English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
massed learning U یادگیری بی وقفه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interrupts U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupting U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
transparent U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
learning U یادگیری
avoidance learning U یادگیری اجتنابی
mastery learning U یادگیری در حدتسلط
one trial learning U یادگیری یک کوششی
latent learning U یادگیری نهفته
motor learning U یادگیری حرکتی
incentive learning U یادگیری با مشوق
global learning U یادگیری یکپارچه
subliminal learning U یادگیری زیراستانهای
maze learning U یادگیری در ماز
whole learning U یادگیری سرتاسری
vicarious learning U یادگیری مشاهدهای
learning U دانش یادگیری
social learning U یادگیری اجتماعی
unlearning U یادگیری زدایی
discrimination learning U یادگیری افتراقی
serial learning U یادگیری زنجیرهای
probability learning U یادگیری احتمالاتی
perceptual learning U یادگیری ادراکی
transfer of learning U انتقال یادگیری
verbal learning U یادگیری کلامی
heuristic learning U یادگیری ذهنی
learning theory U نظریه یادگیری
learning to learn U یادگیری اموزی
learning set U امایه یادگیری
incidental learning U یادگیری اتفاقی
rate of learning U سرعت یادگیری
learning rate U سرعت یادگیری
learning curve U منحنی یادگیری
rote learning U یادگیری طوطی وار
statistical learning theory U نظریه اماری یادگیری
distributed learning U یادگیری فاصله دار
computer based learning U یادگیری بر پایه کامپیوتر
mathematical learning theory U نظریه ریاضی یادگیری
insightful learning U یادگیری بینش افرین
means end learning U یادگیری وسیله- هدف
trial and error learning U یادگیری از راه کوشش و خطا
advanced U بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
cats U استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
cat U استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
how can I learn English U چگونه می توانم یادگیری زبان انگلیسی
researches U توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
research U توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researching U توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researched U توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
c U استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
suspensions U وقفه
suspension U وقفه
chasm U وقفه
down time U وقفه
gaps U وقفه
gap U وقفه
pausing U وقفه
pauses U وقفه
hiatus U وقفه
pause U وقفه
paused U وقفه
interrupts U وقفه
paralysis U وقفه
at a stretch U بی وقفه
abeyance or adeyancy U وقفه
interrupt U وقفه
block U وقفه
desuetude U وقفه
discontinuance U وقفه
abeyance U وقفه
chasms U وقفه
interruptions U وقفه
interruption U وقفه
dead lock U وقفه
interrupting U وقفه
blocked U وقفه
breaks U وقفه
break U وقفه
hoid up U وقفه
stationed U وقفه
stations U وقفه
hold back U وقفه
arrest U وقفه
arrested U وقفه
arrests U وقفه
stick U وقفه
deadlock U وقفه
standstill U وقفه
blocks U وقفه
blocking U وقفه
jib U وقفه
station U وقفه
interval U وقفه
unabated <adj.> U بی وقفه
cease U وقفه
ceased U وقفه
ceases U وقفه
ceasing U وقفه
standstil U وقفه
uninterrupted U بی وقفه
stound U وقفه
jibbed U وقفه
jibbing U وقفه
jibs U وقفه
system interrupt U وقفه سیستم
massed practice U تمرین بی وقفه
full stop U وقفه کامل
full stops U وقفه کامل
interrupt driven U وقفه گرا
automatic interrupt U وقفه خودکار
affect block U وقفه عاطفه
machine interupption U وقفه ماشین
nerve block U وقفه عصبی
betweentimes U درمدت وقفه
continous cycle U دوره بی وقفه
interrupt vector U بردار وقفه
run on U بدون وقفه
uninterrupted duty U کار بی وقفه
time out U وقفه فاصله
flashbacks U وقفه زمانی
flashback U وقفه زمانی
interval U ایست وقفه
interrupt handler U گرداننده وقفه
sticking voltage U ولتاژ وقفه
unceasing U بدون وقفه
blocking period U دوره وقفه
caesura U وقفه ایست
external interrupt U وقفه خارجی
work stoppage U وقفه در کار
wind rocked out U وقفه تنفسی
vectored interrupt U وقفه برداری
priority interrupt U وقفه اولویت
program interrupt U وقفه برنامه
neural network U سیستمی که برنامه هوش مصنوعی را اجرا میکند و نحوه کار مغز و یادگیری و به خاطر سپردن آنرا شبیه سازی میکند
interrupt serrice routine U روال سرویس وقفه
fall into abeyance U درحال وقفه افتادن
machine check interrupt U وقفه بررسی ماشین
clock interrupt U وقفه زمان سنجی
short time rating U کار کردن با وقفه
parabiosis U وقفه رسانش عصبی
disarm U ثیرات وقفه شدن
disarmed U ثیرات وقفه شدن
disarms U ثیرات وقفه شدن
interrupt U حرکت دادن وقفه
ups U تامین برق بی وقفه
scanned interrupt U وقفه پویش شده
interrupt U ناتوان کردن وقفه
interrupting U ناتوان کردن وقفه
interrupts U ناتوان کردن وقفه
arm U خط وط وقفه فعال شده .
interrupting U حرکت دادن وقفه
interrupts U حرکت دادن وقفه
insolvency U وقفه در پرداخت دیون
machine check interrupt U وقفه مقابله ماشین
uninterruptable power supply U منبع تغذیه وقفه ناپذیر
uniterruptable power supply U سیستم تامین برق بی وقفه
tenuis U علامت مکث و وقفه در یونانی
interrupts U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
shut up U باعث وقفه در تکلم شدن
interrupt U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupts U خط وقفه که فعال شده است
interrupts U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupting U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupting U خط وقفه که فعال شده است
interrupting U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
NMI U وقفه غیرقابل چشم پوشی
interrupt U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
continous U متصل متوالی بدون وقفه
interrupt U خط وقفه که فعال شده است
continous type furnace U کوره نوع بدون وقفه
station break U وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
suspended animation U وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
interrupt U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupting U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupts U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
caesura U وقفه یاسکوت شعردرانتهای کلمه یا وتد
interrupt U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
attentions U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
attention U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
bursts U انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
handlers U یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
handler U یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
interrupting U ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupts U ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupts U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
burst U انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
interrupting U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
attention U کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
attentions U کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
interrupt U ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupt U سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
interrupts U سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
disables U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disable U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
Dont let the grass grow under your feet. U نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
disabling U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
daisy chain U خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
interrupting U سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
maskable U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com