Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mud
U
گل الود کردن
puddle
U
گل الود کردن
puddles
U
گل الود کردن
bemire
U
گل الود کردن
nemire
U
گل الود کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
blur
U
منظره مه الود لک کردن
blurred
U
منظره مه الود لک کردن
blurring
U
منظره مه الود لک کردن
blurs
U
منظره مه الود لک کردن
lair
U
گل الود کردن استراحت کردن
lairs
U
گل الود کردن استراحت کردن
drowse
U
خواب الود کردن
drowsed
U
خواب الود کردن
drowses
U
خواب الود کردن
drowsing
U
خواب الود کردن
drowze
U
چرت زدن خواب الود کردن
maunder
U
بطور خواب الود وسرگردان حرکت کردن
Other Matches
foamier
U
کف الود
foamiest
U
کف الود
foamy
U
کف الود
plashy
U
گل الود
scummy
U
کف الود
caliginous
U
مه الود
brumous
U
مه الود
spunous
U
کف الود
spumy
U
کف الود
foggy
U
مه الود
foggiest
U
مه الود
turbid
U
مه الود
spluttery
U
تف الود
foggier
U
مه الود
turbid
U
گل الود
lathery
U
کف الود
muddies
U
گل الود
fogbound
U
مه الود
muddier
U
گل الود
mire
U
گل الود
muddied
U
گل الود
sudsy
U
کف الود
shod
U
گل الود
bedraggled
U
گل الود
thicker
U
گل الود
thick
U
گل الود
dropsical
U
پف الود
muddiest
U
گل الود
muddying
U
گل الود
thickest
U
گل الود
feculent
U
گل الود
muddy
U
گل الود
slumbrous
U
خواب الود
doziest
U
خواب الود
fogs
U
مه الود بودن
dozy
U
خواب الود
smeared with dirt
U
خاک الود
drowsier
U
خواب الود
somnifacient
U
خواب الود
dozier
U
خواب الود
venomous
U
زهر الود
passionate
U
هوس الود
slumb
U
خواب الود
somnolent
U
خواب الود
drowsiest
U
خواب الود
slumberous
U
خواب الود
sponge cakes
U
کیک پف الود
drowsy
U
خواب الود
slumbery
U
خواب الود
fog
U
مه الود بودن
wrathful
U
قهر الود
fiercest
U
خشم الود
fierce
U
خشم الود
muddying
U
خیس و گل الود
muddy
U
خیس و گل الود
ensanguined
U
خون الود
sleepiest
U
خواب الود
muddiest
U
خیس و گل الود
sleepy
U
خواب الود
muddies
U
خیس و گل الود
fogginess
U
مه الود بودن
tinged with cnvy
U
رشک الود
muddier
U
خیس و گل الود
muddied
U
خیس و گل الود
based on private motives
U
غرض الود
fiercer
U
خشم الود
soporific
U
خواب الود
sponge cake
U
کیک پف الود
vapory
U
بخار الود
like mad
U
خشم الود
loblolly
U
چاله گل الود
muddilly
U
بطور گل الود
muddily
U
بطور گل الود
sleepier
U
خواب الود
foggily
U
بطورمه الود یامبهم
drowze
U
خواب الود بودن
drowzy head
U
ادم خواب الود
dustily
U
بطور خاک الود
sleepily
U
بطور خواب الود
sleepyhead
U
ادم خواب الود
cloud forest
U
جنگل بلند مه الود
balderdash
U
یاوه نوشابه کف الود
heavier
U
غلیظ خواب الود
heavies
U
غلیظ خواب الود
heaviest
U
غلیظ خواب الود
heavy
U
غلیظ خواب الود
bloody
U
خون الود قرمز
bloodiest
U
خون الود قرمز
bloodier
U
خون الود قرمز
sleepyheads
U
ادم خواب الود
pussy
U
ریم الود گربه
steamier
U
دارای بخار مه الود
poppied
U
خواب الود یا ارام
haematidrosis
U
عرق خون الود
interesde motive
U
انگیزه غرض الود
steamy
U
دارای بخار مه الود
pussies
U
ریم الود گربه
steamiest
U
دارای بخار مه الود
i feel sleepy
U
خواب الود هستم
partial
U
غرض الود جزیی
poison pen
U
نوشته غرض الود
interested
U
مجذوب غرض الود
sludge
U
جای کثیف ولجن الود
swash
U
زمین لیز وگل الود
oozy
U
لجن الود تراوش کننده
blear eyed
U
دارای چشم تار یااشک الود
cupboard love
U
عشق بخود بسته یاغرض الود
bleary
U
دارای چشمان قی گرفته وخواب الود
squelching
U
صدای چلپ چلوپ پوتین درزمین گل الود
squelch
U
صدای چلپ چلوپ پوتین درزمین گل الود
squelched
U
صدای چلپ چلوپ پوتین درزمین گل الود
squelches
U
صدای چلپ چلوپ پوتین درزمین گل الود
doughface
U
دارای صورتی مانند خمیر گوشت الود
sand man
U
لولویی که خاک درچشم کودکان پاشیده انهارا خواب الود میکند
dreamier
U
خواب مانند خواب الود
dreamy
U
خواب مانند خواب الود
dreamiest
U
خواب مانند خواب الود
somnific
U
خواب اور خواب الود
drabble
U
گل الود شدن گلی شدن
bloodstained
U
خون الود خون ریخته
bloodstain
U
خون الود خون ریخته
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com