English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The subsidy will be phased out next year. U یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
make a diplomatic representation U به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years. U ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
the funds U قرضه دولتی سهام وام دولتی
crown debt U طلب دولتی بستانکاری دولتی
eol U پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
terminate U پایان دادن پایان یافتن
terminated U پایان دادن پایان یافتن
terminates U پایان دادن پایان یافتن
after mentioned U پس آینده
future-oriented <adj.> U آینده گرا
fear of the future U وحشت از آینده
not now or ever U نه اکنون و نه در آینده
for the future <adv.> U برای آینده
dead-end job U شغلی بی آینده
ex nunc U برای آینده
doctor-to-be U پزشک آینده
sustainable <adj.> U آینده گرا
morrow [Old English] U فردا [ آینده]
in the near future U در آینده نزدیک
remote future U آینده دور
after ages ادوار آینده
in the long run <idiom> U آینده دور،درآخر
a rosy future U آینده امید بخشی
future-oriented <adj.> U پایدار [نسبت به آینده]
time will tell U در آینده معلوم می شود
I am hopeful about the future. U درباره آینده امیدوارهستم
sustainable <adj.> U پایدار [نسبت به آینده]
to mortgage one's future U خسارت زدن به آینده خود
Take no thought of the morrow. U نگران فردا [آینده] نباش.
to look forward expectantly to the future U با انتظار به آینده نگاه کردن
states U دولتی
stating U دولتی
national [state, federal state] <adj.> U دولتی
state- U دولتی
governmental U دولتی
state U دولتی
governmental <adj.> U دولتی
government-run [television, newspaper etc.] <adj.> U دولتی
stated U دولتی
belonging to the state <adj.> U دولتی
lay up <idiom> U ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
The future of the team is shrouded in uncertainty. U آینده این تیم بلاتکلیف است.
to store up something U انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
public monopoly U انحصار دولتی
state prison U زندان دولتی
stated U دولتی حالت
state socialism U سوسیالیسم دولتی
state bank U بانک دولتی
public ownership U مالکیت دولتی
state ownership U مالکیت دولتی
public service U استخدام دولتی
public ship U ناو دولتی
quasi public U نیمه دولتی
state enterprise U مالکیت دولتی
state college U دانشکده دولتی
public institutions U نهادهای دولتی
public domain U خالصه دولتی
government control U کنترل دولتی
government control U نظارت دولتی
etatism U سوسیالیزم دولتی
state U دولتی حالت
public schools U مدارس دولتی
public sector U بخش دولتی
economic unit U موسسه دولتی و ...
debenture U حواله دولتی
government departments U دوایر دولتی
government officials U مامورین دولتی
public assistance U کمکهای دولتی
political circles U دوایر دولتی
nationalized industries U صنایع دولتی
state enterprise U بنگاه دولتی
government sector U بخش دولتی
government regulation U مقررات دولتی
government property U مال دولتی
government owned industries U صنایع دولتی
public servants U مامورین دولتی
civil services U خدمات دولتی
state university U دانشگاه دولتی
the funds U وام دولتی
civil servants U مستخدم دولتی
civil servant U مستخدم دولتی
stating U دولتی حالت
private U غیر دولتی
public domain U مالکیت دولتی
public ownership U مالکیت دولتی
states U دولتی حالت
state- U دولتی حالت
government office U اداره دولتی
privates U غیر دولتی
public domain U خالصه دولتی
public ownership U خالصه دولتی
projected U پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
To save ( provide ) for a rainy day . To prepare for an emergency . U فکرروز مبادا را کردن ( آینده نگه بودن )
project U پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
projects U پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
lycee l U دبیرستان دولتی درفرانسه
privatized U غیر دولتی کردن
the king in council U شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
privatize U غیر دولتی کردن
privatising U غیر دولتی کردن
privatization U غیر دولتی کردن
state planning U برنامه ریزی دولتی
privatises U غیر دولتی کردن
privatised U غیر دولتی کردن
bill of oredit U اوراق قرضه دولتی
quasi public company U شرکت نیمه دولتی
privatizes U غیر دولتی کردن
order in council U تصویب نامه دولتی
government enterprise U موسسات تولیدی دولتی
government broadcasting U پخش برنامههای دولتی
government bonds U اوراق قرضه دولتی
The corruption in government offices . U فساد دردستگاههای دولتی
privatizing U غیر دولتی کردن
government securities U اوراق بهادار دولتی
bureaucracy U مجموع گماشتگان دولتی
arms U نشان دولتی نیرو
adhesion U الحاق دولتی به یک پیمان
grants U کمک دولتی اعانه
bureaucracies U مجموع گماشتگان دولتی
granted U کمک دولتی اعانه
grant U کمک دولتی اعانه
I wonder what lies in store for me in the future. U من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
prospect [of something] U آینده نگری [چشم انداز] [پیش بینی] چیزی
She resolved to give him a wide berth in future. [She decided to steer clear of him in future.] U او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
One of these fin days . U انشاء الله یکی از این روزها ( قول آینده )
funded U تنخواه قرضه دولتی سهام
fund holder U دارنده سهام قرضه دولتی
fund U تنخواه قرضه دولتی سهام
security U گرو سهام قرضه دولتی
iranian state railways U راه اهن دولتی ایران
blue book U هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
dole U کمک هزینه دولتی به بیکاران
Any reform of the pension law must be left to the future. U هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
Any reform of the insurance law must be left to the future. U هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
This must not happen in future at any cost. U در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
public ship U کشتی حمل و نقل و مسافربر دولتی
This is important, not only today, but also and especially for the future. U این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
emissions U انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
emission U انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
barratry U خرید و فروش مقامهای دولتی ومذهبی با پول
floater U گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
welfare state U دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
These talks are crucial [critical] to the future of the peace process. U این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
opened U برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
opens U برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
open U برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
archive U فایلی که حاوی داده قدیمی است ولی برای مراجعه در آینده نگهداری میشود
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. U هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
bureaucrats U مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
mandatory power U دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
spoils system U سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
demarche U عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
bureaucrat U مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
transportation in kind U وسیله حمل و نقل دولتی یامجانی اعم از هواپیما یاکشتی یا اتوبوس
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. U سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
service U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
free trade U شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
revenue cutter U کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
forever U بی پایان
closest U پایان
closes U پایان
closer U پایان
aeon U بی پایان
close U پایان
conclusions U پایان
foreverness U بی پایان
inconclusive U بی پایان
endless U بی پایان
limit U پایان
infinite time U بی پایان
issue [outcome] U پایان
cessation U پایان
sempiternity U بی پایان
perpetuity U بی پایان
eternity U بی پایان
eternality U بی پایان
immortality U بی پایان
to sit out U تا پایان
windup U پایان
conclusion U پایان
unending U بی پایان
finis U پایان
never-ending U بی پایان
never ending U بی پایان
point U پایان
finishes U پایان
finish U پایان
out <adv.> U پایان
endings U پایان
ending U پایان
eternities U بی پایان
eternity U بی پایان
finality U پایان
incessant U پی در پی بی پایان
unfinished U بی پایان
interminate U بی پایان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com