English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
in security for U یعنوان وثیقه درمقابل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
against U درمقابل
otherwise <adv.> U درمقابل
in d. from U درمقابل
in contrast with U درمقابل
on the other hand <idiom> U درمقابل
cut it with a knife U درمقابل
by the same token <adv.> U درمقابل
on the other side <adv.> U درمقابل
alternatively <adv.> U درمقابل
on the other hand <adv.> U درمقابل
apart from that <adv.> U درمقابل
at the same time [on the other hand] <adv.> U درمقابل
for U درمقابل برله
gainst U برعلیه درمقابل
against payment U درمقابل وجه
bay U دفاع کردن درمقابل
vis a vis U شخص روبرو درمقابل
bays U دفاع کردن درمقابل
to keep at bay U دفاع کردن درمقابل
vis-a-vis U شخص روبرو درمقابل
little frog in a big pond <idiom> U قطرهای درمقابل دریا
baying U دفاع کردن درمقابل
brace U درمقابل فشارمقاومت کردن
braced U درمقابل فشارمقاومت کردن
bayed U دفاع کردن درمقابل
shield U حفافت کردن درمقابل
shields U حفافت کردن درمقابل
earthquake proof foundation U غیر مقاوم درمقابل زلزله
To make a stand against injustice. U درمقابل ستم ایستادگی کردن
defendant U مقاوم درمقابل زور و فشار
to defend oneself [against] U از خود دفاع کردن [درمقابل]
thermistor U الت مقاوم درمقابل برق
thermolabile U بی ثبات یا ناپایدار درمقابل حرارت
defendants U مقاوم درمقابل زور و فشار
v U مخفف versus به معنی درمقابل
To stand up to someone . To assert oneself. U درمقابل کسی قد علم کردن
It sinds into insignificance beside his invention . U این درمقابل اختراع اوهیچ است
counterpose U درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
buck fever U هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
d/a U acceptance documentagainst تحویل اسناد درمقابل قبولی نویسی
robustness U قدرت پوشش یک سیستم وتوانایی آن درمقابل ضربه وافتادن
bank protection U حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
best ball U بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
pawn U وثیقه
hostages U وثیقه
pawned U وثیقه
pawning U وثیقه
bail U وثیقه
pawns U وثیقه
security U وثیقه
pledge [archaic] [guaranty] U وثیقه
guaranty U وثیقه
guarantee U وثیقه
redeem of pledge U فک وثیقه
naminum U وثیقه
warranty U وثیقه
impignorate U وثیقه
guaranty U وثیقه
gage U وثیقه
earnest U وثیقه
guarantees U وثیقه
pledge U وثیقه
guaranteed U وثیقه
sureties U وثیقه
pledging U وثیقه
pledged U وثیقه
pledges U وثیقه
guarantee U وثیقه
collateral U وثیقه
warranties U وثیقه
hostage U وثیقه
warranty U وثیقه
surety U وثیقه
plene administravit U دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
pawn U گروگان وثیقه
sureties U گرو وثیقه
pledges U وثیقه ضمانت
guaranteed U وثیقه سپرده
lienor U وثیقه گیر
lienee U وثیقه گذار
lien U حق تصرف وثیقه
pawned U گروگان وثیقه
pledgee U وثیقه گیر
pledged U وثیقه ضمانت
pledgee U وثیقه گیرنده
surety U گرو وثیقه
secured creditor U طلبکار با وثیقه
guarantee U وثیقه سپرده
right of lien U حق تصرف وثیقه
to give security U وثیقه دادن
guarantee U کفالت وثیقه
cautioning U هوشیاری وثیقه
pledgor U وثیقه گذار
pledger U وثیقه دهنده
guaranty U وثیقه گرو
pawning U گروگان وثیقه
caution U هوشیاری وثیقه
cautioned U هوشیاری وثیقه
pledge U وثیقه ضمانت
premium U وثیقه حق بیمه
cautions U هوشیاری وثیقه
earnest U وثیقه بیعانه
assurance U ضمانت وثیقه
premiums U وثیقه حق بیمه
assurances U ضمانت وثیقه
pledging U وثیقه ضمانت
gage U وثیقه گذاردن
guaranteed U کفالت وثیقه
foreclosure U ضبط وثیقه
guarantees U وثیقه سپرده
foreclosure U بازداشت وثیقه
guarantees U کفالت وثیقه
pawns U گروگان وثیقه
cash security U وثیقه نقدی
stiff U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
parliamentarism U سیستمی که در ان قوه مجریه درمقابل پارلمان جوابگو ومسئول اعمال خود باشد
stiffest U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
knee brace U پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
private decument U درمقابل عقد رسمی یا سند که در CL اسناد مصدق یا عقودمهمور به مهر نامیده میشود
creditor's bill U رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
stiffer U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
pledging U گرو گذاشتن وثیقه
pledges U گرو گذاشتن وثیقه
pledges U مال مورد وثیقه
pledging U مال مورد وثیقه
good performance bond guarntee U وثیقه انجام تعهد
pledged U مال مورد وثیقه
pledge U مال مورد وثیقه
pledge U گرو گذاشتن وثیقه
pledged U گرو گذاشتن وثیقه
unsecured creditor U طلبکار بدون وثیقه
loan on deposit U اعطای وام به وثیقه سپرده
lien U حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
hypothecate U وثیقه قرار دادن رهن گذاردن
bondable U قابل تبدیل به اوراق قرضه وثیقه پذیر
collateral U عین مرهونه مال گرویی وثیقه انجام تعهد
debt collection for realisation U property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
bondholder U دارای صاحب سهام قرضه دارنده وثیقه یاکفالت
pawn broker U کسی که کارش دادن وامهای کوچک و گرفتن وثیقه است
hypothecate U در CL به معاملاتی اطلاق میشود که ضمن ان وثیقه دین در اختیارمدیون باقی می ماند
armor protection U حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
white hope U بوکسور سفیدپوست درمقابل بوکسور سیاه پوست
to pay against receipt U در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
thermal stress U ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
foreclose U فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosing U فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
forecloses U فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosed U فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
constructive notice U ابلاغ اختیاری در CL ابلاغی که به وکیل شخص بشود قانونی یااعتباری نامیده میشود و درمقابل ان " ابلاغ رسمی یاواقعی " قرار دارد و ان ابلاغی است که به خود شخص بشود
pragmatism U مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
round robin (tournament or contest) <idiom> U بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com