English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
plaster of Paris U گچ ویژه شکسته بندی و قالب گیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
telescopic U دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
basic type single tier formwork U قالب بندی نیمه لغزان با پایههای معادل ارتفاع قالب
compression molding process U فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
bone setting U شکسته بندی
orthopaedics U شکسته بندی
taxis U شکسته بندی
orthopedics U شکسته بندی
agmatology U علم شکسته بندی
splint U وسایل شکسته بندی
splint U چوب شکسته بندی
plaster casts U گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
plaster cast U گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
mould U قالب گیری
molds U قالب گیری
molded U قالب گیری
moulding U قالب گیری
cased U قالب گیری
moulded U قالب گیری
moulds U قالب گیری
stamping U قالب گیری
die stamping U قالب گیری حدیدهای
comppression molding compound U قالب گیری تراکمی
compression molding compound U قالب گیری تراکمی
transfer mold U قالب گیری انتقالی
loam molding U قالب گیری ماسهای
metal stamping قالب گیری فلزی
moulding clay U خاک قالب گیری
molder's tool U ابزار قالب گیری
molding box U جعبه قالب گیری
bench U میز قالب گیری
stamping die U حدیده قالب گیری
molding shop U کارگاه قالب گیری
stamping mass U جرم قالب گیری
stamping quality U کیفیت قالب گیری
template molding U قالب گیری شابلونی
molding sand U ماسه قالب گیری
benches U میز قالب گیری
molding machine U دستگاه قالب گیری
loam molding shop U قالب گیری ماسهای
size stick U قالب اندازه گیری
sell molding U قالب گیری پوستهای
initialization U قالب بندی
formatting U قالب بندی
form work U قالب بندی
formwork U قالب بندی
injection moulding U روش قالب گیری تزریقی
shell molding machine U دستگاه قالب گیری پوستهای
shell molding process U فرایند قالب گیری پوستهای
fuller U منگنه شیاردار قالب گیری
croning molding process U فرایند قالب گیری کرونینگ
die stamping press U پرس قالب گیری حدیدهای
on screen formating U قالب بندی مرئی
formwork with vacuum chambers U قالب بندی با خلاء
sliding form U قالب بندی کشویی
formats U قالب بندی کردن
format U قالب بندی کردن
face framework U قالب بندی نما
shell formwork U قالب بندی غلافی
off screen formatting U قالب بندی نامریی
physical format U قالب بندی فیزیکی
reformat U قالب بندی مجدد
formlining U پوشش قالب بندی
format file U فایل قالب بندی
form lining U پوشش قالب بندی
face formwork U قالب بندی نما
face fromwork U قالب بندی نهائی
face formwork U قالب بندی نهایی
slip formwork U قالب بندی لغزان
space framing U قالب بندی فضائی
molding sand preparation plant U واحد تهیه ماسه قالب گیری
shell moulded casting U قطعه ریختگی قالب گیری پوستهای
logical format U قالب بندی یا فرمت منطقی
embedded formating command U فرمان قالب بندی مندرج
automatic forming machine U دستگاه قالب بندی خودکار
panel formwork U تخته قالب بندی بتن
data formatting statements U احکام قالب بندی داده ها
formwork unexposed U قالب بندی سطوح نامرئی
formwork at cirved section U قالب بندی در سطوح منحنی
formwork exposed U قالب بندی سطوح مرئی
investment U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
investments U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
shell molding type foundry U ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای
frameworks U استخوان بندی قالب چهار دیواری
framework U استخوان بندی قالب چهار دیواری
high level format U فرمت یا قالب بندی سطح بالا
basic type double tier formwork U قالب بندی بالارونده با تختههای مشابه
idiosyncrasies U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
decking U تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند
hollow ware U چینی یاشیشهای که بصورت استوانهای شکل ویا نظیر ان قالب گیری شده است
insulation testing apparatus U دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
drivers U یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
driver U یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
style sheet U الگویی که برای تولید خودکار نحوه یا نوع یک متن مثل روش کار , کتاب , برنامه ,... از پیش فرمت و قالب بندی شده باشد
resource leveling U زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع
to watch for certain symptoms U توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups U گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
speciality U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
import U 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
imported U 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
importing U 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
plasticize U قالب پذیر کردن از قالب در اوردن
idiocrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
blow-ups U تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-up U تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow up U تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
praetorial U متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
He's a wet blanket. U او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
evaluation rating U درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
carpet classification U طبقه بندی [درجه بندی] فرش
rating U طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings U طبقه بندی کردن درجه بندی
disrupted U شکسته
fragmentary U شکسته
wrecked U شکسته
in pieces U شکسته
fragmental U شکسته
fracted U شکسته
running hand U خط شکسته
heartsick U دل شکسته
shakiest U شکسته
heart broken U دل شکسته
cursive U خط شکسته
shaky U شکسته
heartbroken U دل شکسته
downhearted U دل شکسته
broken U شکسته
shakier U شکسته
zigzags U شکسته
zigzag U شکسته
broken-hearted <adj.> U دل شکسته
zigzagged U شکسته
zigzagging U شکسته
fracture U سطح شکسته
fracturing U سطح شکسته
castway U کشتی شکسته
broken U شکسته شده
puncturing U شکسته شدن
deject U دل شکسته کردن
wrech U کشتی شکسته
punctures U شکسته شدن
modesty U شکسته نفسی
shatter U قطعات شکسته
crushed stone U سنگ شکسته
fyloft U صلیب شکسته
fractured U سطح شکسته
distort U شکسته شدن
fractures U سطح شکسته
hot short U شکسته گرم
sherd U کوزه شکسته
distorts U شکسته شدن
a broken arm U بازوی شکسته
shards U کوزه شکسته
to run upon the rocks U شکسته شدن
shard U کوزه شکسته
flinders U قطعات شکسته
broken <adj.> U شکسته [دستگاهی]
shatters U قطعات شکسته
cauliflower ear U گوش شکسته
ballast U مصالح شکسته
cold short U شکسته سرد
punctured U شکسته شدن
angle bracket U پرانتز شکسته
pointed bracket U پرانتز شکسته
chevron U پرانتز شکسته
raddled U شکسته شده
bonesetter U شکسته بند
bone setter U شکسته بند
doddered U شکسته سست
puncture U شکسته شدن
red short U شکسته سرخ
german giant swing U افتاب شکسته
broken stone U سنگ شکسته
wrecked U کشتی شکسته
osteopathist U شکسته بند
split screen U صفحه شکسته
split-screen U صفحه شکسته
framentary U شکسته ناقص
giant circle U افتاب شکسته
haken kreuz U صلیب شکسته
refracted U شکسته شدن نور
brokenly U بطور شکسته یا بریده
refracting U شکسته شدن نور
refracts U شکسته شدن نور
to humble oneself U شکسته نفسی کردن
zircon U سخن دست و پا شکسته
ballast U شن ریزی مصالح شکسته
fragmentarily U بطور شکسته یا ناقص
broken hardening U سخت گردانی شکسته
broken english U انگلیسی دست و پا شکسته
jargon U سخن دست و پا شکسته
potsherd U تکه سفال شکسته
stone ballast U مصالح شکسته سنگی
pulled U شکسته شده افتاده
shipwreck U کشتی شکسته شدن
brick ballast U مصالح شکسته اجری
cast away U کشتی شکسته مطرود
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com