوش دهد
permanent set U حالت ثابت فلزپس از انکه کارکرده و فشاردیده است
innuendo U یعنی تشریح
innuendoes U یعنی تشریح
innuendos U یعنی تشریح
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
tie in U فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie-in U فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie-ins U فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
to spray a tree U داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
the fair sex U جنس لطیف یعنی زن
what does it meant U یعنی چه چه معنی دارد
an inceptive U یعنی میخواهم لرزکنم
strangle U در مخابرات یعنی دستگاه
this word means a dog U این واژه یعنی سگ
dominical U یعنی حضرت مسیح
the gentle sex U جنس لطیف یعنی زن
sacked U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacks U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sack U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
fetch ahead U فرایند واکشی یک دستورالعمل قبل از انکه اخرین دستوراجرای ان تمام شود
they were made one U یعنی باهم عروسی کردند
quintessence U عنصر پنجم یعنی "اثیر" یا "اتر"
dominical U وابسته به روز خداوند یعنی یکشنبه
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
in the dark U در رهگیری هوایی یعنی درصفحه رادار من مشهودنیست
splashed U در پدافند هوایی یعنی هواپیمای دشمن زده شد
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
saunter U در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
big five U پنج بانک معتبر انگلستان یعنی بانکهای میدلند
sauntered U در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
sauntering U در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
saunters U در رهگیری هوایی یعنی بابهترین امکانات خود پروازکنید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com