English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
certificate U گواهی صادر کردن
certificates U گواهی صادر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
probate U گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
certifies U تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying U تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certify U تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
eye-witnesses U گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitness U گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitnesses U گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
stock certificate U گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
emit U صادر کردن
promulge U صادر کردن
emitted U صادر کردن
emitting U صادر کردن
issued U صادر کردن
issue U صادر کردن
pronounce U صادر کردن
pronounces U صادر کردن
issues U صادر کردن
send out U صادر کردن
export U صادر کردن
exported U صادر کردن
emits U صادر کردن
exporting U صادر کردن
to issue instructions U دستور صادر کردن
re export U دوباره صادر کردن
pass a sentence U حکم صادر کردن
to export something [from / to a country] U صادر کردن [به یا از کشوری]
issue a warning U اخطار صادر کردن
underwrote U پذیره نویسی صادر کردن
underwritten U پذیره نویسی صادر کردن
underwriting U پذیره نویسی صادر کردن
underwrites U پذیره نویسی صادر کردن
underwrite U پذیره نویسی صادر کردن
to smuggle out U قاچاقی صادر کردن یافرستادن
chartering U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
charters U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
chartered U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
charter U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
passed U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
pass U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passes U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
warrants U گواهی کردن
certifying U گواهی کردن
warrant U گواهی کردن
certifies U گواهی کردن
warranting U گواهی کردن
certification U گواهی کردن
certify U گواهی کردن
warranted U گواهی کردن
natarize U محضر داری کردن گواهی رسمی کردن
tests U شهادت گواهی بازرسی کردن
attestation U امضاکسی را گواهی کردن تصدیق
grant probate of a will U صحت وصیتنامهای را گواهی کردن
tested U شهادت گواهی بازرسی کردن
test U شهادت گواهی بازرسی کردن
issuant U صادر کننده
issuable U صادر کردنی
emanate U صادر شدن
outgoing U صادر شونده
issued U صادر شدن
emanated U صادر شدن
emanates U صادر شدن
exporters U صادر کننده
issues U صادر شدن
issue U صادر شدن
exporter U صادر کننده
emanating U صادر شدن
emanative U صادر شونده
warrantor U صادر کننده warrant
originators U صادر کننده پیام
issuing bank U بانک صادر کننده
originator U صادر کننده پیام
issuing authority [body] U مرجع [اداره] صادر کننده
ago U : صادر شدن پیش رفتن
broadcasts U پیامی که در شبکه به همه صادر شود
summary judgment U حکمی که علیه ضامن صادر میشود
broadcast U پیامی که در شبکه به همه صادر شود
psephism U حکمی که بموجب رای مجلس صادر میشد
perverse verdict U درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
dock receipt U رسیدی که مسئول لنگرگاه پس ازدریافت کالا صادر میکند
confirming house U موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
judgement dept U بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
protest U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protested U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protesting U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protests U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
debenture bond U برگهای که پشتوانه ان فقط اعتبار صادر کننده است سهم قرضه
callable bond U نوعی قرضه که صادر کننده حق بازخرید ان را قبل ازموعد اسمی ندارد
interrupt U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupting U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupts U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
underwriters U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
underwriter U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
certification U گواهی
certificates U گواهی
testimony U گواهی
attestation U گواهی
testimonies U گواهی
certificate U گواهی
depositions U گواهی
warrant U گواهی
witnessed U گواهی
attestation U گواهی
witnesses U گواهی
warrants U گواهی
report U گواهی
reference [testimonial] U گواهی
certificate [official document] U گواهی
warranted U گواهی
evidence U گواهی
witness U گواهی
oral evidence U گواهی
grade U گواهی
mark U گواهی
witnessing U گواهی
deposition U گواهی
legalization U گواهی
warranting U گواهی
certificate of analysis U گواهی بررسی
testimonial U گواهی نامه
treasury warrant U گواهی خزانه
call to witness U گواهی خواستن از
certificate of measurement U گواهی وزن
certificate of origin U گواهی مبدا
to bear witness U گواهی دادن
death certificates U گواهی فوت
certificate of measurement U گواهی مقدار
certificate of compliance U گواهی تطبیق
certificate of damage U گواهی خسارت
certificate of death U گواهی فوت
certificate of a doctor U گواهی پزشک
certificate of deposit U گواهی سپرده
to bear testimony U گواهی دادن
certificate of health U گواهی بهداشت
certificate of inspection U گواهی بازرسی
testis U تخم گواهی
witnessed U گواهی دادن
death certificate U گواهی فوت
testified U گواهی دادن
testifies U گواهی دادن
depose U گواهی دادن
deposes U گواهی دادن
testify U گواهی دادن
clean bill of health <idiom> U گواهی سلامتی
affiant U گواهی نویس
testimonials U گواهی نامه
witnessing U گواهی دادن
call in evidence U گواهی خواستن از
to call in evidence U گواهی خواستن از
witness U گواهی دادن
testifying U گواهی دادن
birth certificate U گواهی تولد
bear witness U گواهی دادن
bear testimony U گواهی دادن
back letter U گواهی تضمین
witnesses U گواهی دادن
warrantable U قابل گواهی
deposing U گواهی دادن
certificate of origin U گواهی مبداء
certificate U گواهی نامه
warranting U گواهی حکم
warranted U گواهی حکم
speak well for U گواهی دادن
false evidence U گواهی کدب
false testimony U گواهی کذب
interim certificates U گواهی موقت
insurance certificate U گواهی بیمه
inspection certificate U گواهی نظارت
inspection certificate U گواهی بازرسی
warrant U گواهی حکم
evidence U ملاک گواهی
health certificate U گواهی بهداشت
certified U گواهی شده
warrants U گواهی حکم
deponent U گواهی نویس
qualifying certificate U گواهی صلاحیت
quality certificate U گواهی کیفیت
attests U گواهی دادن
attesting U گواهی دادن
attested U گواهی دادن
attest U گواهی دادن
deposition U گواهی کتبی
depositions U گواهی کتبی
license U گواهی نامه
certificate of receipt U گواهی وصول
certificate of quantity U گواهی مقدار
certificate of survey U گواهی بازدید
certificate of survey U گواهی بازرسی
certificate of receipt U گواهی رسید
certified check U چک گواهی شده
certificate of weight U گواهی وزن
certificating of quantity U گواهی کمیت
certificates U گواهی نامه
bill of health U گواهی تندرستی
certifier U گواهی کننده
certificate of quality U گواهی کیفیت
certificate of quantity U گواهی کمیت
bill of health U گواهی بهداشت
licensing U گواهی نامه
exparte U قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
ticket of leave U سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com