Perdic | گمراه کننده مشتبه سازنده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (17 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	illusory U	گمراه کننده مشتبه سازنده
	illusive U	گمراه کننده مشتبه سازنده

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	perversive U	گمراه کننده منحرف سازنده
	smokescreen U	عمل یا حرف گمراه کننده یا مستتر سازنده
	inveigler U	گمراه سازنده
	seductive U	گمراه کننده
	misleading U	گمراه کننده
	screwier U	گمراه کننده
	screwy U	گمراه کننده
	delusive U	گمراه کننده
	sinister U	گمراه کننده
	screwiest U	گمراه کننده
	sinuous U	غیرمستقیم گمراه کننده
	delusory U	فریبنده گمراه کننده
	lothario U	گمراه کننده زنان
	hocus pocus U	چیز گمراه کننده معضل
	accidentalism U	تشخیص علائم گمراه کننده مرض
	The comparison is misleading [flawed] . U	مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است.
	ignisfatuus U	چیز گمراه کننده شعله کمرنگ
	formative U	ترکیب کننده سازنده
	manufacturer U	تولید کننده سازنده
	manufacturers U	تولید کننده سازنده
	humiliating U	پست سازنده خفیف کننده
	spoilsman U	تباه کننده فاسد سازنده
	humiliatingly U	پست سازنده خفیف کننده
	prevarication U	ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
	radio sheck U	یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
	doa U	شرح محصولی که به هنگام دریافت از سازنده یا تهیه کننده کار نمیکند
	third party lease U	توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
	pertubative U	اشفته سازنده مضطرب سازنده
	self deluded U	مشتبه
	miscolour U	مشتبه کردن
	gaingiving U	مشتبه سازی
	misrepresents U	بدجلوه دادن مشتبه کردن
	misrepresent U	بدجلوه دادن مشتبه کردن
	misrepresenting U	بدجلوه دادن مشتبه کردن
	misrepresented U	بدجلوه دادن مشتبه کردن
	lead on U	ترغیب کردن مشتبه کردن
	hell-bent U	گمراه
	hell bent U	گمراه
	self deluded U	گمراه
	inveglement U	گمراه
	perverted U	گمراه
	aberrant U	گمراه
	amiss U	گمراه
	astray U	گمراه
	devious U	گمراه
	lead astray U	گمراه کردن
	mislead U	گمراه کردن
	inveigling U	گمراه کردن
	inveigles U	گمراه کردن
	erred U	گمراه شدن
	inveigled U	گمراه کردن
	inveigle U	گمراه کردن
	misdirects U	گمراه کردن
	misdirecting U	گمراه کردن
	seduced U	گمراه کردن
	seduce U	گمراه کردن
	seduces U	گمراه کردن
	seducing U	گمراه کردن
	misguide U	گمراه کردن
	seduction U	گمراه سازی
	err U	گمراه شدن
	misinforms U	گمراه کردن
	errs U	گمراه شدن
	misinformed U	گمراه کردن
	misinform U	گمراه کردن
	misleads U	گمراه کردن
	misdirect U	گمراه کردن
	misinforming U	گمراه کردن
	misled U	گمراه کردن
	to go a U	گمراه شدن
	to lead a U	گمراه کردن
	to lead astray U	گمراه کردن
	stray U	گمراه شدن
	perverse U	گمراه هرزه
	strays U	گمراه شدن
	straying U	گمراه شدن
	to get lost U	گمراه شدن
	corruptible U	گمراه شدنی
	to go astray U	گمراه شدن
	to fall into error U	گمراه شدن
	pervert U	گمراه شدن
	seducer U	گمراه کنندهseduction
	to put off the scent U	گمراه کردن
	misdirected U	گمراه کردن
	she went wrong U	گمراه شد پالانش کج شد
	to lead up the garden U	گمراه کردن
	heterodox U	گمراه زندیق
	perverts U	گمراه شدن
	perverting U	گمراه شدن
	inveigle U	گمراه کردن وبردن
	inveigles U	گمراه کردن وبردن
	lost U	شکست خورده گمراه
	inveigling U	گمراه کردن وبردن
	throw off <idiom> U	گیج شدن ،گمراه
	baffles U	گیج یا گمراه کردن
	to be deluded U	گمراه شده بودن
	to be fooled U	گمراه شده بودن
	inveigled U	گمراه کردن وبردن
	baffle U	گیج یا گمراه کردن
	baffled U	گیج یا گمراه کردن
	baffling U	گیج یا گمراه کردن
	pervertible U	گمراه شدنی کج راه کردنی
	debaueh U	ازراه درکردن گمراه کردن
	self blinded U	گمراه شده توسط نفس خود
	component U	سازنده
	wright U	سازنده
	compositor U	سازنده
	compositors U	سازنده
	components U	سازنده
	instrumentalist U	سازنده
	manufacturer U	سازنده
	producers U	سازنده
	fomative U	سازنده
	maker U	سازنده
	fabricator U	سازنده
	fabricant U	سازنده
	builders U	سازنده
	makers U	سازنده
	instrumentalists U	سازنده
	manufacturers U	سازنده
	producer U	سازنده
	constituents U	سازنده
	constituent U	سازنده
	builder U	سازنده
	constructor U	سازنده
	concoctor U	سازنده
	constructive U	سازنده
	dissipative U	پراکنده سازنده
	assurer U	مطمئن سازنده
	alterative U	دگرگون سازنده
	builder U	موسس سازنده
	qualifiers U	ملایم سازنده
	restrictive U	محدود سازنده
	coordinative U	متناسب سازنده
	factors U	سازنده فاکتور
	composer U	سازنده مصنف
	deific U	خدا سازنده
	depletive U	تهی سازنده
	builders U	موسس سازنده
	vitiator U	تباه سازنده
	dispossessor U	بی بهره سازنده
	distractive U	پریشان سازنده
	qualifier U	ملایم سازنده
	ingredients U	عنصر سازنده
	factor U	سازنده فاکتور
	assuror U	مطمئن سازنده
	ingredient U	عنصر سازنده
	computer manufacturer U	سازنده کامپیوتر
	composers U	سازنده مصنف
	elucidatory U	روشن سازنده
	procreation U	سازنده زایش
	procreator U	موجد سازنده
	lubricants U	روان سازنده
	presentive U	مجسم سازنده
	lubricant U	روان سازنده
	lutist U	سازنده عود
	manifestative U	اشکار سازنده
	manufacturer's agent U	نماینده سازنده
	manufacturers' agent U	نماینده سازنده
	melodist U	سازنده ملودی
	refrigerative U	خنک سازنده
	lubricate U	روان سازنده
	lubricated U	روان سازنده
	lubricates U	روان سازنده
	purificative U	پا سازنده تطهیری
	qualificatory U	محدود سازنده
	irradiative U	روشن سازنده
	enslaver U	بنده سازنده
	suppressor U	موقوف سازنده
	separative U	جدا سازنده
	suppressive U	موقوف سازنده
	supersessive U	لغو سازنده
	subjugator U	مطیع سازنده
	spoiler U	فاسد سازنده
	sonneteer U	سازنده غزل
	fabricator U	سازنده وسایل
	film developer U	سازنده فیلم
	renovator U	باز نو سازنده
	refrigrative U	خنک سازنده
	incorporator U	یکی سازنده
	interceptive U	جدا سازنده
	lubricating U	روان سازنده
	components U	جزء سازنده
	component U	جزء سازنده
	compositions U	نسبت اجزاء سازنده
	composition U	نسبت اجزای سازنده
	elucidative U	تفسیری روشن سازنده
	wright U	کارگر سازنده نجار
	reflective U	بازتابنده منعکس سازنده
	original equipment manufacturer U	سازنده تجهیزات اصلی
	compositions U	نسبت اجزای سازنده
	toyer U	سازنده اسباب بازی
	boiler maker U	سازنده دیگ بخار
	boilermaker U	سازنده دیگ بخار
	composition U	نسبت اجزاء سازنده
	procurer U	فراهم سازنده جاکش
	reflectional U	بازتابنده منعکس سازنده
	producer advertising U	تبلیغ توسط سازنده
	manufacturer's software U	نرم افزار سازنده
	metrist U	سازنده نظم وشعر